رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

غزل باخته


عشق درگیر غروب درد است
بازهم طلوع ما را عشق است
اهل بی مرزترین دریا باش
آی ٬ اهل همه جا را عشق است
از غزل باختگان می ترسم
شعرهای بی هوا را عشق است
ای قشنگ سازها ٬ آوازها
روزهای بی عزا را عشق است

- خیلی سرم شلوغه٬ خیلی. نمی رسم. خیلی کارها باید انجام بدم. لازمه. کمک کار ندارم. تو این هیر و ویر برای ما هی کار می زان. یه برنامه هایی پیاده میکنن که وقتمون بیشتر گرفته بشه. کمرم زیر بار این تکثر خم شده ٬ کی بشکنه نمی دونم...

به هرکسی گفتی نفس                 پنجشو زد تو نفست

- رفتم ختم٬ مداح مدعو مطلقا یاوه میگفت. اعصابمون خرد شد. برای گریه گرفتن از قسمت زنانه٬ در مجلس ختم یک جوان ۲۰ ساله که دیگه حرفای سوزناک و عجیب غریب لازم نیست. همین جوری این واقعه دردناک است. یه چیزایی میگفت وحشتناک. عمه متوفی غش کرد. مادرش نفسش گرفت. پدرش نتونست سرپا وایسه. خدا این مداح جماعت رو هدایت کنه.

- وقتی رئیس زانو میزنه! وقتی رئیس « پارک » میکنه! وقتی رئیس «‌بی اقتدار» میشه. چی میشه؟ حکایتش را انتظار بکشید...

- نمی دونم٬ نمی فهمم٬ فقط میگم که « بیا » . می فهمی؟ می خونی؟ می دونی؟

منصور

نظرات 15 + ارسال نظر
یاس خانم سه‌شنبه 10 آذر 1383 ساعت 01:29 http://yasesefid.blogsky.com

خسته نباشی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 10 آذر 1383 ساعت 02:37

خسته اازین روزای بد
روزای پوچ تکراری

ناتوردشت سه‌شنبه 10 آذر 1383 ساعت 07:27 http://natoor-e-dasht.blogsky.com

وقتی رئیس زانو میزنه...شاید دیگه واسه رئیس بودن زیادی خسته باشه!
از دست این مداحا نباید زیاد حرص خورد...کارشون اینه خب!!

رسول سه‌شنبه 10 آذر 1383 ساعت 20:30 http://totanj.blogspot.com

می فهمم . می خونم . می دونم!!!

آوای من سه‌شنبه 10 آذر 1383 ساعت 21:52 http://avayeman.blogsky.com

این مداح‌ها که جون همه ملت رو بالا آوردن!

علی درویش چهارشنبه 11 آذر 1383 ساعت 17:03

سلام .... بعضی رئیسا که هم من می شناسمشون هم شما هستند که اقتدار خود را به یک حزب سیاسی می بازند و البته چه جای ملامت است ؟ که گفته اند : زر بر سر فولاد نهی ذوب شود . که ترجمه امروزی آن می شود : ۲۰۶ بر سر فولاد نهی ذوب شود . یخچال ۲ میلیون تومانی بر سر فولاد نهی ذوب شود . موبایل ۴۰۰ تومانی بر سر فولاد نهی ذوب شود . نوت بوک و خانه و چیزای دیگه هم ایضا . یادش بخیر وقتی همین رئیس در جلسه هفتگی ها فریاد وا اسلاما سر می داد و همه را به قناعت دعوت می کرد . زت زیاد .....

احمد چهارشنبه 11 آذر 1383 ساعت 17:46 http://mirror.blogsky.com

... عشق است

- ما که آخرش معنیه جامعه متکثر رو نفهمیدیم ولی حتما آدمه بدیه دیگه خدا هدایتش کنه
- خدا این مداحه رو هم هدایت کنه انشاالله .
ولی خوب بیچاره از این راه نون درمیاره .
- خدا به داده اون رئیسی برسه که زانوش به خاک برسه
میدونی زندگی سخته
بار حرف زور زیاده
- ...

