روزا اول که اومده بودم اینجا، همه از ایران می پرسیدند. معمولا تو 5 دقیقه اول صحبت یه جوری یه اشاره ای به ایران میشد؛ مستقیم یا غیر مستقیم. وقتی ایرانیها مقیم با هم حرف میزدند حرفاشون بوی ایران می داد. بعضی ها هر سال دو بار، بعضی ها سالی یک بار و خلاصه هر کسی یه جوری برنامش را تنظیم میکرد که چند وقت یک بار یه سری به ایران بزنه. چند نفری بودند که خیلی سرشون شلوغ بود، اونا یک هفته ای میرفتند و بر میگشتند، این همه پول برا یک هفته!!! وقتی برمیگشتند یه جوری حرف میزدند که انگار آدم ندیده بودند.
همیشه با خودم میگفتم: باب این مردم چه شونه؟ کجا ایران با حاله؟ به وضع مالی مردم نگاه میکنی داغون، هوا تهران آلوده؛ ترافیک وحشتناک، اعصاب مردم از ترافیک بدتر، کنکور دهن سرویس کن، وضع مملکت خراب، از اون بالا بالاها تو دولت دعوا هست تا این پایین پایینا، آخرش هم دو سه تا آدم داغ مذهبی اینجا و اونجا پیدا میشند که منتظرند یه چیزی برخلاف عقاید تا حدی خرافاتیشون اتفاق بیفته و با نام اسلام شروع به داد و بیداد کنند و دستشون درد نکنه نمک رو زخم مملکت بریزند. با هر جوانی تو فامیل صحبت میکردم میگفت رفتی دیگه بر نگردی ها.
حالا آمده بودم اینجا با این ایرانیها حرف میزدم انگار یه آدم تشنه ای بودند که مدتها بهشون آب نرسیده بود. به خودم می گفتم بابا اینا چه شونه.
شاید یک سال نشده منم این جوری شدم. یک سال نکشید که دلم لک زده بود برا کوچه هایی که چند سال غم و شادیم را تو راه مدرسه باهاشون تقسیم کرده بودم. یادم می یاد همیشه شکایت میکردم از هوا ، ترافیک و ... . حالا بعضی وقتا دلم برا همون گرما 40 درجه تابستان یا سرمای 10- زمستان تنگ میشه. شاید بهترین کلماتی که حال من را بیان میکنه این باشه:
پشت قاب شیشه پنجره ای
که شبای من را با خود میبره
جایی که گذشته هام
مثه تصویر از تو قابش میگذره
پشت قاب بی نفس
مثه اون پرنده که دلش گرفته تو قفس
مثه یک حقیقت رفته به باد
من را با خود میبره
مثله یه رویا توی خواب
شهر من، من به تو می اندیشم
نه به تنهایی خویش
وز پس شیشه تو را میبینم
که گرفتی مرا در بر خویش
من وضو با نفس خیال تو میگیرم
و تو را می خوانم
و به شوق فردا که تو را خواهم دید
چشم به راه می مانم
تن من پاره ای از آن تن توست
و قشنگترین شبای پر ستاره، شب توست.
صادق
ایول! کلی حال کردم. به نظر من این یادداشتت ٬ بهترین مطلبی بود که تا حالا دادی. ممنون
قابل نداشت اما بازم همون ۳ تا نظر ممنون که همیشه نظر میدید
با تو بوی کاگل و خاک٬ عطر کوچه های نمناک٬ تازه میشه...
بابا اگه اینجا سرمای ۱۰- داشت که خیلی خوب بود
ببین ایرانی فقط به خاطر ایرانی بودنش باحاله برای اینکه ایرانیه
ایرونی ساقه و برگ و ریشه
ساقه از ریشه جدا نمیشه!