سلام به همه
بعد از چند ماه ولگردی دانشگاه شروع شد. دیگه جدی جدی. وقت سر خاروندن ندارم. ساعت ۷:۳۰ کلاسام شروع میشه تا ساعت ۱۷:۳۰ بعدشم کلی تکلیف و خوندن. سعی می کنم تو وبلاگ بزنم اما خوب اگه بی نظم شد شرمنده همه هستم.
یه رعد و برق زد برق کامپیوتر سوخت. بعد مودم . حالا که پیرینتر کار نمی کنه. یعنی پریتر خونده نمی شه و از همه بدتر اینه که می گند احتمالا یه بخشی از مادربرد سوخته.
تیم ملی بسکتبال پاراالمپیک ایران تو دیدار چهارجانبه در آفریقای جنوبی اول شد. بازی هاش را رفتیم استادیوم. خیلی زحمت کشیدند. هم مربیا هم بازیکنا. الان میریم آتن. کلی جیغ و داد کردیم سر بازی فینال که الان صدام در نمیاد. آدم وقتی این بچه ها را میبینه از خودش شرمنده میشه. جوان های توپ انگار نه انگار یه چیز کم دارند. هیچی کم ندارند. من این را دیشب فهمیدم ۹۰٪کارهایی را که می کردند من نمی تونستم بکنم. خوب خسته نباشند کلی خوشحال شدیم. کلی ایرانی مقیم هم اومده بودند.
خوب یا علی
صادق
در مورد کامپیوترتون باهاتون ابراز همدردی می کنم
بچه های جانباز و معلول یه چیز دارن که بعضا ما نداریم : غیرت ... یا حق
توی جشن ازت بالای سن نام بردم و مطالبت رو گفتم...
جریانش رو از بچه ها بپرس