رویای نیمه کاره

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای نیمه کاره

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

غلیان احساس - تخفیف بزرگان


ذیل مطلب اخیر منصور، جناب پیرهرات نظری گذاشتند که بسیار قابل تامل است. در مقدمه بگویم که مراتب ارادت بنده به سرور دوعالم حضرت صدیقه کبری - سلام الله و صلواته علیها - بر دوستانی که از نزدیک می شناسندم پوشیده نیست. ولی ...

نمی دانم چرا تخفیف بزرگان در فرهنگ ما شیعیان نهادینه شده. آیا عبارات و مضامینی مانند «مادر پهلوشکسته» یا داستانهائی مانند پارچه سفید و نحیف بودن پیکر مقدس ایشان بیشتر رقت انگیز است یا احترام آمیز؟ آیا رواست کسی را که می تواند بیمار لاعلاج را با سرانگشت اشارت شفا بخشد اینگونه خطاب کنیم؟

مرحوم مطهری در کتاب حماسه حسینی تعبیر جالبی دارد در مورد واقعه عاشورا آنجا که می گوید این حادثه دو صفحه دارد یکی سیاه و یکی سفید. قهرمانان صفحه سیاه یزید و ابن و زیاد و عمر سعد و امثالهم اند و این همان واقعه ای است که در آن امام حسین شکست می خورد و آن مصائب بزرگ بر ایشان وارد می شود. و قهرمانان صفحه سفید امام حسین و یارانش هستند که یکی از بزرگترین تابلوهای انسانیت، شرافت، جوانمردی، خداجوئی و پرهیزکاری را به نمایش می گذارند و بلکه بزرگترین و باشکوهترین آن را. اینجا یزید و یارانش شکست خورده و مفتضحند و ما متاسفانه هیچگاه این صحنه ها را نمی بینیم و فقط چسبیده ایم به آن مصائب و آن صفحه سیاه. و این در حالی است که همین صفحه آنان را جاودانه کرده است.

آیا بهتر نیست به جای مادر مظلوم و پهلو شکسته و نحیف تصویر دیگری از فاطمه زهرا - روحی له الفداء - بسازیم. آیا او مادری نبود که اسطوره های انسانیت نظیر امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) در دامانش پرورش یافتند؟ آیا هم او نبود که یک تنه تمام بزرگان صدر اسلام را به هماوردی در منطق طلبید و پشت همه را در یک زمان به خاک مالید؟ یک بار، فقط یک بار خطبه ایشان را بخوانید و همین یک بار کافی است تا پیشانی احترام بر درگاه ایشان بسائیم برای همیشه. آیا هم او نبود که ام ابیها نام گرفت و در صغر سن پشتیبان و ملجاء فخر عالم امکان، دردانه آفرینش، حضرت ختمی مرتبت حضرت مصطفی (ص) شد؟ چرا بزرگانمان را اینگونه رقت انگیز در معرض می گذاریم؟ چرا؟

من نمی توانم حق مطلب را ادا کنم چون نه دانشش را دارم و نه فصاحتش را اما بر دانشمندان و بزرگان ماست که این منهج را دستخوش تغییر کنند و این روش را اصلاح.

ارادتمند، محسن
نظرات 11 + ارسال نظر
یه قصه محال پنج‌شنبه 12 آذر 1383 ساعت 14:37

همیشه ازینکه از جد پدریم امام سجاد(ع) یه تصویر مریض و رنجور میساختند ناراحت میشدم یادمه مدرسه که میرفتیم بغل دستیم بهم گفت سیدم و به امام رضا میرسه پشتم و من کلی حسودیم شده بود و وقتی گفتم من به کی ...گفت ااا همونی که همش مریض بوده!!و من چقدر اوقاتم تلخ شده بود...بعدها که صحیفه ی سجادیه رو میخوندم چقدر خجالت کشیدم...حضرت زهرا هم که اینجور بعضی مداحها که امام حسین (ع) رو هم خیلی کوچیک میکنند.
بیشترش تقصیر این کسانیست که نه علم حرف زدن رو دارن نه توانش رو...برام جالبه که هنوز پدر بزرگم مداحهای تکیه شو از طریق خواب کنتر ل میکنه که کی دعوت بشه یا نشه...خوب یه چیزایی مهمه دیگه...

