-
اشتغال به نوشتن تجربیات زیسته
سهشنبه 11 دی 1403 11:30
اگر خدا بخواهد و مجالی رخ دهد، تصمیم دارم در اینجا شروع کنم به نوشتن خاطرات و تجربیات سالها کار در مدرسه ام و همچنین دستاوردهای بدست آمده در زمینه های مختلف زندگی و کاری. و می توان در موردش بحث کرد و چکشکاری. اینهمه پلتفرم برای این موضوع وجود دارد. تصمیم دارم اینجا بنویسم و وبلاگم را احیا کنم هرچند دوران وبلاگ و وبلاگ...
-
هی جوونی کجایی که یادت بخیر
پنجشنبه 18 آبان 1402 15:33
بعد حدود سیزده سال وقفه ، و بدست آورده با زحمت یوزر پس ، گفتم یک پست جدید بدهم. نمی دانم دیگر کسی اینجا را می بیند یا نه. چه روزگاری بود. چه وبلاگی داشتیم. قلبم فشرده شده و اشکم جاری. اگر این پست را کسی خواندکامنت بگذارد که من بفهمم منصور
-
آپ دیت میکنیم!
چهارشنبه 18 اسفند 1389 19:44
1-دوستان زیاد گفتن این آپ دیت کردنت دولت مستعجل بود و بعدی رفت دوسال دیگه و این حرفا. منم با تمام بی وقتی های این روزام، آپ دیت میکنم که مشت محکمی زده باشم بر دهان یاوه گویان شرق و غرب! 2-آخه پست بعدی ، هزارمین پست وبلاگ میشه و مجبورم برای اون خیلی وقت بذارم. از ترس این موضوع ، پست 999 رو نگه داشته بودم برای رواداری!...
-
غرغر طبق معمول!
شنبه 23 بهمن 1389 19:46
1- داریم به پست هزارم نزدیک میشیم. چه پستی میشه اون پست! 2- یکی دوتا از دوستان ابراز تمایل کردند که بشن عضو وبلاگ و مطلب بدن. بیان . با آغوش باز پذیرای آنها هستیم. البته پس از گذراندن مراحل گزینش و بررسی های کارشناسی و مطالب آزمایشی دادن و این حرفا! می دونین که وبلاگ رویای دیگر الکی نیست! 3- یه چیز که برام جالبه اینه...
-
استفاده ابزاری از وبلاگ!
دوشنبه 18 بهمن 1389 17:56
بنشینم و با غم تو سازم پنهان زتو با تو عشق بازم
-
Destiny calls
شنبه 16 بهمن 1389 16:07
۱- من تکلف خاصی برای نوشتن تو وبلاگ دارم. اول اینکه چی بنویسم، دوم اینکه خودسانسوری کنم بخاطر طیف وسیع مخاطبان که از هر دین و مرام ومسلک و متریالی(!) هستن. سیم، تیتر پست رو چی بذارم و گاهی این یک قلم بیش از یک ساعت ازم وقت می گیره. چهارم شعر یا جمله پایانی چی باشه که نابود کننده است. محتوا هم که بی خیال! این باعث شده...
-
عشق بدون تردید
چهارشنبه 6 بهمن 1389 20:13
عشق است ، باز این ترانه ها را عشق است رخش سرخ بادپا را عشق است عشق درگیر غروب درد است باز هم طلوع ما را عشق است آی از آب و هوای بی عشق بادبان ناخدا را عشق است اهل بی مرزترین دریا باش آی اهل همه جا را عشق است از غزل باختگان میترسم شعرهای بی هوا را عشق است وبلاگ من – رویای تازه – که تغییر نام داد به "رویای...
-
Last time I failed
چهارشنبه 29 دی 1389 15:15
من هیچ حرفی ندارم. اینقدر دیر آپ دیت کردم که وبلاگ تعطیله. حتی روم نمیشه تو فیس بوک اطلاع بدم که اینجا به روز شده. یادش بخیر وبلاگ برو بیایی داشت. روزگاری بود. ۱۱ تا عضو داشتیم. بدجور بی انگیزه شدم. تو همه چیز ٬ یه ذره هم که انگیزه داشتم توی فیس بوک ارضا می شد. نه خورجینی نه اسبی نه فانوسی... هیچ چیز سرجای خودش نیست....
-
تو کجایی بابا!
