فکر کنم قرار بود که آقا منصور شعرهاشون رو اینجا بنویسن و شما نظر بدید. حالا من از فرصت یه جورایی سوء استفاده میکنم و یه شعر از خودم رو اینجا مینویسم . شما هم نمره بدید. این شعر رو قرار بود تو اولین یادداشتم بنویسم. شب قبلش دکتر الهی قمشهای سخنرانی داشت. این شعر هم تو همون حال و هوا گفته شده .
شبی دیدم ٬ به خواب اندر ٬ که صاحبدل غزل میگفت
در آن غوغای خاموشی ٬ ز اسرار ازل میگفت
امیدم کو ٬ قرارم کو ٬ به جان افکنده نارم کو
گهی از حافظ القرآن ٬ گهی شیخ اجل میگفت
الا یا ایهاالساقی ادرکاسا و ناولها
از آن باغ روانافزا وزآن بحر عسل میگفت
در این رویا همیبودم که گلبانگی پدید آمد
موذن بر منار شهر ٬ علی خیر عمل میگفت
قربون همه
احسان
آدم تو دوتا حالت معمولا شعر می گه....۱- وقتی که عاشق می شه؟!؟! ۲- موقعی که زندگی یا درس یا چیزهای دیگه بهش فشار می اره و نا خود آگاه شعر میاد....حالا من نمی دونم تو کدومشی یا هر دوتاشی ولی شعرت همچین هم بد نبود.
سلام.خیلی شعر قشنکی بود.ادامه بدبد!
جالب بود .... از ترصیع خیلی قشنگ استفاده کردی .... یا حق
سلام
این افتخار را به من بدید که بیق ترین فرد در زمینه شعر و شاعری باشم. خوشبختم.
شعر قشنگی بود. امیدوارم دیوان احسان ببینیم.