رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

تورا ادامه می دهم ، همین ترانه می شود...

 

ü      بعضی از دوستان وبلاگی وغیر وبلاگی دارن کم لطفی می کنن ، توی وبلاگ نظر نمی دن. چی بگم؟

ü    می گن وزیر اقتصاد برای اینکه به دائی جی جی گیر داده کله پا شده... شما نشنیدین؟!!!

ü    از قرار معلوم ، نقش بارزانی در حکومت آینده عراق که در حال تشکیل است ، پررنگ است. ببینیم چی میشه... اگه مسعود بارزانی کاره ای شد و دیدید من رفتم عراق تعجب نکنید!


ü   خرازی رفته داره اروپا گردی می کنه ، ژاک شیراک کلی به کمال خرازی گیر داده ، نمی دونم پس چه چیز این سفر موفقیت آمیز بوده؟ البته شما بهتر میدونین که سیاست به اون صورت پدر ومادر نداره ، مخصوصا سیاست خارجی!


üبعضی وقتها احساس می کنم یک نفر روح من رو تسخیر کرده... این احساس تا حالا به شما دست داده؟ یا من خیلی رمانتیکم؟!!! اصلا میشه این کارو کرد؟


ü  شب جمعه یه شب معمولی بود... نه بیش از آن . خوب وخوبی داشت . بدی هم داشت. اشکها بود و لبخندها. البته به ترتیب برعکس. رفتم یه جایی. دعوت بودم . الآن که جمع می زنم، ضررش بیش از منفعتش بوده . می خوام دیگه این جور دعوتها رو قبول نکنم.


ü  در ایامی هستم که باید یک تصمیم خیلی مهم بگیرم. و عقلم کار نمی کنه... خیلی مشکله .


ü    مارمولک هم بالاخره اومد. من این فیلم رو توی جشنواره دیدم ولی دوستان میگن که فقط سه تا صحنه که به روند فیلم لطمه ای نمی زنه حذف شده. فیلم خوبیه . ارزش دیدن داره. توی سینما افریقا ساعت 12:30 شب به صورت ایستاده فیلم رو دیدم! به همین خاطر یه جاهایی از فیلم حالیم نشد. می خوام دوباره برم ببینم. از همه دوستان وبلاگی و غیر وبلاگی دعوت می کنم برای دیدن این فیلم . بیست تا بلیط نیم بها دارم . بقیشم مهمون من!
 

ü    یه قسمت از تحلیل BBC رو در مورد این فیلم اینجا می آرم. ولی واقعا کمال تبریزی لیاقت اینو داره که فیلمش لقب پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران رو بگیره . که به نظر او این طورمی شود.



 به نظر می رسد فیلم شدن موضوعی در مورد روحانیان، خصوصا شوخی کردن با این قشر جدی و رسمی برای مخاطبان سینمای ایران جذابیت دارد. در اوایل فیلم روحانی هم اتاقی رضا در بیمارستان مشغول خواندن شازده کوچولوی سنت اگزوپری است و چند جمله دلنشین روباه خطاب به شازده کوچولو را که درباره اهلی کردن و دوست داشتن است، برای رضا می خواند و با مهربانی می گوید که به تعداد آدم های روی زمین، راه برای رسیدن به خدا وجود دارد. و هم اوست که به عمد لباس هایش را در دسترس رضا قرار می دهد و خود پشت در حمام به دعا و گله از خدا می ایستد.

منصور

بدون عنوان


هر کی خوابه خوش به حالش

منصور

سلام

من هم تولد وبلاگ را به همه مخصوصا پدر و مادرش تبریک میگم

امروز بالاخره پروزه لیسانسم را تحویل دادم. البته چهارشنبه هفته دیگه باید ازش دفاع کنم؟!؟!؟

خوب داشتم امروز توی نت چرخ می زدم که به این بر خوردم.....