شنبه 7 آذر 1388 20:34
سلام بر خوانندگان این وبلاگ، اگه خواننده ای مونده باشه البته. عید قربان مبارک. چند تا از دوستان گیر سه پیچ دادند که آپ دیت کن ، فکر می کنن حالا چی گیرشون می خواد بیاد! مشکلات فیزیکی و ذهنی و روحی و بی حالی و بی دماغی و کم وقتی و چند تا چیز دیگه باعث شد دست به کی برد نشم. از روز معلم تا حال پست ندادم. وقایع زیادی در...
-
روز معلم و بقیه چیزا!
شنبه 12 اردیبهشت 1388 12:35
این پست پس از مدتها ، نسبتا طولانی خواهد بود. از حوصله ای که بخرج می دهید ممنونم. از نظرات خود منو بی بهره نذارید و ببخشید که قسمت تایید نظرات فعاله. بخاطر بی انصافی بعضی خواننده نماها! صفر ) روز معلم را به تمامی معلمین عزیزم که اینجا را میخوانند یا نمی خوانند تبریک می گویم. یک )در نظرات مربوط به پست قبلی، یکی از...
-
دل رویا گرفته٬ چه کابوسی ٬ مگه نه؟!
دوشنبه 7 اردیبهشت 1388 12:48
۱- انگار باز هم باید اسم وبلاگ را عوض کنم.بگذارم رویای تعطیل! دیگه هیچ بهونه ای ندارم . قبلا نگران این بودم که در آرشیو کنار وبلاگ ، ماه از دست ندم ، الان نگرانم که سال از دست نره! شرمنده روی دوستان هستیم. اینقدر این مدت بهم گفتن چرا مطلب نمی دی؟ که از رو رفتم. ۲- شخصیتهای مورد علاقه من در سریال لاست: البته کاراکتر...
-
مبهوت و کبود و گس!
دوشنبه 14 بهمن 1387 22:50
1/ ببینید! دارم زود زود پست می دم ها! اونوقت شما خوانندگان گرام(!) نه آمار بازدیدکنندگان نشون میده که زیادید، و نه کامنت می زارید. دوباره تعطیل شد نگید چرا ها! 2/ می گن یه نفر رفیقشو تو خیابون دید بهش گفت : چه خبر ؟ بالاخره با نامزدت ازدواج کردی؟ دوستش می گه : نه! طرف می گه: چرا؟ تو که می گفتی با یک نگاه عاشقش شدم....
-
باید قلم گرفت بدست، تقویم تازه ای نوشت
چهارشنبه 9 بهمن 1387 22:49
ناپرهیزی کنیم و زودزود پست بدیم! اول اینکه: پس از تفحص فراوان، بالاخره یک رستوران پیدا کردم که یه ذره ، فقط یه ذره خدمات مشتریان سرش بشه! در حد اینکه غذا رو جلوت پرت نکنن یا کسی که برات غذا میاره قیافش داد نزنه که تا دیروز داشته در روستای قنات آباد سفلی گوسفند می چرونده! راضی کننده بود.هرچند تا چیزی که من می خوام...
-
من و تو شرق و غربیم، شمالیم و جنوبیم!
سهشنبه 8 بهمن 1387 00:19
1/ در ابتدا از اقدام منزجر کننده اسرائیل در حمله به نقاطی از فلسطین که به کشته شدن افراد غیر نظامی و زنان و کودکان منجر شده ابراز انزجار می کنم. اللهم فرج عن کل مکروب. 2/ اینقدر دوستان که منو دیدن گفتن و اینقدر اس ام اس و تلفن و ای میل و پیغام شفاهی و کتبی و غیرو(!) دریافت کردم که از رو رفتم! حتی شب تاسوعا هم بهم...
-
خواب دیدم در خواب ، آب ، آبی تر بود
چهارشنبه 29 آبان 1387 22:48
بابا! گلی به جمال پارسال! آرشیو رو نگاه می کردم دیدم پارسال در ماه مهر و آبان کلی پست داده بودم.اونوقت امسال هیچ خبری نیست. از روی خوانندگان شرمنده ام! کانتر وبلاگ بالا می ره اونوقت من هیچ چیز جدید نمی نویسم. گمانم میزان سلامت روانی افرادی که در کنارمان هستند بالا نیست. هر کس را که می بینی اعصاب خورد و داد بیدادی. یا...
-
این همه پنجره ی باز بسه
دوشنبه 29 مهر 1387 13:57
سه تا موضوع دارم که در موردش می خوام بنویسم: ۱- رفتیم کنسرت شجریان. نکته زیاد داشت. ۲- فوتسال ایران ۳- فیلم «تعطیلات تابستانی» که از تلویزیون پخش شد. که فقط اعلام برنامه کردم! که اولا خوانندگان عزیز بدانند که بی خیال وبلاگ نشدم. ثانیا ماه مهر داشت تمام می شد و اگه مطلب نمی دادم در قسمت آرشیو "مهرماه" وجود...
-
ما همینیم ، جنگل بدون ریشه
جمعه 15 شهریور 1387 21:39
1- حلول ماه ضیافت الهی بر همه شما عزیزان مبارک. ان شاءالله خداوند در این ماه ، توفیق ذکر و نماز و خواندن قرآن اعطا فرماید. 2- چند روز پیش یک اتفاقی افتاد که بنا به دلایلی از ذکرش خودداری می کنم،اهل فن می دونن چی رو دارم می گم! ولی در این رابطه باید بگویم : عشقت بمن داد ، عمر دوباره . 3- برق ندارین؟ به مناسبت ماه رمضان...
-
زنده ام!
یکشنبه 20 مرداد 1387 08:42
1. در قسمت نظرات بعضا گفته شده: اه چه قدر انتقاد و چقدر غر زدن. راست می گن! دلمون پره. کاری که از دستمون بر نمیاد . باید اینجا بنویسیم دیگه.بلکم تاثیر کرد! طبق نظریه کیاس پرزدن یک پشه تو هند می تونه موجب بروز طوفان تو آریزونا بشه، اونوقت نوشتن من تو وبلاگ به اندازه یه وزوز پشه نمی تونه موثر باشه؟!!! در ضمن ، هر کدام...
-
عجب عدالت تلخی
دوشنبه 24 تیر 1387 16:18
1- تیر ماه شده ، پست جدید ندادم. دیگه شده ماهی یکی. 2- یکی از صحنه های متاثر کننده برای من ، دیدن چهره تبدار و بیمار یک کودک مریض در بیمارستان و درمانگاه است. قلب آدم بدرد می آید. مخصوصا اگه پدر و مادرش پول نداشته باشند. در ایران آدم بی پول اگر مریض شود محکوم به مرگ است. نمی دونم دولت چیکار داره می کنه. روی دریای نفت...
-
تلاطم
جمعه 24 خرداد 1387 11:41
1- از دوستانی که نظر می گذارند ممنونم. در این مورد ذکر یک نکته ضروزی می نماید: اگر این وبلاگ را دنبال می کردید ، دیده بودید در زمانی که قسمت نظرات باز و آزاد بود، شده بود محل تخلیه روانی عده ای . و وقتی آب گل آلود باشد ، ماهی گیری هم توسط رهگذران به وقوع می پیوندد. بعد از آن موضوع ، بعضی نظرات را منتشر نمی کنم. و نظر...
-
این گروه خشن!
چهارشنبه 8 خرداد 1387 11:47
1- در هفته معلم به اتفاق سه تن از رفقا رفتیم منزل استاد ابوالفضل خدابخش. آقای خدابخش در سال سوم و چهارم دبیرستان ، دبیر درس هندسه ما بودند. شهره به دقت نظر و مرتب نویسی و منظم گویی و اهل شعر و شاعری و بداهه سرایی و ادبیات و فن بیان و مسلط به زبان فرانسه. شاگرد اساتیدی مثل پروفسور هشترودی و پروفسور فاطمی. الگویی مثال...
-
قفستو خالی بفروش ، بگو پرنده آزاد
یکشنبه 29 اردیبهشت 1387 15:56
۱- دیر پست دادن ، همه اش تنبلی نیست. بی انگیزگی. دل و دماغی نمونده. درگیریهای مملکت ، مشکلات اقتصادی ، مشکلات جهان که ما غصه اش را می خوریم(!) همه و همه باعث شده که ما از صرافت وبلاگ نویسی و آپ کردن بیفتیم. ۲- سیاسی که نمی نویسیم، اجتماعی هم ایضا. می مونه فوتبال! بارسلون عزیزم که هیچی نشد، امیدم به چلسی ست. و پرسپولیس...
-
مدرسه - روز معلم
دوشنبه 16 اردیبهشت 1387 16:51
در این دوران که مجال آپ دیت کردن وبلاگ نیست مطلبی به قلم یکی از دوستان نقل میکنم.البته خیلی هاش حرف من هم هست ولی بعضی قسمتها رو هم کامل موافق نیستم. نویسنده : حسین افصح مادران و پدران بسیاری را دیده ام که به سختی کار می کنند و با درآمدی نسبتا پایین ، فرزندشان را در مدرسه ای غیرانتفاعی ثبت نام میکنند. از خیلی چیزها...
