1) کوه رفتیم ، داغون شدم! تمام آب بدنم از دست رفت. دزئیدراته(!) شدم! ماه رمضون برای کوه رفتن وقت مناسبی نیست...
2) جواب معما: باید برود سراغ در شماره یک . چون موقعی که شرکت کننده در شماره 2 را انتخاب کرد ، به احتمال یک سوم پشت این در جایزه است و احتمال برای در شماره 1 و 3(با هم) ، دو سوم است. حال با پوچ شدن در شماره سه ، تمام احتمال دو سوم به در شماره یک سرازیر میشود، پس احتمال جایزه داشتن در شماره 1 ، دو سوم است! به همین سادگی...
3) معلم نشین! اگرم شدین وبلاگ نزنین ! یکی از دانش آموزان امسالم که میاد نظرات نامربوط تو وبلاگ میزاره ، دیروز با یکی از دوستاش اومده بود از من راجع به نحوه امتحان سوال میکرد ، البته با یه لبخند معنا دار! واحتمالا هنوز فکر میکرد که برای من ناشناخته است!
4) وقتی که ما یه نفر را می شناسیم، اگر میاد توی وبلاگ نظر میذاره ، نباید رعایت ادب رو بکنه؟ و مثلا هرجور دلش خواست حرف بزنه و هرجورخواست خطاب کنه؟ مخصوصا اگر دانش آموز آدم باشه... آیا محیط وبلاگ یه جای دیگه ست و احترام توش تعطیله؟!
5) دو تا لینک ثابت کنار وبلاگ ( که خالیه) به مزایده گذاشته میشه... قیمت پایه 20 هزار تومان! اگه پیشنهاد خوب بیاد حاضریم لینکهای اختصاص داده شده رو هم بفروشیم !!!
6) پرسپولیس برد ، بایرن به لیون باخت ( با گل البر!!) نمیدونم هلمز الان چه حالی داره ؟!!!
7) از اول ماه رمضون تا حالا افطار خونه نبودم... خیلی ناجوره نه؟
8) دارم یه proposal می نویسم خیلی خفن ! اینه که دو سه روزه پیدام نیست.
9) اینقدر اطرافیان به گوشی موبایلم گیر دادن (NOKIA 5110 ) که گوشتکوبه ، پاره آجره، به درد شکستن یخ میخوره و... که رفتم یه گوشی 6610 گرفتم . دیگه حرفی نیست؟!!!
چند روز پیش یه خبر از تلویزیون شنیدم ٬ بنابراینکه شرکت ایران خودرو و سایپا میخوان یه خودرو بسازن مال رنو !!! که تا دو سال دیگه میاد و میخواد جای پیکان رو بگیره. نکتهء جالبش این بود که آقایون از الان قیمت تموم شده رو ۶ میلیون تومان پیش بینی کردند. آخه تو این مملکت که تا پس فردا هم نمیشه قیمتها رو پیش بینی کرد اینها چجوری قیمت یه ماشین رو برای دو سال دیگه پیش بینی کردن؟ حالا جالبتر از اون ٬ امروز چشم انداز ۲۰ سال آینده هم به مبارکی و میمنت به آقایون سه قوه ابلاغ شد. به این میگن مملکت گل و بلبل.
قربون همه
احسان
آن کس که درون سینه را دل پنداشت گامی دو نرفته جمله حاصل پنداشت
علم و ورع و زهد و تمنا و طلب این جمله رهند، خواجه منزل پنداشت
رباعی فوق از عین القضات همدانی است. و از سبک وسیاق رباعی معلوم است که شاعرش عارف مسلک بوده است.
این که عرفان خوب است یا بد فعلا به خوب و بدش کار ندارم. غرضم چیز دیگری است.
فکر می کنم خیلی هایمان مبتلا به چیزی هستیم که شاعر فوق در شعرش ما را از آن بر حذر می دارد؛ اشتباه گرفتن هدف با وسیله.
جالب آن که خیلی وقتها قبول هم نمی کنیم که داریم اشتباه می کنیم یا به گونه ای توجیه می کنیم که همین رفتار و گفتار من درست است و اگر شما دقت بیشتری به خرج دهید حتما متوجه خواهید شد.
بعضی ها هم از آن طرف پشت بام می افتند و به هیچ چیز اهمییت نمی دهند. چرا؟ چون می گویند همه چیز وسیله است ومهم نیست. به هدف فکر کن یا فقط هدف مهم است و به این بهانه از زیر بار خیلی مسئولیتها شانه خالی می کنند. حال آن که خیلی از این وسیله ها مهم و مقدس و مبارک هستند. شناخت هر وسیله و استفاده مناسب از آن کمتر از شناخت خود هدف نیست.
برای رسیدن به گنج، حاجت به نقشه گنج است. نقشه گنج خود گنج نیست. یافتن گنج در سایه تلاش و کوشش و جدیت است. به قول سعدی:
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
نصیر