رویای نیمه کاره

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای نیمه کاره

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

کماکان ببین که دست من عطر تو رو کم میاره


 
( i
امان از رئیس جماعت! قصد دارم در یکی از پستهای آینده ام بگم هر چی که باید بگم !

ii ) پنجشنبه عصر با یاسر قرار داشتم، رفتیم یه جایی مهمونی. جاتون خالی. کلی راجع به انگلیس، این عجوزه پیر (!) صحبت شد! نظرم را جلب کرده که برم اونجا برای ادامه تحصیل . تا ببینیم چی میشه. البته شاید کسانی که با من آشنا هستن بگن : اوهو! ما تورو میشناسیم . تکون نمی خوری !  ولی با شرایطی که برایم تصویر شده ،لااقل میشه روش فکر کرد.

صبح جمعه هم رفتیم ولگردی!به معنای کامل کلمه ! با یاسر و صاحبخونه که البته شب مونده بودیم خونشون .

 

 ( iii عصر جمعه بازم خام شدیم و با طناب امیرحسین اومدیم بریم تو چاه ! رفتیم حوزه برای دیدن فیلم «سایه ی یک شک » از هیچکاک. منتها سینما تعطیل بود. دست از پا درازتر برگشتیم . البته نرفتیم خونه که ! رفتیم و گشتیم و حرف زدیم . هی ول می گردیم ولی نمیشه فراموش کرد بعضی قضایا رو .

 

( iv شنبه شب یه جای دیگه مهمون بودم. رفتیم و برای اینکه صاحبخونه ناراحت نشه ، شام خوردم. البته بیشتر تنقلات. منتها طبق معمول این ایام با این ناپرهیزی شب حالم بد شد .

 

( v گرم یاد آوری یا نه        من از یادت نمی کاهم

 

منصور

نظرات 20 + ارسال نظر
امیرحسین یکشنبه 1 شهریور 1383 ساعت 14:40 http://www.material.persianblog.com

اول شدم ...یه طناب دیگه هم برات آماده کردم .چهارشنبه یادت نره...

چهارشنبه چه خبر بود؟! یادم رفت!

آوای من یکشنبه 1 شهریور 1383 ساعت 17:55

ای بابا . . . شفاف سازی می‌کنم ها!!!!!

من اومدم ببینم عضو جدید مطلبش پست شده یا نه می‌بینم که شما کماکان داری عطر کم میاری!!!!!

قشنگ بود...

محمد امین یکشنبه 1 شهریور 1383 ساعت 20:09

۱- من از اصفهان نظر می دهم
۲-کوه جمعه تعطیل شد؟!
۳-عضو جدید وبلاگ...
۴-مطلب قبلی کو لاک بود.
۵-بابا با حال بودن را به اوج خود رساندید.

نرگس و روزنه هاش یکشنبه 1 شهریور 1383 ساعت 23:59

دیگر ازینهمه مهربانی بی منظور شرمگین نگشتن گناه است...
خبری نیست هنوز...؟؟؟عطرتونو عوض کنید آقا منصور؟؟؟

حسین دوشنبه 2 شهریور 1383 ساعت 00:24 http://totang.blogspot.com

چقد به عطر آقا منصور تیکه می ندازید ... این عطر معنویه
عضو جدید و خوشا به افتخارش

ایول ! تو این وانفسا یکی از ما حمایت کرد!

صادق دوشنبه 2 شهریور 1383 ساعت 00:33 http://restart.blogsky.com

عزیز ِ پا به راه من! رفتن ِ تو ترانه نیست!
سهم ِ من از هجرت ِ تو، زمزمه ی شبانه نیست!

در این طلوع ِ نیمه جان، مرا به نام ِ من بخوان!
سفر نکن! سفر نکن! که خانه بی تو خانه نیست!

بیا که تازه تر شوم! از این کرانه سَر شوم!
نگو که در دفتر ِ من، کلام ِ عاشقانه نیست!

ای هم قبیله...

پیر صبا دوشنبه 2 شهریور 1383 ساعت 00:38

بابا ما اگه میدونستیم که انقدر به عطر نیاز دارید از سید جواد براتون بکی میگرفتیم...

نرگس و روزنه هاش دوشنبه 2 شهریور 1383 ساعت 00:47

بخدا من یکی تیکه ننداختما...

