0- هزار بار ، هزار باره ، هزار نامه نوشته ام به نام تو و هزار بار پاره کرده ام . نوشته ام حتی تا به انتها و باز پاره کرده ام . که اگر قرار بر "لا یسمعون فیها لغوا و لا تاثیما" است، تو شنونده لغو نباشی و اگر قرار بر "الا قیلا سلاما سلاما "جز این نشنوی و اگر تویی تو ، خواننده این خطوط ، لغو نباشم ، لغو نگویم و لغو ننویسم. که تو، جز سلام نخواهی گفت و جز سلام نخواهی شنید ...
الا
قیلا سلاما سلاما ...
(از وبلاگ دانیال)
1- و اذا سالک عبادی عنّی فَاِنّی قریبٌ اجیب دعوةَ الداع اذا دعانِ فلیستجیبوا لی و لیؤمنوا بی لعلهم یرشدون...
دیگه چی میخوایم؟ از این هم واضح تر بگه؟
2- تو را سری است که با ما فرو نمی آید
مرا دلی که صبوری از او نمی آید ...
3- اگه این "..." نبود من چیکار می کردم؟
4- اوونا می گفتن:" موسی چهل شب شد، تو سی شب وعده کردی ... " ما به موسامون چی بگیم؟ لا اقل اونا یه سامری داشتند... بد بختی قحطیه... سامری هم نداریم
5- و قال للذی ظن انه ناج منهما اذکرنی عند ربک فانسیه الشیطان ذکر ربه فلبث فی السجن بضع سنین. - یوسف ۴۲ -
یوسف به آن غلامی که دانست او رستنی است گفت: مرا نزد خداوند خویش یاد آور، پس شیطان او را به فراموشی وادار کرد و او را به یاد خواجه خویش نیاورد و در نتیجه آن فراموشی، چند سال یوسف در زندان بماند ( تا پخته تر شد ).
6- حُکماً کور بهتر میبیند. چرا؟ چون چشمش به کار دیگران نیست، چشمش به کار خودش است، چشمش به معرفت خودش است...
(من ِ او : رضا امیرخانی)
۷- ذهنم به همین درهم ریختکی بود. شرمنده...
همین دیگه.
رضا.
اگه شعر زیر را کامل تو ی وبلاگ تون بگذارید ممنون می شم
تو را سری است که با ما فرو نمی آید....