صبح جمعه هم رفتیم ولگردی!به معنای کامل کلمه ! با یاسر و صاحبخونه که البته شب مونده بودیم خونشون .
( iii عصر جمعه بازم خام شدیم و با طناب امیرحسین اومدیم بریم تو چاه ! رفتیم حوزه برای دیدن فیلم «سایه ی یک شک » از هیچکاک. منتها سینما تعطیل بود. دست از پا درازتر برگشتیم . البته نرفتیم خونه که ! رفتیم و گشتیم و حرف زدیم . هی ول می گردیم ولی نمیشه فراموش کرد بعضی قضایا رو .
( iv شنبه شب یه جای دیگه مهمون بودم. رفتیم و برای اینکه صاحبخونه ناراحت نشه ، شام خوردم. البته بیشتر تنقلات. منتها طبق معمول این ایام با این ناپرهیزی شب حالم بد شد .
( v گرم یاد آوری یا نه من از یادت نمی کاهم
منصور
اول شدم ...یه طناب دیگه هم برات آماده کردم .چهارشنبه یادت نره...
چهارشنبه چه خبر بود؟! یادم رفت!
ای بابا . . . شفاف سازی میکنم ها!!!!!
من اومدم ببینم عضو جدید مطلبش پست شده یا نه میبینم که شما کماکان داری عطر کم میاری!!!!!
قشنگ بود...
۱- من از اصفهان نظر می دهم
۲-کوه جمعه تعطیل شد؟!
۳-عضو جدید وبلاگ...
۴-مطلب قبلی کو لاک بود.
۵-بابا با حال بودن را به اوج خود رساندید.
دیگر ازینهمه مهربانی بی منظور شرمگین نگشتن گناه است...
خبری نیست هنوز...؟؟؟عطرتونو عوض کنید آقا منصور؟؟؟
چقد به عطر آقا منصور تیکه می ندازید ... این عطر معنویه
عضو جدید و خوشا به افتخارش
ایول ! تو این وانفسا یکی از ما حمایت کرد!
عزیز ِ پا به راه من! رفتن ِ تو ترانه نیست!
سهم ِ من از هجرت ِ تو، زمزمه ی شبانه نیست!
در این طلوع ِ نیمه جان، مرا به نام ِ من بخوان!
سفر نکن! سفر نکن! که خانه بی تو خانه نیست!
بیا که تازه تر شوم! از این کرانه سَر شوم!
نگو که در دفتر ِ من، کلام ِ عاشقانه نیست!
ای هم قبیله...
بابا ما اگه میدونستیم که انقدر به عطر نیاز دارید از سید جواد براتون بکی میگرفتیم...
بخدا من یکی تیکه ننداختما...
نه بابا ! ما شما رو قبول داریم
سلام !
خیلی مطالب با حال شده !
فکر نمی کردم این شکلی باحال باشه!!!!!!
خوشم اومد
این حاج امین می خواد دوباره نظر بده به من می گه دوباره یه چیز بنویسم تا اون بتونه نظر بده!!
واقعا ببخشید
اینکه نمیتونه دوباره نظر بذاره به خاطر آنتی فلادینگ بلاگ اسکای است. شاید برداشتمش.
من قصد تیکه ندارم ولی فکر کنم عنوان مطلب بعدتیون این باشه:
تو این یه هفته که گذشته با امروز کماکان و همچنان ٬ ببین که دست من عطر تو رو کم میاره!
قشنگ بود جناب مرشد!
حاج منصور عزیز
۱) ما ارادت را در حد نهایت برای شما نگاه داشته ایم
۲) از این همه نظری که اومده با نظر نرگس خانوم به شدت موافقم، خودت هم میدونی چرا!!!!
۳) منتظر شفاف سازی آوای من هم هستیم
باز هم عرض ارادت
(این حاج منصور ما خیلی گله، هواش رو داشته باشین)
آقا محسن !
من چی بگم دیگه ؟ یه چوب بردار بیا مارو بزن !
و این داستان ادامه دارد
1- من مشکل این چند وقت اخیر شما رو پیدا کردم: شما ماشاءا... زیادی به خودتون بد میگذرونید! بابا یکم هم تفریح کنید، مهمونی برید و ...(!)
2- همون استاد ادبیاتمون که اون دفعه گفتم میگفت که:
بشکن دلم که رایحه درد بشنوی
کس از برون شیشه نبوید گلاب را
فکر کنم راه حل این ماجرای عطر خانم یا آقای «تو» هم اینه که شما حرف دل ایشون رو گوش ندادید و به همین جهت مدام عطرشو کم میارید، البته اگه عطرش گلابه!
3- در مورد این که گفتید یادداشتهاتون رو هم فراموش میکنید بخونید هیچ توصیه دیگهای ندارم و فقط میتونم بگم: «این خانه از پایبست ویران است!»
حاج منصور !
تو دیگه چرا تیکه میندازی! تو که هم میشناسمت هم بهت دسترسی دارم ! صبر کن بهم میرسیم!
خودتم از پای بست ویران است !
انگلیس هم رفتین از یادش نکاهید ها!!!!!!!!!!!
!sure
تیتر آپدیتمو بخونید !!
خیلی عالیه ... ادامه تحصیل
با این که اگه شما برید از نعمت شاگردیتون محروم می شم
ولی یا علی بگید چون به نفع خودتون و این واسه دل کندن من کافیه
سلام. (( آقای دکتر منصور ... )) ما که هورا می کشیم :)
امشب با پدر صحبت از شما بود که استاد زندگی همه ی ما (اون گروه خاص ) بودین خلاصه دلم برای شما خیلی تنگه حیف که روم نمیشه بهتون زنگ بزنم . به امید دیدار .