اگر خدا بخواهد و مجالی رخ دهد، تصمیم دارم در اینجا شروع کنم به نوشتن خاطرات و تجربیات سالها کار در مدرسه ام و همچنین دستاوردهای بدست آمده در زمینه های مختلف زندگی و کاری.
و می توان در موردش بحث کرد و چکشکاری.
اینهمه پلتفرم برای این موضوع وجود دارد. تصمیم دارم اینجا بنویسم و وبلاگم را احیا کنم هرچند دوران وبلاگ و وبلاگ بازی گذشته.
سلام. حتما حتما بنویسید مشتاق هستیم
حتما ایشالا
سلام، بنویسید ما از یک گوشهی دنیا میخوانیم.
سلام میلادجان. مشتاق دیدار
سلام آقای آقاخانی
لفظِ آقا را به سختی برای شما استفاده می کنم.
حدود ۱۷ سال پیش مجبور بودم کلاس درس شما را تحمل کنم.
کلاسی که در آن شما چند باری، بسیار نا محترم شدید.
در وبلاگتان دیدم که آن سالها چقدر از قحطیِ با کلاسی(!) می نوشتید، در حالی که ما شما و فرهنگ و ادبتان را به صورت هفتگی نظاره می کردیم.
اما یک روز پا را بیش از پیش فرا گذاشتید و پلشت تر شدید و بنا داشتم که اگر روزی اثری شما دیدم، حتما برخورد شایسته و درخوری با شما داشته باشم.
اما حالا در وبلاگ می بینم: مرد ۵۲ ساله.
نمی دانم عدد را درست نوشته یا نه، اما اگر صحیح باشد، مجبورم فقط به یک چیز دل ببندم: اینکه امیدوار باشم شما بعد از من، شعله ی خشم و نفرت نسبت به خودتان را، در دل نوجوانان کمتری برافروخته باشید.
سلام برادر
صرفنظر از درستی و نادرستی موارد طرح شده، با وجود اینهمه ناراحتی و دلخوری از من ، واقعا جای تقدیر دارد که از ادبیات فاخری استفاده کرده اید و هیچ توهین یا حرف نامناسبی وجود ندارد. این نشانگر تربیت خوب و بزرگمنشی شماست.
و اما خود موضوع، ما در آن زمان اشتباهاتی داشتیم. من که نمی دانم چه شده و چه موضوعی را می گویید ولی در برابر قصور و تقصیرم عذرخواهم و طالب عفو.