-
غر زدیم!
جمعه 23 فروردین 1387 18:39
سال نو مبارک. رکورد زدم تو دیر پست دادن. شمال بودیم و آمدیم و مشغولیم. تو شمال دیدم که " نه زمین حاک قدیمی نه هموا همون هواست" دستور میدم قیمتا کم بشه ! دستور میدم همه چیز درست بشه! دستور میدم همه چیز خوب باشه! بابا ایول به این توهم... خیلی جالبه . همه میگن رئیس جمهور در مورد ارزان شدن مسکن حرف بزنه قیمت می ره بالا....
-
روز آخر
چهارشنبه 29 اسفند 1386 23:05
1- نوروز مبارک. تبریک می گیم چون رسمه! وگرنه گوشت کیلو 11000 تومن و پرتقال کیلو 1850 تومن چه تبریکی ؟!! امروز خیار قیمت کردم کیلو 2000 تومن. چشم وزیر بازرگانی روشن! 2- قاصدی گفت قرار نیست دولت یک ساعت بکشه جلو . تو ذهنم گفتم بعید نیست. درسته که مصوبه مجلسه ولی استبعادی نداره که اجرا نشه. بعد ، امشب دیدم که می کشن جلو....
-
نود
دوشنبه 27 اسفند 1386 21:46
سلام شعری از بوالفضول الشعرا درباره ی برنامه ی نود. به خاطر قولی که داده بودم. شب شده فوتبالیاش خواب ندارن کاری بـــــا آفتاب و مهتاب ندارن واسه انتظار دیگـــــــه تاب ندارن میگن این برنامه ها صاب ندارن؟ " عادل" امشب واسه چی دیر اومده؟ بچه هـــــا ! موقــــــع پخش نوده ! * بحثـــــای داوری غوغــا می کنه " ف نایی"...
-
طاقت کجا ، کو حوصله
جمعه 10 اسفند 1386 11:56
در آستانه هفته شهدای مدرسه هستیم. حال و هوای خاصی دارد این روزا. هرکسی از یک طرف داره می دوه. عکس شهدای مدرسه روی دیوارهاست . با رضا زیر عکس شهدا ایستاده بودیم و نوشته بود: مردن در راه خدا نهایت راهی است که آدمی از شروع زندگی برای رسیدن به آن کوشش می کند. کنار عکس با اون چهره مردونه و مصمم. داشتیم راجع به مسائلی حرف...
-
چون که ....
یکشنبه 28 بهمن 1386 13:21
این مدت یکی دو تا مسافرت رفتیم اومدیم . نبودیم. یزد یکیش بود. شهر خوبیه. یزد اینقدر سرد ندیده بودیم. آب یخ زده بود و دستشویی هم نمی شد بریم! نماز صبح به روش چریکی! بریم سر اصل مطلب. قسمت نظرات رو به سیستم "درج نظرات پس از تایید" مجهز کردیم. یعنی بلاگ اسکای کرده ، ما استفاده کردیم ! این مدت شاهد بودید که در قسمت نظرات...
-
اره
شنبه 13 بهمن 1386 23:22
1- می بینید که در قسمت نظرات چه خبره ! من هم از اتخاذ هر نوع موضعی خودداری میکنم.همه چیز اصلی و بدلی شده و قاطی و پاتی. ممنونم که دوستان عزیزم در جهت تمام شدن این ماجراها نظر گذاشته اند. 2- چهارشنبه جلسه ای داشتیم با دکتر رجالی ، از گروه مولفان کتاب دیف و گسسته . جلسه خوبی بود. تجربیات معلمی اش را می گفت. از لحاظ...
-
وقتی که من عاشق می شم...
شنبه 6 بهمن 1386 11:30
۱- دوستی می گفت : «وقتی عاشق میشیم تلاش میکنیم چاردیواری آدما رو بشکنیم بریم تو. یادمون میره، چیزی که عاشقش شدیم همون چهارتا دیوار بوده، نه آدم توش.» و خداییش راست هم میگفت. ۲- عریان شدی و عطر علف زد شب یکه خورد و ماه کلف زد منصور پ.ن. به هر حال ٬ از خوانندگان عزیز به واسطه بعض حرفهای نامناسب که در قسمت نظرات نوشته...