۱- حدود یک ماه میشه که چت کردن رو به حالت تعطیل در آوردم!
۲- همه چیزمون شوخیه! و ابتر... یه عالمه قانون تصویب میکنیم ، یه مدت کوتاه اجرا میشه ، بعدش هیچی... مثل قوانین راهنمایی و رانندگی. این قوانین جدید کی لوث بشه خدا می دونه...
۳- مدتی بود که مترو سوار نشده بودم. قبلا از بلند گوی ایستگاه طالقانی گفته می شد:" خط قرمز حریم امن شماست، لطفا از آن عبور نفرمایید". دیروز دیدم میگه :" هی آقا مگه با شما نیستم! رد نشو از خط قرمز" احتمالا چند وقت دیگه بگه : لعنت بر پدر و مادر کسی که از خط قرمز رد بشه !
منصور
خوب رد نشین که نگه
ماه رمضون یه بار ساعت ۶ بعد از ظهر ایستگاه امام خمینی بودم . تنها چیزی که مشاهده کردم فرهنگ غنی ایرانی بود .... الکی دل خودمون رو به تاریخ گذشته خوش کردیم . در حالی که هیچ خبری نیست .... هندونه هایی است که تو درس تاریخ میره زیر بغلمون !!..... یا حق
بحمدالله در غیاب ما برادران بسیجی غیور ما اومودن به اسم ما نظر گذاشتن خدا خیرشون بده و غریق رحمتشون بکنه انشاالله
salam
chera chat nemikonin?mage bade?
سلام. خسته نباشید. راستش من تصمیم گرفتم که وبلاگ نویسی نکنم. به همون دلایلی که قبلا گفته بودم. ولی وبلاگ پیر هرات رو نمی بندم. شاید یه زمانی نظرم عوض شد! خوب این متنی که الان می ینید رو توی همشهری دیدم :
زن صبح زود بلند شده بود.اول به بچه ها صبحانه داد و آنها را به مدرسه فرستاد.بعد هم شوهرش صبحانه را خورد و زن تا دم در بدرقه اش کرد.بعد شروع کرد به کارهای هر روزه اش.خانه را مرتب کرد.داشت سبزی پاک میگرد که صدای زنگ در را شنید.دستهایش را با گوشه روزنامه پاک کرد و رفت دم در.مرد جوانی که پشت در ایستاده بود ظاهر متین و موقری داشت.مرد گفت:«خانوم شوهر شما دو سال است زن گرفته!من از دوستان صمیمی او هستم و از وقتی ماجرا را فهمیده ام فقط کارم شده است غصه خوردن برای شما.الان شوهرتان در خانه زن دومش است.همین حالا بروید تا همه چیز برایتان ثابت شود».
زن آنقدر سراسیمه و پریشان بود که سریع در خانه را بست.با دمپایی دنبال مرد راه افتاد و رسید به خانه ای که مرد غریبه نشان داده بود.زنگ در را زد.زنی که در را باز کرد مقابل خود زن خشمناکی دیدی که سراغ شوهرش را می گرفت.زن با تعجب و عصبانیت همه حرفهای زنی را که به جستجوی هووی خیالی اش آمده بود رد کرد.و گفت:«خانم!شوهر من ۳سال است فوت کرده و من اصلا ازدواج نکرده ام»و تا ماجرا خاتمه پیدا کند یکی دو ساعتی گذشت.
زن که هنوز ته دلش پر از شک بود به خانه برگشت.وارد خانه که شد هنوز گیج و مبهوت بود.آنچه را که میدید نمی توانست باور کند.خانه خالی بود.فرشها،تلویزیون،پشتی ها،طلاها و...دزدان همه چیز را جمع کرده و با خود برده بودند.زن تازه فهمید که چه فریبی خورده است.
سعید،همان مردی که زن را فریب داده بود اعتراف کرد که با برانگیختن حس حسادت و بدبینی زنان،آنها را ار خانه بیرون می کشیدند و با خیال راحت دزدی میکردند.
نتیجه اخلاقی: خانمهای عزیز،شما پس از خواندن ماجرای فوق،اقدامات زیر را باید انجام دهید:
۱-هرگز به شوهرتان مشکوک نشوید
۲-اگر شنیدید که شوهرتان برای بار دوم ازدواج کرده باور نکنید.
۳-اگر دیدید که شوهرتان برای بار دوم ازدواج کرده ناراحت نشوید!!!
۴-برای اینکه از شر دزدان راحت شوید،برای شوهرتان همسر دوم انتخاب کنید تا هیچوقت گرفتار دزدهای محترم نشوید
با تشکر
پیر هرات
سلام مردم با کلاس کاریش نمی شه کرد.
خوب اون نوع سوم رو ما خودمون توی ایستگاه دانشگاه شریف دیدیم : « مامورین ایستگاه این دیوونه را بگیریدش»
salam va drood bar mansoor aziz ey kash in ja boody va mididy ke dar shahr dvom okrine farhang metro savary cheghadr balast va mardam bedoon hech naseri tamam in masael ra raiat mekonan rasti gharar bood etelah bedi dar mored neveshtan dar vebloget pas chi shod????????????????????????
چقدر تو این یک ماه جق زدی بچه باز