متاسفانه این عادت ما شده که به اسم محبت و عشق هرطور دلمان بخواهد با بزرگان رفتار کنیم. بعضی مداحها طوری امام حسین را خطاب می کنند که برادر بزرگترشان را هم صدا نمی زنند. اگر ایراد هم بگیری بر سرت هوار می شوند که بله ما عاشقیم و این طرز حرف زدن از عشق است و کذا و کذا ...

پیر هرات پنج‌شنبه 12 آذر 1383 ساعت 15:19

ممنون از نکات قابل توجهی که عرض کردید. از شما یا آقا منصور مصرا می خواهم که نظر اخیر بنده را پاک کنید. به شما هم اطمینان می دهم که هرگز از این نوع مطالب نخواهم نوشت.

پیر هرات پنج‌شنبه 12 آذر 1383 ساعت 18:17

مقام حضرت فاطمه (س) با این حرف ها پائین نمی اید. امثال همین تفکرات روشن فکر مآبانه است که می گوید نباید برای ائمه گریه کرد. چون حال جر و بحث ندارم می گویم باشه! حق با شماست. دیگر از این کلمات رقت انگیز استفاده نمی کنم!! اصلا دیگه چیزی نمی نویسم که بعد از اون باید منتظر باشم که تا شیش تا پست دیگه پیرامون نظر بنده بحث شود!

برادر عزیزم، درست است، شان ایشان بقدری بلند مرتبه و والاست که دست هیچ توهینی به آنجا نمی رسد تا گوشه ای از کبریای خادمانشان را هم بیالاید. حرف من این است که ما مرتبت ارادتمان را با این حرفها پائین می آوریم. اگر باز هم به برداشتهای روشنفکر مآبانه متهم شوم باز هم باکی نیست. بگذار تا بگویم که خیر امام حسین (ع) به گریه و زاری ما نیازی ندارد، هیچ نیازی ندارد. این مائیم که باید بر ایشان بگرییم تا خود را به آنها نزدیک کنیم ولی نه هر گریه ای. بکاءالفاقدین شنیده ای؟ وقتی آدمیزاد می تواند حق گریه بر معصومین را بجای آورد که حداقل کمی هم شده فکر کند چرا؟ چرا باید گریست بر از دست دادن آنان؟ چرا فقدان آنان اینقدر بر گرده هستی سنگینی می کند؟ آنگاه است که نور معرفت اندک اندک در دل آدمی تشعشع می افکند و گریه از سر معرفت بسیار ارجمندتر است. کسی هم که به معرفت ایشان (ولو اندک) برسد می داند که باید شرط ادب را بجای آورد.

احمد پنج‌شنبه 12 آذر 1383 ساعت 18:44 http://mirror.blogsky.com

واقعا راست میگی موافقم!

پیر خمین پنج‌شنبه 12 آذر 1383 ساعت 22:03 http://pire-harat.blogsky.com/

حرف شما درست و متین ولی این به معنی نفی گریه و اینگونه مراسم برای ائمه نیست.زیرا خود ائمه این کار را می کرده اند ( دعوت دعبل به مرثیه خوانی برای امام حسین(ع) و ...)
من هم وقتی حماسه حسینی را می خواندم این شبهه برایم پیش آمد که آیا اصلا پرداختن بهاین مسائل درست است یا نه ولی بعدا خواندم یکی از ویژگی های استاد این بوده که در مجالس امام حسین(ع) در هنگام رثا حزن و گریه شدیدی به ایشان دست می دهد.
- ولی این را قبول دارم که ما اکنون بیشتر به قسمت بیان درد های ائمه می پردازیم و از بیان ویژگی های شاخص آن ها و صلابت وجودیشان غافلیم شاید به خاطر این است که حال و حوصله تحقیق و مطالعه ردر این زمینه ها را نداریم.

در مورد گریه مراجعه نمائید به پاسخ نظر پیر هرات عزیز. بله اشعار دعبل را بخوانید و بنگرید چطور حماسه در بیت بیت آن موج می زند و تفاوتش را ببینید با خزعبلات عوامانه مداحان خودمان.

رهگذر جمعه 13 آذر 1383 ساعت 17:38

یعنی فقط با یادآوری اینجور مسایل باید برای ائمه گریه کرد!؟؟
ضعفهای بدنی ؟؟تا جاییکه یادم میاد هر وقت که وارد حرمی شدیم باید گریه میکردیم و فقط حاجت میخواستیم یعنی نباید اونقدر شناخت داشته باشیم که به برکاتشون هم فکر کنیم.
مقام حضرت فاطمه با این حرفها پایین نمی آید ولی نمیشه اینم گفت که حضرت فاطمه چه اقتدارهایی داشتند و یا چه مقامی که میتونند دعاها را اجابت کنند یاشفا دهند؟؟؟این نگاه هم در جای خودش میتونه زیبا باشه...

منصور جمعه 13 آذر 1383 ساعت 17:52 http://toranj.blogsky.com

از کاشان رسیدم ( ۱۰ دقیقه ست) و دارم میرم شهریار که فردا صبح ساعت ۷ هم سر کارم باشم در تهران ! زودی میگم که:
۱- دو تا نظر از پیرهرات اومده که نمی دونم آیا کار خودشه؟
چون پیرهرات خیلی سینه گشاده تر از این حرفاست. نمی دونم شایدم سرحال نبوده.
۲- جسارتا محسن جان . قلیان است یا غلیان؟( واقعا نمی دانم)
۳- با کلیات مطلبت موافقم . اگر نوشته پیر هرات مال خودش باشه باید بگم که : این که خوب است مطلب آدم بحث برانگیز بشه اینقدر. و صحبت از این است که گفتن این مطالب چقدر جا دارد وگرنه معلوم است نه این حرفها و نه هیچ حرف دیگری مقام ومرتبت آن بزرگواران را پایین نمی آورد که.

منصور جان،

من هم نمی دانم ولی به نظرم آمد غلیان درست تر باشد.

نگاه آسمان جمعه 13 آذر 1383 ساعت 21:26 http://www.negaheaseman.persianblog.com

حق با شماست . همانطور که ما داریم که غیر از علی (فاتح خیبر)کسی شایستگی همسری این بانوی بزرگوار را نداشت.

صادق جمعه 13 آذر 1383 ساعت 22:45

شاید به جای تنها عوض کردن اسم یاد دادن فرهنگ بهتر باشد٬ حالا هر چه هر کس می خواد این بانوی بزرگوار را صدا کند٬ از ارزش ایشان که چیزی کم نمی شود. شاید اگه روش زندگی آموزش داده شود (البته نه به روش خسته کننده امروز که یک آقای روحانی شروع به صحبت میکند تو تلویزیون) اثرش بیشتر باشد. اما با شما هم موافقم که برخی القاب فقط به یک طرف موضوع نگاه میکند.

شناخت، شناخت، شناخت ...
اینقدر شناخت مهم است که در اولین خطبه نهج البلاغه هم سخنان حضرت در مورد توحید با شناخت آغاز می شود.

نصیر جمعه 13 آذر 1383 ساعت 23:37

سلام بر محسن عزیز

موافقم با اکثر جزییات

بحث مفصلی است.فقط یک مطلب به جامعه مداحین خارج از مرکز

اگر برای نزدیکان ما هم چنین اتفاقاتی بیفتد باز هم این قدر گستاخانه مکشوف سخن می گوییم.

سلام بر استاد عزیزم،

بله همینطور است و متاسفانه اینطور بی حرمتی را به حساب محبت می گذاریم. نقل است امام باقر (ع) هرگاه نام مقدس حضرت زهرا را می شنیدند راست می نشستند با نهایت احترام و ما ...

محسن شنبه 14 آذر 1383 ساعت 16:59

به نظرم به اشتباه یک نظر حذف شده. از صاحب آن عذرخواهی می کنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد