رویای نیمه کاره

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای نیمه کاره

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

دوست دارم سبد سبد


1-  می گن یه روز همسایه ملا نصرالدین اومد خواست که از ملا  بند رخت رو به عاریت بگیره.
ملا نصرالدین گفت : نمی تونم بند رخت رو بهت قرض بدم چون روش ماش پهن کرده ام! همسایه میگه مگه روی طناب میشه ماش پهن کرد؟ ملا میگه من میخوام یه بهونه بیارم که بهت طناب رو قرض ندم . حالا روش ماش پهن کردم یا نکردم!!

 

حالا شده حکایت ما ! امروز با رئیسمون یه مطلبی رو مطرح کردم که ایشان یه دلیلی آورد تو مایه های ملانصرالدین ! یعنی اگر میگفت این کار رو کردم که کرده باشم بهتر بود! اونوقت من چقدر از مرحله پرتم که حالیم نیست و بحث میکنم !

 

هزار بار تصمیم گرفتم با رئیس جماعت بحث نکنم ! ولی حالیم نمیشه که ! البته جهت اطلاع حضار گرامی عرض کنم که من به طور کلی حالیم نیست !!

 

از بس که نمودم و گسستم توبه             فریاد کند همی ز دستم توبه

دیروز به توبه ای شکستم ساغر              امروز به ساغری شکستم توبه

 

2- یه سوال :

چرا کسی را که دوست داری دوره ٬ ولی کسی را که ازش خوشت نمیاد هر دقیقه جلوی چشمته؟

 

منصور

نظرات 17 + ارسال نظر
محمد حسین یکشنبه 17 خرداد 1383 ساعت 00:27

سلام
۱. همیشه همین طور است یا باید رییس باشی یا ...
۲. در یمنی پیش منی
پیش منی در یمنی

نرگس یکشنبه 17 خرداد 1383 ساعت 00:43 http://rozaneh1001.blogsky.com

اینجوری قدرشو بیشتر میدونی....

هلمز یکشنبه 17 خرداد 1383 ساعت 01:31 http://holmes.blogspot.com

چو پرده دار به شمشیر می‌زند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند

دیوان حافظ رو باز کردم . این اومد.

میلاد یکشنبه 17 خرداد 1383 ساعت 09:44 http://mirror.blogsky.com

اولا سلام
دوما حتما فکر می کنین یا خیلی احمقم یا خیلی بیکار که دو ساعت قبل امتحان اومدم تو اینترنت سراغ وبلاگا
ولی با ید بگم که سوما بالاخره از ما هم یه بخاراتی متصاعد شده و چهارما که «هر دم از یاد تو نقشی زندم راه خیال/به که گویم که در این ژرده چه ها می بینم»
قربان شما

امیرحسین یکشنبه 17 خرداد 1383 ساعت 17:49 http://www.material.persianblog.com

منصور اینقدر شاکی نباش بعضی وقتها میشه که آدم سرشو باید توی چاهی بکنه .چون فقط اون میفهمه...
یا حق

آوای من یکشنبه 17 خرداد 1383 ساعت 21:23

کی نظر من رو پاک کرده؟!!

فکر نکنم که چیزی پاک شده باشه

شب تاریک یکشنبه 17 خرداد 1383 ساعت 21:35 http://www.shabetarik.tk

سلام اقا منصور
با رئیس جماعت اونم از نوع .... خیلی سخته باسه همسن بیخیال شو . (فرهنگی)
به ما هم سر بزن

صادق دوشنبه 18 خرداد 1383 ساعت 00:13 http://restart.blogsky.com

سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است ...

رضا دوشنبه 18 خرداد 1383 ساعت 00:14

ز دیده گر چه برفتی نمی روی از یاد....
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن...
(راستش دومیش رو بلت نبودم)

که چشم بد به جمال مبارکت مرساد

آوای من دوشنبه 18 خرداد 1383 ساعت 08:57

نه؛ همین جا من راجع به رئیس و مرئوسی یه نظری داده بودم که حالا نیست!!
حالا بی‌خیال. شما خودتون رو به خاطر رئیس جماعت اذیت نکنید. اگه می‌تونید کارتون رو وض کنید. یه کاری که توش خیلی رئیس بودن معنی نده. برای خودتون بهتره.

البته این رو هم بگم که این نوشته های من به معنی این نیست که مثلا به اینجام رسیده !
بلکه خیلی در کار راحت هم هستم.
این حرفها را میزنم برای روشنگری نسل جوان که قسمتی از خواننده های مرا تشکیل میدهند!!

جواب سوال دوشنبه 18 خرداد 1383 ساعت 13:01

در جواب سوالتون: چون اون کسی که دوسش داری ازت خوشش نمیاد و عین تو می خاد از کسی که ازش بدش میاد دور باشه

پیر صبا دوشنبه 18 خرداد 1383 ساعت 15:32

به نکته قابل تاملی اشاره کردید...

آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکته ها هست بسیار محرم اسرار کجاست

سجاد دوشنبه 18 خرداد 1383 ساعت 15:38 http://paknevis.com/weblog

سلام. در مورد ر‌‌‌ئیس و مرئوس که من چیزی حالیم نیست:) ولی در مورد دوستی از قدیم گفتن: دوری و دوستی! شاید اون بنده خدایی هم که دوسش دارین اگه همش جلوی چشمتون باشه دیگه همچین علاقه نداشته باشین بهش. بالاخره یه روز شما حال نداری یه رو اون حال نداره دعوا می شه سلایقتون فرق داره. مخلصیم.

فرا دوشنبه 18 خرداد 1383 ساعت 17:05 http://gastby.persianblog.com

با رئیس جماعت نباید بحث کرد ...
اون سئوالات شاید برای اینکه بیشتر دلتنگش بشی ...
منم یه سئوال پرسیده بودم تو وبلاگم اما کسی جواب نداد

پیر هرات دوشنبه 18 خرداد 1383 ساعت 19:43

بله نکته مهمی بود. به قول مولانا:
دلا نزد کسی بنشین که از دل خبر دارد ...

حالا من نمیدونم چرا هر چی گرگوری دو دره پیدا میشه میات پیش ما ؟! ...

پ.ن. پیر صبا آپدیت کرده!!
هوالهو

صادق سه‌شنبه 19 خرداد 1383 ساعت 00:18

شاید همیشه این طور نباشه. آدم شاید خیلی دوستانی که نزیکش هستند به چشمش نیاد و وجود خانواده ؛‌ بعضی از اعضای فامیل و اینا براش عادی بشه. اما یکی که ازش بدش میاد را هر دفعه که می بینی زجر میکشی.

علی بی غم سه‌شنبه 19 خرداد 1383 ساعت 03:42 http://aliakbarabdoli.blogsky.com

سلام
حکایت جالبی بود.
اخه گفتن دوری و دوستی.
پیش منم بیا
تا بعد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد