1- تقریبا به این رسیدم که هر کسی باید بره مجلسی که در حد و اندازه ش باشه. به عبارت دیگه جایی باید بره که حال میکنه و میکشه. بی خود یک نفری را که مال حرف عمیق و سنگین شنیدن نیست رو برداری ببری یک مجلس اونجوری. جالب از آب در نمیاد. او باید بره یک جایی که حرفهای عادی و عام پسند بزنن و عزاداری مفصل و شلوغ بکنن. برعکس ، یک نفر را که اهل مجالس عزاداری طولانی و سینه زنی زیاد نیست، برداری ببری یه همچین جایی! من هر دو کار رو امسال کردم و پشیمون شدم. باید یادم باشه که از دفعات آینده اگر کسی گفت من باهات میام فلان جا ،به راحتی قبول نکنم و کمی بررسی کنم که بدردش میخوره یا نه. و یا حتی به راحتی جاهایی را که میروم رو لو ندم! مخصوصا این دو وقت : شب احیاء – دهه محرم. در این قسمت به سیاستهای قبضی نصیر رسیدم که گاهی مطرح میکنه!
2- با رفتن به مجالس مختلفی که پیش اومد فهمیدم هر جایی ارزش رفتن نداره. بعضی جاها مراسم میذارن که مراسم گذاشته باشن. بسیار بی محتوا. طرف یک ساعت حرف میزنه هیچی دستگیرت نمیشه. البته این فایده رو داره که قدر جاهای ارزشمند معلوم بشه. چون "تعرف الاشیاء باضدادها" . اگر بد نبود ، خوب مشخص نمیشد و اگر نامردی نبود مردانگی نمایان نمیشد و قس علی هذا...
3- راست میگن که "من جرب المجرب حلت به الندامه" یک شب در مجلسی که رفته بودم ، با علم به اینکه قسمت مداحی و سینه زنی چه جوری خواهد بود ، نشستم تا آخر مجلس. شاید به خاطر شام ! مداح محترم یک اراجیفی میگفت که اون سرش ناپیدا. موقع روضه با عرض شرمندگی ما خندمون گرفته بود ! یک دوستی دارم که خیلی شیطونه. از شانس بد تو صف سینه زنی روبروم ایستاده بود، نگاه هامون که به هم می افتاد خندمون میگرفت. تصور کنید ! وسط روضه و سینه زنی خیلی ضایع ست آدم بخنده. دوستم می گفت امشب ما سوسک میشیم. ولی چیکار کنم که واقعا حرفایی که میزد خنده دار بود. یک سوژه دیگه مون میوندار صف ما بود که هر چقدر جلوی ما دو نفر خوش رو کشت و سنگین سینه زد ، نتیجه ای عایدش نشد و از ما نتونست چیزی در بیاره ! ناامید شد و گذاشت رفت.
4- شب عاشورا و روز عاشورا در سکوت کامل رادیویی رفتم و خیلی عالی بود. مخصوصا صبح عاشورا. قرآن ، زیارت عاشورا ، سخنرانی ، مداحی. پرمایه ، مطلب دار ، جمع و جور ، بدون شلوغ کردن. سنگین و مناسب.
5- صبح تاسوعا یک دیگ شله زرد پختم. نذر هرسال. از ساعت 7:30 مشغول شدم و ساعت 12 پایین گرفتم. کل فامیل به نوبت اومدن و هم زدند. خوب در اومد. نه اینکه آشپز داره تعریف میکنه. گفته های دیگران رو دارم نقل میکنم. دوستانی که نتونستم براشون ببرم لطفا بر من نگیرند. ان شاءالرحمن اگر عمری باقی بود 28 صفر از خجالتشون در میام.
6- جمعه بعداز ظهر رفتم ختم. قبلا گفته بودم که مادر یکی از دوستان در ماجرای سانحه مسجد ارک از دنیا رفته بود. اول مراسم رسیدم. قاری مدعو کریم منصوری بود. من خیلی منصوری رو دوست دارم . در نهایت تسلط به فن قرائت ، بی اندازه متواضع است.عالی بود. من نمی دونم چرا مردم موقع قرائت قرآن حرف میزنن. بابا ! موقع خوندن قرآن سکوت واجبه . کلام خداست که همین الان خودخدا داره میگه. آن لاین. نه اینکه یکی داره از قول خدا نقل میکنه. شاید این تفاوت رو نمی دونن. تو مدرسه هم بعضی بچه ها موقع قرآن حرف میزنن.
7- من اصولا آدمی هستم که کم سوتی میدم ! ولی اگه بدم حسابیه !!! تو این مدت در مجالس و مراسمی که رفتم سه تا سوتی دادم که یادم می افته تنم مور مور میشه! در سه شب پشت سر هم ، در سه مجلس مختلف، سه سوتی از انواع متفاوت !حاضرم ماوقع رو به مبلغ مناسبی بفروشم به نشریه "در 26 "!! (نشریه دانش آموزان سال سوم مدرسه م...) چون میدونم خیلی سوژه های اینجوری رو دوست دارن !
8- تو خونه سه روزه غذا درست نکردیم و حالا حالا ها هم داریم. غذاهای نذری. نمی دونم چه سری هست که خیلی هم خوشمزه میشن اینجور غذاها.
منصور
سلام
من ممدم
ممد اهوازی
سن ۱۷
بچه M.I.S
کار: محصل . الاف.بی کار . تاجر
خب بس دیگه اسم منم بنویس گوشه وبلاگت
افرین پسر خوب دمت گرم کا.
راستی من ساکن و بزرگ شده اهوازم
به منم سر بزن
شما مدتهاست که در سکوت رادیوئی هستی. راستی منصورجان، باطری موبایل آدم به باطری حافظه اش هم وصله؟ ما البته مخلص سکوت شما هم هستیم. دیگه چطوری باید مراتب ارادتمون را به سمع و نظر برسونیم؟ از تو به یک اشارت از ما به سر دویدن ...
آقا من شرمنده ام - فقط همین رو میتونم بگم
ما تسلیمیم...!
۱- ...
چی بگم ؟!!
۲- خیلی آدم ها هم هستن که ارزش رفتن به جایی رو ندارن!
۳- اگه به نیت شام مونده بودید چه بهتر که یه شکم سیر هم خندیدید لا اقل وقتتون تلف نشد!
۴- سنگین بودن همیشه مناسب نیست .
۵- آشپزیه شما که زبان زد خاص و عامه
۶- اگه قرار بود مردم همه چیز رو بفهمن که این جا می شد مدینه ی فاضله که !
۷- مواظب باشید مفت از چنگتون در نیارن!
۸- نوش جان
یا علی
پاسخش حضورا عرض شد!
گهوارههایی که در کنارشان دعا خوانده نمیشود،
هشدار دهنده نسل هراسانگیزی هستند.
آقا ! ممنونم با این مشغله های این روزا میای و نظر میذاری
سلام
۱. سیایت های قبضی. باز جای شکرش باقی است که یادی از ما می شود.
۲. مطالب جالبی را عنوان کرده ای . در مورد مداحی ها که واقعا درست گفته ای . کجاست مداحی که دل آدمو تکون بده.
۳. مداح ها شدند واعظ. وعاظ هم غیر متعظ.
۴. به امید ۲۸ صفر.
۵. گفتم صفر ویاد سفر کردم. همه چی مهیاست؟؟!!
۶. به یاد این که یک روزگاری در این وبلاگ جایی داشتم اینقدر وراجی شد.
۷. یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم...
گرم یا دآوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
سلام!
میگم درسته که نباید هر کسی رو تو هر مجلسی برد.ولی نشون دادن بعضی مجلس ها برای کسی هم که اهلش نیست فقط برای اینکه ندیده از دنیا نره خوبه...
خدا رو چه دیدید اومدیم اومد و اهلش شد.کار خداست دیگه...
بله! به شرط اینکه آدم مجلسی که میره برگشتنش تا ساعت یک شب طول نکشه
سلام منصور،
اینم یه نظر متفاوت:
تا کی میخوایم روضه تو گوشمون خونده بشه؟! انقدر ورودی سیستم ماها پر شده از نصیحت که اصلا به این کلّه اجازه نمیدیم یه کم هم از منطق و عقل سیستم عامل خودش استفاده کنه. حساب عبادت جدا ولی من دیگه معنی سخنرانی نصیحتی رو دیگه اصلا نمیفهمم.
کریم
روشه جای خود- عقل و فکر هم جای خود
قبول دارم که کله تا حد زیادی پر شده. ولی اغلب با چیزهای بی مورد.
راستش خوب وب لاگی دارین.مثل جاهای دیگه بی محتوا نیست.
۱۹ سالمه و عاشق حقیقتم.امیدوارم درست اومده باشم
تا حالا اینجوری کسی تعریف نکرده بود از وبلاگ!
خوش به حالم شد !
در خدمتیم
حالا نمی شه به نشریه ذکر شده ندهید.
من شله زرد می خوام
نمی دیم!
تشریف بیارید تقدیم میشود
با نظراتتان موافقم
حرف های آقای افشار در جلسه هفتگی خیلی روی من تاثیر گذاشت. اما کمی نا امید شدم.