وب سایت رسمی


بهشت زهرا

 

بعد از گذشتن چندین سال از رشد اینترنت بالاخره وب سایت رسمی بهشت زهرا را هم به شبکه جهانی اضافه شد. هم از نظر طراحی و هم از نظر رنگ به نظر من سایت خوبی هست در مقایسه با سایت دولتی البته در این سایت شما می تونید جستجوی متوفی های خود را بکنید  تا دقیقا بدانید که کدوم قطعه دفن کرده اند مجموعا ابتکار جالبی هست پیشنهاد می کنم این لینک را حتما ببینید.


تا بعد....یاسر

امام رضا ( ع )


السلام علیک ایها الامام الرئوف


 

درباره امام رضا علیه السلام نیز شعر زیاد است . شعرهایی که انصافا زیبا و دلنشین است.

این بار نیز شعری می نویسم که شاید کمتر شنیده باشید و چه بسا با شنیدن نام شاعرش بیشتر تعجب کنید.

 

ای علی موسی الرضا،ای پاکمرد یثربی، در طوس خوابیده

من تو را بیدار می دانم.

زنده تر، روشن تر از خورشید عالمتاب

از فروغ و فر شور زندگی سرشار می دانم.

گرچه پندارند دیری هست، همچون قطره ها در خاک

رفته ای در ژرفنای خواب.

لیکن ای پاکیزه باران بهشت، ای روح عرش، ای روشنای آب

من تو را بیدار ابری پاک و رحمت بار می دانم.

ای ( چو بختم ) خفته در آن تنگای زادگاهم طوس

(در کناردون تبهکاری که شیر پیر پاک آیین، پدرت،

                                                                آن روح رحمان را به زندان کشت)

من تو را بیدار تر از روح و راه صبح، با آن طره زرتار می دانم.

من تو را بی هیچ تردیدی ( که دلها را کند تاریک )

زنده تر، تابنده تر از هر چه خورشید است در هر کهکشانی ، دور یا نزدیک

خواه پیدا، خواه پوشیده

در نهان تر پردۀ اسرارمی دانم.

 

شعر چند خط دیگر هم دارد و در آخر این گونه تمام می شود:

 

یا علی موسی الرضا دریاب

چون پدرت این خسته دل زندانی دردی روان کش را

یا علی موسی الرضا دریاب، درمان بخش

یا علی موسی الرضا دریاب.                

                                                                  
                                                                   شاعر: مهدی اخوان ثالث


تذکر: این مطلب می بایست دو روز پیش منتشر می شد اما امان ازبلاگ اسکای  


نصیر

 

 

اولین سالگرد وبلاگ


اولین سالگرد وبلاگ ماست... البته نه اینکه فکر کنید یک ساله که وبلاگ فعاله...نه ، چون فکر کنم لااقل 4 ماه از این یکسال بلاگ اسکای خوابیده بود. بگذریم...

من قبلا یه وبلاگ رجیستر کرده بودم توی بلاگ اسپات ولی ادامه نیافت. پارسال روز 29 فروردین دل به دریا زدم و رفتم سراغ بلاگ اسکای و همین جوری برای اینکه بتونم برم داخل یه اسم موقع رجیستر کردن زدم که toranj بود و شد شناسه ی  وبلاگ ما. واسمش رو هم گذاشتم رویای نیمه کاره .


در این یکسال فراز و نشیب زیادی داشت این وبلاگ... چند بار تا آستانه تعطیلی رفت. چند بار اتفاق افتاد که بد وبیراه در قسمت نظرات برایمان نوشتند.

تیم شدیم از شش گوشه عالم. سر اعضای ما شلوغ شد ، دیگر ننوشتند یا خیلی کم نوشتند.
 امیر با نوشته های به زبان انگلیسی ، یاسر با قلم منحصر به فرد، صادق با صمیمیت و زلالی همیشگی ، احسان هم با چند تا مطلب ما را همراه بودند. نصیر پیدا شد و نوشت و دیگر ننوشت و میخواهد بنویسد...

