یادم نیست کی می گفت. اما حرفاش خیلی قشنگ بود... می گفت:
بعضی وقتا دلم برای خودم تنگ می شه. برای اون خودی که خدا روز اول بهم داد. اون خودی که قشنگ بود پاک بود بلوری بود.
الان دیگه انقدرخاک گرفته که نمی شناسمش. بعدمن هی ادا در میارم هی از خدا دم می زنم ولی نفسهام هیچکدوم بوی خدانمیدن.
شاید باید بگم:
گاهی دلم برای خدا تنگ می شود...
شما چطور؟
رضا.
salam bebinam mage khoda jayi mire mage nemigan khoda hameja hast pas adam hichvaght nemitone delesh baraye khoda tang she chon harmoghe in etefagh biofte mitooni hamonjayi ke hasti ba hamon halat faghat az tahe delete sedash koni ta ba sedaye garmesho karaye fogholadash ke ghabele vasf nistan javabeto bede pas dige nagoo ke delet baraye khoda tang mishevali inke gofti az oni ke khoda roze avval behet dade ina hagh dare hame haminan faghat baziya behesh tavajoh darano baziya na;)khosh bashi
چقدر قشنگ. یاد اون شعر محمدعلی بهمنی افتادم که میگفت : گاهی دلم برای خودم تنگ میشود. شاید عجیب باشد. اما مردی که سالهاست منتظر مرد دیگریست٬ گاهی دلش برای خودش تنگ میشود.
سلام
زورم نمیرسه پیام بدم حرفم را همین جوری می زنم. یه نظر دادم تو بخش اعتماد بلای خانمان سوز برا عکس. حوصلتون سر رفت بخونید نظرتونو لطفا بدید.
ضمنا یه چیز دیگه. آقا معلم من را خوب می شناسند. خیلی اهل این حرفا نیستم فقط گذرا بود
رضا ننوشت ننوشت٬ یه چیز هم که نوشت مارو دچار یک احساس عجیب کرد٬ مخصوصا بعد از قضیه انرژی منفی و...
سلام خسته نباشی منمنون که به وبلاگ من اومدی ببم جان این کامنتتو که اونورتر نبردی که ما دوباره دنبالش گشتیم جالب بود خوشم اومد راستی خدا رو شکر یه رقیب پیدا شد (جدی نگیر) ولی از قدیمو ندیم گفتن حرف جدی رو باید با شو خی گفت خدانگهدار باز هم میام بهشرط اینکه...
خدانگهدار
دختر عمم به سلامتی زایید .... یه دختر کوچولو
وقتی رفته بودیم خونشون ... بچه یا گریه می کرد یا می خوابید
همه از ذسته گریه هاش عاصی شده بودند
ولی من پیرو حرف آقا رضا به یه چیز فکر می کردم
.......................... از جذایی ها حکایت می کند
آیا می توان ۲ تا بود؟
سلام ...منم دلم برای خودم و خدا تنگ شده...خیلی وقته که حواسم بهش نیست بضی وقتا... چه بد!
سلام
آره ! گاهی دلم برای خودم تنگ میشود
که چرا بی خبر از حاله خویشتنم