رویای نیمه کاره

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای نیمه کاره

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

یار دبستانی من !

ما روزهای معرکه در خواب بوده ایم   

ما روزهای معرکه اصلآ نبوده ایم !

    و اون روزها بود که مصدق به فردای ایرانش و امروز ما چشم دوخته بود ، مصدق تو رو به نظاره نشسته بود ! مصدق چشم نگران همه ی ما بود ! و اون دلیلی شد برای ایرونی موندن ما ! و انگیزه ی اینکه هنوز هم تو پدربزرگ داری !

    و چند روز بعد تر از اون شریعتی ، تکیه داد به دیوار و به خاطر من و تو زانوی غم بغل گرفت ، دل مشغولی و خیال حالای تو بود که خم به ابروی دکتر اورده بود ! اون دست رو دست نذاشت تا امروز تو بتونی بگی که من یه دانشجو ام ! بگی من یه استاد دارم ! 

    باز هم روزای دیگه ای گذشت ، بازرگان خسته از قیل و قال هر چی دور و برش بود و درمونده از تصور الان تو که داری چه می کنی ؟ پیرمرد رو رنجوندند ولی هنوز چشم هاشو باز نگه داشته تا تو رو از میان همه ی لحظه هات سربلندیت ببینه ! و این یعنی هر روز کسی برای همه ی ما چهار قل میخونه و دور سرمون فوت میکنه !

و امروز من و تو و ما همه دانشجو شدیم ، امسال به شونزده آذر احساس تعلق میکنیم و یاد میکنیم ا شهدای این روز : بزرگ نیا ، قند چی و شریعت رضوی :

  این سه یار دبستانی که هنوز مدرسه را ترک نگفته اند ، هنوز از تحصیلشان فراغت نیافته اند ، نخواستند همچون دیگران کپن نانی بگیرند و از پشت میز دانشگاه به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخر خویش فرو برند ! از آن سال چندین دوره آمدند و کارشان را تمام کردند و رفتند اما این سه تن ماندند تا هرکه را می آید بیاموزندو هرکه را می رود سفارش کنند . آنها هرگز نمی روند، همیشه خواهند ماند ، آنها شهیدند !...

...آنچه نگرانم کرده است ، ناتمام مردن نیست . مردن اگر خوب انجام شود دیگران کار را تمام خواهند کرد و شاید بهتر ...                           از دکتر شریعتی برای شهدای ۱۶ آذر                 

و بالاخره روز تو مبارک ،

             روز دانشجوت مبارک !

علیرضا