نه بابا ! ما شما رو قبول داریم

حاج امین دوشنبه 2 شهریور 1383 ساعت 01:04 http://www.toranj.blogsky.com

سلام !
خیلی مطالب با حال شده !
فکر نمی کردم این شکلی باحال باشه!!!!!!
خوشم اومد

حسین دوشنبه 2 شهریور 1383 ساعت 01:37 http://totanj.blogspot.com

حسین دوشنبه 2 شهریور 1383 ساعت 01:40 http://www.totanj.blogspot.com

این حاج امین می خواد دوباره نظر بده به من می گه دوباره یه چیز بنویسم تا اون بتونه نظر بده!!
واقعا ببخشید

اینکه نمیتونه دوباره نظر بذاره به خاطر آنتی فلادینگ بلاگ اسکای است. شاید برداشتمش.

پیر هرات دوشنبه 2 شهریور 1383 ساعت 08:26

من قصد تیکه ندارم ولی فکر کنم عنوان مطلب بعدتیون این باشه:

تو این یه هفته که گذشته با امروز کماکان و همچنان ٬ ببین که دست من عطر تو رو کم میاره!

قشنگ بود جناب مرشد!

محسن دوشنبه 2 شهریور 1383 ساعت 11:02

حاج منصور عزیز

۱) ما ارادت را در حد نهایت برای شما نگاه داشته ایم
۲) از این همه نظری که اومده با نظر نرگس خانوم به شدت موافقم، خودت هم میدونی چرا!!!!‌
۳) منتظر شفاف سازی آوای من هم هستیم

باز هم عرض ارادت
(این حاج منصور ما خیلی گله، هواش رو داشته باشین)

آقا محسن !
من چی بگم دیگه ؟ یه چوب بردار بیا مارو بزن !

سارا دوشنبه 2 شهریور 1383 ساعت 14:31

و این داستان ادامه دارد

منصور۲ دوشنبه 2 شهریور 1383 ساعت 15:51

1- من مشکل این چند وقت اخیر شما رو پیدا کردم: شما ماشاءا... زیادی به خودتون بد می‌گذرونید! بابا یکم هم تفریح کنید، مهمونی برید و ...(!)
2- همون استاد ادبیاتمون که اون دفعه گفتم می‌گفت که:
بشکن دلم که رایحه درد بشنوی
کس از برون شیشه نبوید گلاب را
فکر کنم راه حل این ماجرای عطر خانم یا آقای «تو» هم اینه که شما حرف دل ایشون رو گوش ندادید و به همین جهت مدام عطرشو کم میارید، البته اگه عطرش گلابه!
3- در مورد این که گفتید یادداشت‌هاتون رو هم فراموش می‌کنید بخونید هیچ توصیه دیگه‌ای ندارم و فقط می‌تونم بگم: «این خانه از پای‌بست ویران است!»

حاج منصور !
تو دیگه چرا تیکه میندازی! تو که هم میشناسمت هم بهت دسترسی دارم ! صبر کن بهم میرسیم!
خودتم از پای بست ویران است !

نرگس دوشنبه 2 شهریور 1383 ساعت 17:40 http://narcissus79.blogsky.com

انگلیس هم رفتین از یادش نکاهید ها!!!!!!!!!!!

!sure

نرگس و روزنه هاش دوشنبه 2 شهریور 1383 ساعت 23:35

تیتر آپدیتمو بخونید !!

حسین سه‌شنبه 3 شهریور 1383 ساعت 00:00 http://totanj.blogspot.com

خیلی عالیه ... ادامه تحصیل
با این که اگه شما برید از نعمت شاگردیتون محروم می شم
ولی یا علی بگید چون به نفع خودتون و این واسه دل کندن من کافیه

سجاد سه‌شنبه 3 شهریور 1383 ساعت 02:01 http://paknevis.com/weblog

سلام. (( آقای دکتر منصور ... )) ما که هورا می کشیم :)

فرهاد محیط سه‌شنبه 3 شهریور 1383 ساعت 02:51

امشب با پدر صحبت از شما بود که استاد زندگی همه ی ما (اون گروه خاص ) بودین خلاصه دلم برای شما خیلی تنگه حیف که روم نمیشه بهتون زنگ بزنم . به امید دیدار .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد