رویای نیمه کاره

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای نیمه کاره

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

تحمل کن عزیز دل شکسته


آسیاب اگر به نوبت
بگو پس نوبت ما کو
سهم ما قسمت ما کو
حرمت خلوت ما کو

دارم قاط میزنم! با یکی کلی حرف میزنی و قول وقرار میذاری٬ بعد می بینی که طرف سر صبر و حوصله تمام حرفها و قرارها رو کشک می انگارد و به هیچ چیز حساب نمی کنه و دوباره کار خودش رو میکنه. واقعا نمی دونم در این موارد چیکار باید کرد.

وسطای هفته شهدای دبیرستان هستیم. به نظرمن که اوضاع ضعیفه. برنامه های ضعیف و مخاطبین ضعیف . بهم میان. بیله دیک بیله چغندر! غصه م میگیره. یا بزرگداشت نگیریم یا «بزرگداشت» بگیریم! برای بچه هایی که از جنگ فقط اسم کوچه شون رو دیدن که نام یه شهیدیه. اونم بعضی جاها.

از دنیا بی خبرم.عمر بگذشت به بی حاصلی و بی خبری

هنوزم قاصدک خوب خبر بد میاره...

منصور

نظرات 16 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 23 آذر 1383 ساعت 16:24

ما را به این آسیابخانه نیاورده اند
که سنگ چرخان را تماشا کنیم

سنگ چرخان را نشانمان میدهند
تا از در دیگر
سپید و شکسته
بیرونمان کنند.
(حافظ موسوی)

همیشه روزنه ای هست...همیشه...
چون خدایی هست...

صادق دوشنبه 23 آذر 1383 ساعت 20:05 http://restart.blogsky.com

آقا خداییش من یکی اصلا متوجه نشدم که این شخص بی‌نام که نظر بالایی رو گذاشته، کیه؟!!!!!!

منصور۲ دوشنبه 23 آذر 1383 ساعت 21:28

۱- وقتی سال پایینی‌ها ناراحتی‌های بعضی از ما چهارما رو از این که، مراسم‌ها دیگه حال و هوای هفته شهداهای قدیم رو نداره، از اینکه بعضی‌ها دیگه حال صلوات فرستادن رو ندارن چه برسه به «کجایید ای شهیدان خدایی»، رو می‌بینند میزنند زیر خنده! وشاید مسخرمون می‌کنند و شاید هم به ما می‌گند: «خشکه مذهبی!». منم آرزو می‌کنم که خدا اینقدر بهشون لطف بکنه که بتونند یه روز از این خنده‌ها ناراحت بشند!
۲- صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت

اینجوریه دیگه

رسول دوشنبه 23 آذر 1383 ساعت 21:48 http://totanj.blogspot.com

بهترین کار برای یک زیر دست اینه که به رییسش بگه چشم . حتما . بعد کار خودش رو انجام بده!!!!

[ بدون نام ] دوشنبه 23 آذر 1383 ساعت 22:29

آقا به خدا ما هم کم آوردیم. چه برسه به شماها.
دارم می میرم.... هیچ کس نیست یه داد من برسه؟!...
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن
(از قصد اسم رو پاک کردم. هم به خاطر حرفام هم اینکه ببینم شما می فهمید یا نه؟!)

نه نفهمیدم!

رهگذر دوشنبه 23 آذر 1383 ساعت 23:13

این حرفا خریدار نداره. داره؟

حامد سه‌شنبه 24 آذر 1383 ساعت 16:32 http://mirror.blogsky.com

می توانید به دیگران باز فرصتی نو دهید، ولی آنطور که واضح است باید یک چیزایی هم (بزرگداشت) از سوی طرف مقابل نو گردد.

نو یا جدید؟

محمد حسین فروزان سه‌شنبه 24 آذر 1383 ساعت 20:32

آقا شما که کارا دستتونه اجازه بفرمایید دیگران اعتراض کنند. شما همون نظارت بفرمایید و عنداللروم انتقاد.

به هرحال اینا که شما امروز در آیینه میبینید سابقون چند سالیست که در خشت خام دیده اند و فریادها سر داده و ناله ها برآورده.

البته ما ازاین راه دور و با این بی اطلاعی خیلی هم صلاحیت اظهار نظر نداریم این چند جمله را از این جهت عرض کردم که یادی از رفیق سوخته ما کرده بودید رضوان الله علیه.

پیر هرات سه‌شنبه 24 آذر 1383 ساعت 20:45 http://pire-harat.blogsky.com

کاشکی اون فردی که نظر بالا رو نوشته اسمش رو هم می نوشت. خیلی آشنا می زد.

شباهت بین شهدا و عرفا در این است که هر دو به لقاءالله می پیوندند. اما یک تفاوت بین این دو هست:

شهید بعد از مرگش به دیدار خدا می رسد٬
ولی عارف٬ قبل از مرگ.

محمد حسین فروزان سه‌شنبه 24 آذر 1383 ساعت 21:33

آقای هرات ما که اسممون رو نوشتیم

پیر خمین سه‌شنبه 24 آذر 1383 ساعت 23:15 http://pire-harat.blogsky.com

* البته این را بدانید که استفاده هر فرد به خودش بر می گردد و کاری که برای شهدا انجام داده . حال و هواش هم ایضا.

* در شهر یکی کس را هشیار نمی بینم....
وقتی در در این هفته به بچه ها نگاه می کنم یه چیزایی خیلی اذیتم می کنه اینها هر که درد داره رو اذیت میکنه . در این هفته به حکمت ین شعر بیشتر پی بردم که:
طبیب عشق مسیحا دمست و مشفق لیک
چو درد درتو نبیند که را دوا بکند

محسن چهارشنبه 25 آذر 1383 ساعت 08:54

فرق شهید با عارف این است که:

شهید قبل از مرگش خدا را میبیند، عارف قبل از مرگش فکر می کند خدا را می بیند. حاقظ می فرماید:

با صبا در چمن لاله سحر می گفتم
که شهیدان که اند این همه خونین کفنان
گفت حافظ من و تو محرم این راز نه ایم
از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان

یا مولانا می فرماید:

در آن بحرید کاین عالم کف اوست
زمانی بیش دارید آشنائی

بله شهید از هر عارفی شناختش نسبت به خدا بیشتر است و خدا را بهتر می بیند به همین دلیل هم خونبهای او خود خداست.

محسن چهارشنبه 25 آذر 1383 ساعت 08:55

شمنا مخلص محمد حسین خان فروزان هم هستیم در بست.

آدم حسابی چهارشنبه 25 آذر 1383 ساعت 18:45

می بینم که طاقت شنیدن حقیقت رو ندارین !!! تا یه چیزی میشنوین که حقیقت داره و خودتونم اینو میدونین ، امونش نمیدین و صداشو تو حلقومش خفه میکنین !!!‌ مهم نیست ؛ من خودم زیادم مخالف نیستم . ولی یه وقتایی آدم یه چیزایی میشنوه که واقعا دلش به حال خودش و همه میسوزه ...
میدونم که اینو هم پاک میکنین ، مهم نیست فقط خودتون بخونین. آقای پیر هرات هم خوندنش نوشته منو. اتفاقا به نظر منم ایشون خیلی آشنا میزنن !!!

دوست عزیز!
مطلبتون رو پاک کردم به این دلایل:
چون نظر شما در مورد مسائل شخصی بود و جای این حرفها کامنت وبلاگ نیست. نظر شما در مورد کلاس درس من بود و مراسم اجرا شده در دبیرستان و ایراد تهمت دروغگویی به یک عزیز.
مطالبی از این دست را میتوانید به من میل بزنید.
و میدانستم که دوباره می آیید و به پاک شدن نظرتان اعتراض میکنید و منتظر بودم که این دلایل را بنویسم.
ما آشناییم و احتمال زیاد دوستیم. از آن موضوع سر کلاس هم بگذرید و حلالمون کنید. ممنون از تذکر شما.
خواهش میکنم بیایید شما را ببرم این اقای محمود رفیعی را از نزدیک ببینید. دانشگاه شریف دور نیست. نظرتان تغییر خواهد رد.

محمد حسین فروزان چهارشنبه 25 آذر 1383 ساعت 19:54

داش محسن ما دیدیم اینجا چه اونا که خودشون آدم حسابی هستن چه اونا که اسمشون آدم حسابی هست همه آشنا میزنن گفتیم ما که نه خودمون آدم حسابی هستیم و نه اسممون ؛آدم حسابی؛ هست. اقلا خودمون رو معرفی کنیم بلکه آدمای حسابی و نا حسابی هم مرام به خرج بدن و خودشون رو معرفی کنن. اگر هم احیانا میترسن که اسمشونو پای حرفشون بذارن پاشن برن جلوی عکس اون مردهایی که جونشونو پای حرفشون گذاشتن کلاه ادب از سر بردارند. هیچکدوم ازونا که رفاقت باهاشون بزرگترین افتخار زندگی ماست اسم خودشونو آدم حسابی نذاشتن ولی به همون رفاقتمون قسم همه شون مرد بودند مرد.

آقای فروزان حال شما را میفهمم در ارتباط با هفته شهدا.
بله٬ یکی مثل من از روی بی لیاقتیش الان شده برگزار کننده مراسم. بخدا خیلی دردم می گیره وقتی می بینم بچه ها اینقدر بیگانه اند با این چیزها. و مدرسه هم دیگر حال و هوای سابق رو ایجاد نمی کنه. تقصیر هم نداره. خیلی از کارکنان فعلی مدرسه در حال حاضر مفیدی نیستن. دارن میگن هفته شهدا برای چی باید باشه- اختیاریش کنین و از این حرفا.
معرفت و این چیزا رنگ باخته- ادب هم ایضا. اصلا بعضیا نمی دونن معرفت و مرام خوردنیه ٬ دیدنیه٬ چیه.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 26 آذر 1383 ساعت 01:30

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد