سلام به همه
از غیبت خیلی خیلی طولانی معذرت می خام.
راستش را بخاید امتحانامون تموم شده اما خوب یه خبر از ایران رسید که حالم گرفتس. یکی از اقوام به رحمت خدا پیوستند تو یه تصادف ماشین. اول می خواستم هیچی نگم اما آقای رئیس درباره رانندگی تو آلمان یه اشاره ای کردند و دیدم بد نیست منم چند تا نکته یاد بگیریم.
شاید خیلی از ما ایرانی ها فکر میکنیم کمربند ایمنی ماشین را برا وقتی گذاشتند که ماشین درش کنده میشه و باید کمربند ببندیم قبل رانندگی تا از ماشین بیرون نیفتیم یا اینکه گذاشتند که اگه کمربند شلوارمون به هر دلیل پاره شد آبرومون جلو بقیه نره یا ... . اما خوب فکر کنم کسی که این را طراحی کرده همشهری نبوده و یه چیز می دونسته. من اینجا که اومدم چیزی که متوجه شدم اینه که کسی بدون کمربند رانندگی نمیکنه. روزای اول با یکی میرفتم آموزش رانندگی و تو زبان کمکش میکردم. اون بنده خدا تازه از ایران اومده بود و می خواست یه چند جلسه ای بره کلاس که این به فرمان سمت مخالف عادت کنه. خلاصه شروع کرد و وسط خیابان معلم گفت پارک کن و خلاصه ما هم هاج و واج بهش گفتیم وایسه. خلاصه استاده با یه حالت تعجب عجیبی گفت:"شما چرا کمربند نبستید؟" خلاصه حالا دیگه عادت کردیم همه . تو ایران از راننده می پرسی چرا کمربند نمیبنده میگه روحم اذیت میشه. اما عادت میشه.
تمومه حرفم اینه که شاید تو فرهنگ غرب مشکلاتی باشه اما دلیل نمیشه هیچی قابل فهمیدن نداشته باشه. شاید حتی میتونم بگم که جمعا از فرهنگ ما بهتره. با یه کمربند بستن این بنده خدا می تونست الان پیش ما باشه. بیاید شروع کنیم خودمون را اول اصلاح کنیم قبل اینکه از بقیه ایراد بگیریم.
خوب هر کی اینها را خوند برا همه رفتگان و شادی ارواحشون یه صلوات بفرتید.
قربون شما
صادق
An Italian, French and Iranian went for a job interview in England
Before the interview, they were told that they must compose a sentence in English with three main words: green, pink and yellow
The Italian was first: "I wake up in the morning. I see the yellow sun. I see the green grass and I think to myself, I hope it will be a pink day
The French was next: " I wake up in the morning, I eat a yellow banana, a green pepper and in the evening I watch the pink panther on TV
Last was the Iranian, "I wake up in the morning, I hear the phone "green green", I "pink" up the phone and I say "Yellow"
منصور
تحمل کن عزیز دل شکسته
تحمل کن به پای شمع خاموش
تحمل کن کنار گریه من
به یاد دلخوشی های فراموش
جهان کوچک من از تو زیباست
هنوز از عطر لبخند تو سرمست
واسه تکرار اسم ساده توست
صدایی از من عاشق اگر هست
منو نسپار به فصل رفته عشق
نذار کم شم من از آینده تو
به من فرصت بده گم شم دوباره
توی آغوش بخشاینده تو
به من فرصت بده برگردم از من
به تو برگردم و یار تو باشم
به من فرصت بده باز از سر نو
دچار تو گرفتار تو باشم
نذار از رفتنت ویرون شه جانم
نذار از خود به خاکستر بریزم
کنار من که وا می پاشم از هم
تحمل کن تحمل کن عزیزم
به من فرصت بده رنگین کمون شم
از آغوش تو تا معراج پرواز
حدیث تازه عشق توام من
به پایانم نبر از نو بیآغاز
(ایرج جنتی عطایی)
منصور