سه روز مسافرت بودیم ، کلاردشت.
چرا مردم ما اینجورین ؟ خشن ، تهاجم گر ، بی طاقت...
حالم گرفته ست. هرچند اینجور مواقع می گن « نگاه خودت رو باید عوض کنی»
توی پمپ بنزین تو خط خودت وایسادی. اگر موقع جلو رفتن به سپر ماشین جلویی نچسبونی ، یکی میچپه تو فضای اون بین. با پررویی کامل. دعوا هم کردی کردی ! اون بنزینش رو پنج دقیقه زودتر زده . می ارزه بابا ! نمی دونم اینقدر فشار می آرن برای اینکه زودتر بنزین بزنن ، می خوان برن به چه کار مهمی برسن؟ طرف چی کار می خواد بکنه. برای رسیدن به ادامه این زندگی کرم گونه اینقدر هول زدن لازمه؟
بگذریم ، حوصله نیست که در این مورد بنویسم. آدم بیشتر ناراحت میشه .
اونایی که اون بالا نشستن(مسوولین مملکتی) به فکر فرهنگسازی نیستن. طبیعیه، پدر بزرگ های این راننده ها که الان پرشیا و زانتیا سوار میشن ، سوار قاطر میشدن ! مرکب پیشرفت کرده ولی آدم که همون آدمه. این امکانات که وارد زندگی مردم شدن ، مثل خیلی چیزای دیگه آموزشی باهاشون نبود. اقدام به فرهنگسازی بشه یه فایده هایی میکنه. مثلا بستن کمربند که دیگه جا افتاده...
اگه بپرسین از دلم، می گم گرفتار شماست...
منصور
بستن کمربند جا افتاده. عجب توهمی؛ بگذریم حالا آقا که کامل بیاد رو کار این چیزارو هم درست میکنه ان شاءالله.عکس آقا رو میتونید تو میلتون مشاهده کنید.
سلام
بالاخره بعد از ۵.۵ روز وبلاگ آپدات شد ...
شما در عرض یک ماه ۲ بار مشهد رفتید و بلافاصله کلاردشت ... D:
معلوم این هفته صندلی داغ رو دید (اسب همون تفنگ همون ولی آدم همون آدم نیست)
برای اونی که شما میگن تنها چیزی که اهمیت نداره وقته برای اون اصلا ۵ دقیقه زود بنزین زدن مهم نیست برای اون مهم که رو اعصاب مردم بتونه لایی بکشه
یه سوال دارم خدایی برای چنین آدمی فرهنگسازی معنا داره ؟
اگه باشی با نگاهت، میشه از حادثه رد شد
میشه تو آتیش عشقت، گُر گرفتنُ بلد شد
اگه دوری، اگه نیستی، نفس فریاد من باش
تا ابد، تا تهِ دنیا، تا همیشه یاد من باش
مخلصیم قربان!
بدبختی ما جوون های این زمونه همون قاطرشم بلد نیستیم دیگه سوار شیم.
به این میگن لنگ در هوا!!!
سلام منصورخان
زیاد برای این اتفاقات حرص نخور
این چیزا دیگه برای ما عادی
حالا شما خوب خوبا شو دیدی
یا علی
سلام آقا منصور
باهاتون موافقم . یه سر به من بزنید بهتون لینک دادم