السلام علیک ایها العبد الصالح آنقدر درباره حضرت عباس علیهالسلام شعر وجود دارد که آدم گیج میشود کدام را بنویسد.
لذا امشب دو شعر مینویسم. اولی از علی انسانی ودومی ابیاتی چند از مثنوی موسوی گرمارودی.
1. ای ساقی سرمست ز پا افتاده دنبال لبت آب بقا افتاده
دست و علم و مشک سه حرف عشق است افسوس، ز هم جدا افتاده
2. کربلا آئینه عشق خداست در نماز عشق خاکش مهر ماست
عشق با عباس مییابد وجود کربلا خود عاشق عباس بود
عشق هم مفتون وبیتاب تو شد تشنگی هم تشنه آب تو شد
کربلا را کرده میدان وفا سر جدا افکنده و دستان جدا
ای رساتر از بلندای وفا در فضیلت رفته تا اوج خدا
ای در آن هنگامه آتشگون شده وی سوار رفرفی از خون شده
چهره در خوناب شستن کار توست تشنه دست از آب شستن کار توست
نصیر
و این است هنر بی بال پریدن ...
نصیر جان!
شعر اول ٬ مصرع چهارم اشکال وزنی دارد. ماجرا چیست؟
اعضای عزیز ! تاسوعا عاشورا نیستم. می رم همدان ... چراغ وبلاگ را روشن نگه دارید و چیزی بجز در رابطه با محرم و عاشورا ننویسید...
التماس دعا
سلام
از کامنت متشکرم
در ضمن با آقا منصور هم مخالفم و این خودش یه قالبه و هیچ اشکال وزنی هم نداره ! فقط فکر کنم شما شعر را کامل ننوشتید ...