یا حق

پیر هرات چهارشنبه 11 آذر 1383 ساعت 19:31 http://pire-harat.blogsky.com

چند سال پیش یکی از آشنایان سرطان خون سختی داشت. مادر وی به حضرت فاطمه (س) توسل پیدا می کنه. یک روز اون فرد روی تخت خوابیده بوده و حالش هم خوب نبود. بعد تعریف می کرد می گفت که دیدم یه خانم نورانی ای اومد طرفم. بهم گفتش: شما دیگه خوب می شی و بعد رفت. و بعد از اون ماجرا تا به حالا هیچ اثری از بیماری در ایشون دیده نشده. اون خانومی که گفتم حضرت فاطمه بود. همون مادر پهلو شکسته.. همون مادر قد خمیده.. روایت هست وقتی که حضرت فاطمه شهید شدند حضرت علی یک پارچه ی سفیدی روی بدن ایشون میندازه. از بس که بدن ایشون نحیف شده بود بچه ها فکر می کردند که انگار این پارچه ای که روی زمینه٬ زیرش هیچی نیست. انگار همین جوری یه پارچه رو انداختند روی زمین. بالاخره اون فرد شفایش رو از همین مادر گرفته بود. اول که به من این خبر رو دادند خندیدم. چون خودم درگیر ماجرا بودم. از ته دل خندیدم. اما نمی دانم چرا کم کم خنده ام داشت به گریه تبدیل می شد. این شعر هم از زبان حضرت زینب است:

آندم که در پس در پهلوی او شکستند
فریاد من در آنجا علی علی علی بود
آنان به خون سینه با میخ در نوشتند
این جرم گفتن علی علی علی بود
من هم با خون دل بر روی در نوشتم
تنها گناه زهرا ٬ علی علی علی بود

این شعر رو یک ماه پیش داشتم از یک جایی رد می شدم خوندمش. تا جایی که یادم بود نوشتم. اگه اشکال وزنی و قافیه ای دارد بدلیل فراموش کردن شعر اصلی است.

نظر علی درویش تامل برانگیز است!

پیام چهارشنبه 11 آذر 1383 ساعت 20:32

چی بگم که پیر حق مطلبو ادا کرد الله اکبر........

صادق چهارشنبه 11 آذر 1383 ساعت 23:00

ما یه مجلس رفتیم مداح چند کلمه خوند بعد گفت: خدایا! ما یه مشت گنهکاریم که اومدیم امشب٬ ما یه مشت بنده حقیر هستیم اصلا در مقایسه با تو ما یه مشت الاغ هستیم.

یهو همه شروع کردند خندیدن مجلس یه مدتی با مزه شده بود.

حامد چهارشنبه 11 آذر 1383 ساعت 23:02 http://mirror.blogsky.com

من که اختیاری تو مجلس این آقایون یکی دو بار بیشتر شرکت نکردم چون تحمل همین چیزاش خیلی سخته.وقت و مکان هر چیز را آنطور که باید درک نمیکنند مثلا موقع ولادت نوحه خونی و به یاد گریه انداختن می افتند و همیشه به قول خودمونی جو بیش از حد می هند.خوب دیگه برای گریه کردنش جای خود دارد! اما خوب از ماست که نیمه پررو ببینیم ولی گاهی نیمه پره یکی دو میل بیشتر نیست(نه در این زمینه) آنوقت چی؟

محسن پنج‌شنبه 12 آذر 1383 ساعت 11:02

سلام منصور جان،
چند نکته:

۱- هدایت اینجور مداحها محال ذاتی است!
۲- در مجلس ختم عموم مداحه اول پدر و مادر و فک و فامیل خودش رو دعا می کرد بعد یه دعای مختصری هم نثار عموی بیچاره ما کرد!
۳- اگر ما میتوانیم گوشه ای از این بار را برداریم حتما بفرمائید، نبینم زیر بار کار کمر خم کرده باشی.
۴- خیلیها این مطالب را می خوانند و چیزهائی می دانند و بعضیها یک چیزهائی هم می فهمند، نمی شه برای ما روشن کنی خطاب این جملات کیه؟ گیج میشن ملت آخه بابا!

نصیر جمعه 13 آذر 1383 ساعت 23:31

سلام

به نظر می رسد مطلب مورد ابتلایی برای همه است و درست. اما یک عده می خواهند این تحمیر همیشه باقی بماند .

عزت و مناعت و علو اهل بیت در میان ما گم شده است چون به خودمان نگاه کرده ایم و با همان مقیاس ائمه را سنجیده ایم.

مصطفی محوی شنبه 14 آذر 1383 ساعت 09:01

همه که عین شما دل رحم نیستند که واسه فوت یه جوان ۲۰ ساله گریه کنند

مصطفی سه‌شنبه 17 آذر 1383 ساعت 13:15

از مزه اش خوشتان امد؟ من که خودم خوشم امد. امیدوارم که شما هم خوشتان امده باشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد