سلام
عرض ارادتی به آستان مقدس حضرت عباس (ع)
بچه های تشنه ی امام
توی خیمه ها نشسته اند
در کنار نخل های خشک
اسب ها چه قدر خسته اند
آسمان نگاه می کند
دشت، آب آب می کند
بچه ای که تشنه مانده است
رو به آفتاب می کند
یک سوار سبز می رسد
گرد و خاک می شود به پا
ناگهان شروع می شود
باز گفتگوی بچه ها:
شاید این سوار اکبر است
یا حبیب، آن همیشه دوست
خوب گوش کن سکینه جان
این صدای مرکب عموست
آمدی عمو، ولی چه دیر
مشک تو چه قدر تشنه است
آه، دستهای تو چه شد؟
شانه ات چرا برهنه است؟
قسمتی بود از شعر حمید هنرجو
نصیر
اعلام انزجار از اعمال دانمارکی ها.
سلام خیلی قشنگ بود این شعر ... اگه میشه درباره شاعرش یه کم توضیح بدین .