رویای نیمه کاره

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای نیمه کاره

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

ام اس بلستر و باقی قضایا

سلام.

1- امان از دست این ms blaster . بیچاره کرده ما رو. هر بارکه کانکت شی، 30 ثانیه بعد دیسکانکتت می کنه نامرد.

 2- این شعر پایینی رو اولش که خوندم، هیچی نغهمیدم. اما دو سه بار که تا تهش رفتم، دیدم که نه بابا، همچین هم بی ربط نیست ها... شما بخونیدش. شاید شما فهمیدین چی گفته... شاعرش هم آقای سعیذ شریعتی، معلم ادبیات سال دوم راهنمایی ما هستن. کلا شعر هاشون خیلی قشنگه . و البته، خوب یه مقدار هم سخت. و معنی بعضی کلمه هاش رو باید از تو لغت نامه دید. بچه تر که بودیم، تو مدرسه می گفتیم که این آقای شریعتی باید با هر کتاب شعرشون یه لغت نامه هم هدیه بدن تا وقتی مردم شعرا شون رو میخونن، خیلی گیج نزنن.. این هم یکی از ساده ترین شعر هاشون - از نظر لغوی - هست که براتون می نویسم:

روایتی است که زین شب گریز گاهی هست
محاق عمر مرا پشت پرده ماهی هست

روایتی است که شب را طلسم می شکند
تمام فاصله ها با دو اسم می شکند

روایت است که مهتاب می وزد اینجا
و نزل عاطفه در آب می وزد اینجا

تمام شهد شب شوم سرکه می گردد
روایت است که مرداب، برکه می گردد

روایت است که از راه دور می آیی
به عشوه یا به تبسم به شور می آیی

عصا به کوه، به صحرا، به نیل باید بست
روایت است به چشمت دخیل باید بست 
                       ***
بیا به ناز بیا، از سفر بخوان با من
بخوان، به راز بخوان، بیشتر بخوان با من

به طعنه یا به تانی، به هرچه سازش کن
جنون شکسته دل مرده را نوازش کن

صراحتی است دو چشمت که از جهان طاق است
ملاحتی است که لیلا به قیس مشتاق است

ملالتی است که مابین ما فراق افتاد
حکایتی است که عفرا ز عروه طاق افتاد

در آ ز پرده و قفل نماز را بشکن
بخند و رونق بازار ناز را بشکن

مراد گریه آدینه را هویدا کن
ثواب صحبت آیینه را هویدا کن

شراع کشتی توفان گرفتگان بگشا
گره ز زلف عروسان بوستان بگشا

قرار شب زدگان کویر سامان باش
تموز ناحیه را بهر مهر، آبان باش 
 
                 ***
چرا قرار به ماندن چرا نمی گیرد؟
دلم برای رسیدن بهانه می گیرد

من از پگاه سفر با تو آشنا بودم
ز سعی قبله چشم تو تا منا بودم

مرا به راه نشاندی که باز می گردی
برای بوسه گرفتن، جواز می گردی

هزار صاعقه در ماسه با جنون راندم
هزار باد، به تلواسه با جنون خواندم

هزار رکعت در قبله آرزو کردم
هزار بادیه با خار گفت و گو کردم

سراب را نگزیدم که بیسراکان را
 به کوله بار کشیدم صدای چاکان را

ضمیر زائر چشم تو را سبب سازی است
به چشم کردم اگر خار را، ز گل رازی است
                      ***
 ضمیر زائر چشم تو را چه شور است این
طنین نغمه داوود در زبور است

این دو قبله گاه، دو کعبه، دو چشم خنیاییست
ضمیر زائر چشم تو را چه دنیائیست؟

دو سجده گاه، دو محراب پاک دینان است
در این دو قبله هزاران قبیله حیران است

نماز را که کدام از قبیله شاید خواند
در آ به عشوه که امروز با تو باید خواند

سواد سرمه در این دشت اهوانه بریز
نشاط سوره لبخند در جوانه بریز

جمال غمزه چشمت جلال هیبت نیست
غرض کرشمه حسن است، ار نه، غیبت نیست

به زخمه های مغیلان، غنای پروازی است
ضمیر زمزمه زائران، شب آوازیست
                ***
لبی به مرگم اگر باز می کنی، باشد
تبسمی اگر از ناز می کنی باشد

مرا به شیوه به دولت سرای لاله بخوان
به انقلاب، به تکوین، به استحاله بخوان

فراز قله تاریخ شب سپیده، تویی
همو که دیده تاریک ما ندیده، تویی

سیاه گوشه چشمی اگر بگردانی
سپیده را به سر آغاز خویش می خوانی...

 3- خیلی طولانی شد. ولی فکر کنم می ارزید به یه بار خوندنش...

 4- راستی تا به حال، اسم " دریان " یا " دریانی " به گوشتون خورده. فکر کنم هر کی توی شهر یه ذره چرخیده باشه، حتما لااقل یه دونه از ای سوپرمارکت های دریانی رو دیده باشین. فکر کردین چیه این دریانی؟ ( البته ممکنه شما بدونین و چون من نمی دونستم برام جالب باشه ولی خوب...)
 
5- خیلی طولانی شد. یادم باشه سری بعد اگر عمری بود در مورد یه آزاده یه چیز بنویسم


همین دیگه.
رضا.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد