سلام به همه
در منزل امتحان نکنید
آدم بعضی وقتا مجبور میشه اعتراف هایی بکنه که شاید سنگین باشه. اما خوب مجبور دیگه.
هیچ وقت امتحان تاریخ سال سوم راهنماییم یادم نمیره. ثلث دوم حجم کتاب ۱۸۰ صفحه حفظی. با بد بختی اینور و اون ور میکریم وقت درست شه نمی شد تا اینکه یه دوست(؟؟؟؟) بهم گفت که سوال های امتحان را دزدیده از دفتر معلم ها. من هم با کلی حال ازش گرفتم و خوندم. ۲ دقیقه قبل از امتحان بهم گفت که تموم قصه دروغ بوده و منم هرچی از دهنم در اومد بهش گفتم( بی تربیت؛ ایش؛ بد؛ای؛...). خلاصه با کلی اضطراب نشستم سر جلسه امتحان و مطمئن بودم میفتم. اما خوب سوال ها واقعا سوال های امتحان بود. چه حالی داد. با ۱ ساعت خوندن نمرم شد ۲۰ کسی هم نفهمیده.(البته تا حالا)
اون روز خیلی حال کردم. البته تنها باری بود که اون اتفاق برام افتاد. شانسم که نداریم. فکر کنم باید به آقای ترنج میگفتیم زودتر این کار را شروع کنند.(وبلاگ نویسی).
یا علی
صادق
ای شیطون!
زودتر وبلاگ رو راه می انداختیم که زودتر اعتراف کنی؟!!
از تو انتظار نداشتم!
تا اونجا که من خبر دارم هنوز مدارکت رو از مدرسه م... نگرفتی
میرم از دم همه نمره هات رو کم میکنم ! تا تو باشی!!!