اولین سالگرد وبلاگ ماست... البته نه اینکه فکر کنید یک ساله که وبلاگ فعاله...نه ، چون فکر کنم لااقل 4 ماه از این یکسال بلاگ اسکای خوابیده بود. بگذریم...
من قبلا یه وبلاگ رجیستر کرده بودم توی بلاگ اسپات ولی ادامه نیافت. پارسال روز 29 فروردین دل به دریا زدم و رفتم سراغ بلاگ اسکای و همین جوری برای اینکه بتونم برم داخل یه اسم موقع رجیستر کردن زدم که toranj بود و شد شناسه ی وبلاگ ما. واسمش رو هم گذاشتم رویای نیمه کاره .
در این یکسال فراز و نشیب زیادی داشت این وبلاگ... چند بار تا آستانه تعطیلی رفت. چند بار اتفاق افتاد که بد وبیراه در قسمت نظرات برایمان نوشتند.
تیم شدیم از شش گوشه عالم. سر اعضای ما شلوغ شد ، دیگر ننوشتند یا خیلی کم نوشتند.
امیر با نوشته های به زبان انگلیسی ، یاسر با قلم منحصر به فرد، صادق با صمیمیت و زلالی همیشگی ، احسان هم با چند تا مطلب ما را همراه بودند. نصیر پیدا شد و نوشت و دیگر ننوشت و میخواهد بنویسد...
قالب درست کن قالب درست کرد. یه کارهای دیگری هم قرار بود بکند که نشد.
راضی شدیم پیش خودمان و سه تا لینک ثابت دادیم. دوران خوشی بود. دوستهایی پیدا کردیم . مطلب یادگرفتیم . پیر هراتی آمد و رفت. چند بار فحش دادیم به بلاگ اسکای ،
مینیمال نوشتیم. مجموعا راضیم از حرکت یکساله وبلاگ هرچند میتوانست بهتر از اینها باشد...
یکی از دوستان (حسین) به مناسبت یک سالگی وبلاگ مطلبی نوشته که اینجا می آورم:
تو هر صفحه این وب دارم از حرف تو یادگیری (!)
می رم از وب تو با یه کوله بار از تجربه(!)
تو هر صفحه این وب دارم از حرف تو یادگیری (!)
راه میفتم توی وب مقصد راهو من می دونم (ترنج) (!)
کاش میتونستم که لینک بگیرم ولی افسوس که نمی تونم
ممنون از همه دوستان که ما را همراهی کردند و یک سال مطالب را خواندند و نظر دادند که مایه دلگرمی ما شد... یکسری از نظر دهندگان ثابت ما هم مفقود شدند که ازشون می خوام برگردند.
اولین و دومین مطلبی را که برای وبلاگ پست کردم اینجا می آورم شاید بدک نباشه :
جمعه ۲۹ فروردین ۱۳۸۲ :
همیشه از شروع یک وبلاگ میترسیدم... چون فکر میکردم هر شب نتونم یه مطلب publish کنم و اونوقت دچار در جازدن و امثال آن بشوم . دیگه دل به دریا زدیم ! و به میمنت blogsky که کار باهاش خیلی راحته یاعلی گفتیم و عشق آغاز شد.
البته حتما این وبلاگ رو یه تیم جلو خواهد برد . وزمینه وبلاگ من اجتماعی و ادبی خواهد بود.
نظر بدید که خیلی مشتاق دیدن اونها هستم.
شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۸۲ :
تیم ما چی میشه؟
شبکه خبر داشت برنامه ای از حسینی اخلاق در خانواده (شمال) نشان میداد. یک برنامه شامل مصاحبه و داخل منزل و ... ای روزگار ... گذشت ایام همه چیز را به فراموشی می سپارد.
منصور
به هر حال مبارک باشه:))
سلام.خوشحالم که به عنوان اولین نفر سالگرد وبلاگتونو تبریک میگم. همیشه رویایی باقی بمانید....
من هم اولین سالگرد وبلاگ رو تبریک می گم. یک پیشنهاد: خیلی خوب بود در اولین سالگرد اهدافتون از راه اندازی این وب لاگ کامل بیان می کردید تا خواننده هاتون با اونها آشنا بشوند. بعد هم یک بررسی ای می کردید که چقدر به اهدافتون رسیدید و مسیبر بعدی وب لاگ رو هم ترسیم می کردید تا خواننده ها تونم بدونند و در موردش نظر بدهند تا وب لاگتون از یک تیم بزرگتر (نویسنده ها و خواننده ها) بهره ببره.
در ضمن اگه تعداد خواننده های دانش آموزتون کمه در مورد مسائل جزئی مدرسه (تکلیف و...) ننویسید بهتره.
استاد سلام :
۱- مطلب زیر را بدون هیچ منظور خاصی می نویسم شاید نمکی باشد در کنار شیرینی تمام شادباشها و تبریکات بقیه دوستان.
گذشت یکسال باید در تمام جوانب وبلاگ نمود پیدا کند . شاید تغییر فضا و چهره برای وبلاگ ضروری باشد. حداقل باید چیزهایی را حتما تغییر داد مانند سن نویسندگان. بهتر است اینطور بنویسیم :
منصور . مهندس عمران
سن ۳۱ سال . تهران
۲- با تشکر از میلی که به من زدی
۳- گزارش سفر را نوشته ام. در اسرع وقت به دست شما می رسانم.
محمد عزیز!
ما مخلصیم ٬ خیلی زیاد. این یک !
اهدافم رو ۱۰۰ بار گفتم به آرشیو مراجعه شود. حدود مرداد پارسال
قالب رو هم تازه عوض کردیم
بعد٬ آقای مهندس! مگه سن من با سن وبلاگ بالا میره؟!
وبلاگ یکساله شد ٬ من تولدم ۳ آذره . که اون موقع سنم رو بالا بردم.
زت زیاد
از علی درویش چرا خبری نیست؟!
یاد ایشون افتادم ...
تولدش مبارک
مبارک باشه!
سلام ..تولد ترنجتئن مبارک امیدوارم تا حدی به اهدافتون رسیده باشید...میبینم که یه خوره دیگه ظهیروالدوله هم اینجاست...ما که دو دفعس میریم رامون نمیدن ...نمیدونم آخرین بار کی رفتید؟
در هر صورت شاد باشید...
ظهیرالدوله وقت داره . ۵ شنبه ۳ تا ۵ عصر و جمعه ۱۰ تا ۱۲ ظهر. وقت دیگر راه نمی دن. البته در همین زمانها نیز برای تو رفتن باید سر کیسه رو شل کنید و به نام کمک به هیئت ( خوب یاد بگیرین! چیز دیگه نگین بدشون میاد!!) لااقل ۵۰۰ تومن بسلفین! بدین به اون خانم که مسن هست. تا برید تو
البته من خارج این دو وقت هم رفتم ولی قیمتش بالاتره. شام یه شب هیئت رو باید بدین!!!!
سلام. شمال نبود. تهران / خیابان ایران بود.