قالب درست کن قالب درست کرد. یه کارهای دیگری هم قرار بود بکند که نشد. 
راضی شدیم پیش خودمان و سه تا لینک ثابت دادیم. دوران خوشی بود. دوستهایی پیدا کردیم . مطلب یادگرفتیم . پیر هراتی آمد و رفت. چند بار فحش دادیم به بلاگ اسکای ،
مینیمال نوشتیم. مجموعا راضیم از حرکت یکساله وبلاگ هرچند میتوانست بهتر از اینها باشد...

یکی از دوستان (حسین) به مناسبت یک سالگی وبلاگ مطلبی نوشته که اینجا می آورم:

 

تو هر صفحه این وب دارم از حرف تو یادگیری (!)
می رم از وب تو با یه کوله بار از تجربه(!)
تو هر صفحه این وب دارم از حرف تو یادگیری (!)
راه میفتم توی وب مقصد راهو من می دونم (ترنج) (!)
کاش میتونستم که لینک بگیرم ولی افسوس که نمی تونم

 

ممنون از همه دوستان که ما را همراهی کردند و یک سال مطالب را خواندند و نظر دادند که مایه دلگرمی ما شد... یکسری از نظر دهندگان ثابت ما هم مفقود شدند که ازشون می خوام برگردند.



 اولین و دومین مطلبی را که برای وبلاگ پست کردم اینجا می آورم شاید بدک نباشه :


جمعه ۲۹ فروردین ۱۳۸۲ :
همیشه از شروع یک وبلاگ میترسیدم... چون فکر میکردم هر شب نتونم یه مطلب publish کنم و اونوقت دچار در جازدن و امثال آن بشوم . دیگه دل به دریا زدیم ! و به میمنت blogsky که کار باهاش خیلی راحته یاعلی گفتیم و عشق آغاز شد.
البته حتما این وبلاگ رو یه تیم جلو خواهد برد . وزمینه وبلاگ من اجتماعی و ادبی خواهد بود.
نظر بدید که خیلی مشتاق دیدن اونها هستم.


شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۸۲ :
تیم ما چی میشه؟

دارم اعضای تیم رو جمع میکنم! تصمیم دارم همه از خارج کشور باشن!!! امشب با بعضی از دوستان در انگلیس ٬ کانادا ٬ و آفریقای جنوبی چت داشتم و باهاشون مطرح کردم که با من تیم بشن برای این وبلاگ و اونا هم استقبال کردن. فکر کنم اگه راه بیفته شاید در نوع خودش بی نظیر باشه !!...منتها هماهنگی طول میکشه و ایام امتحانات اوناست و ...
امروز هوا عالی بود و زدیم به دشت و دمن- امامزاده قاسم و ظهیرالدوله. عجب جائیه این ظهیرالدوله. ۱۰۰ بار رفتم باز هم دوست دارم برم . قبرستان هنرمندان و شعرای قدیم. فروغ-ایرج میرزا- رهی معیری- قمرالملوک - رفیعی - ملک الشعرا - لقمان الدوله - شاهزاده های قاجار و ... احساس خاصی دارم اونجا مخصوصا سر مقبره رهی . عشاق جوان هم معمولا هستن و سر قبر فروغ شمع روشن میکنن !
به هر صورت به امید خدا و با لطف ومساعدت شما دوستان ما این وبلاگ رو ادامه میدیم ٬ تا  چی پیش بیاد...دو تا یار هم از داخل کشور پیدا کردم و جالب  اینه که اعضای تیم احتمالی هیچکدوم همدیگر رو  نمیشناسن !!!




پ. ن.

شبکه خبر داشت برنامه ای از حسینی اخلاق در خانواده (شمال)  نشان میداد. یک برنامه شامل مصاحبه و داخل منزل و ... ای روزگار ... گذشت ایام همه چیز را به فراموشی می سپارد.

 
منصور