تو وبلاگ ترنج مطلب نوشتن سخت شده ، تو وبلاگی که رئیسش مقام ریاست و رئیس را به باد نقد گرفته است و عنقریب است که انقلاب بزرگی در ادارات و مدارس برپا کند،تو وبلاگی که استادان ادبیات مفید مطلب می نویسند،تو وبلاگی که رویایش نیمه کاره است مطلب نوشتن سخت شده است. به هر حال...
من چهل و دو کیلومتر و صد و نود پنج متر دویدم تا روبان قرمز را پاره کنم...
همه هورا کشیدند...
دوستم اصلا ندوید، فقط قیچی تیز برداشت تا روبان قرمز را پاره کند...
-همه هورا کشیدند...
تا وقتی که من سیاستمدار نشوم، زندگی پر از تبعیض است.
محمد امین
یادته امین؟ اولین روزی که می خواستی در اینجا بنویسی هم همین حرف را می زدی ...
عمرا اون لذتی که تو بردی رو دوستت نبرد
چرا اینجا هیشکی فارسی نمینویسه تا ما هم بفهمیم!
سلام ... آقا من محکوم می کنم .... به رییس چی کار داری ؟ ... هر چی عشقته بنویس ... به نظرم دور رییس را خیط بکش ... نه به نوشته هاش گیر بده نه ازش بترس ... به کلام :
خودت باش ....
زت زیاد
اینکه همش تکراری بود....
«سیاست» از اسمش هم بدم میاد
چون این سیاست «سیاست» نیست
هر کسی را بهر کاری ساختند
یا حق
می خواستم عرض کنم که این مطلب اولین مطلبی بود که من در این وبلاگ نوشته بودم.تاثیر فضا را خوب فهمیدم.
آقای علی درویش خیلی بدتان می آید مطالب من رو نخوانید
سلام ... بابا سو تفاوت شده !! ما خیلی بیشتر از اینا مخلص شماییم ... از آقا منصور دورادور جویای احوال شماییم ... در کل پایتم توپ !!!!
زت زیاد