1- پیام من نه در واژها ، بلکه در سکوتی نهفته است که در آن به سر می برم.( نقل به مضمون از اشو )
2- مدتی ست ننوشته ام ، حرفها کود شده... خلاصه مینویسم، خیلی خلاصه.
3- اگر غم اندکی بودی چه بودی...
4- در این مدت که بلاگ اسکای به درد تعطیلی گرفتار بود ، سه تا از بستگان نزدیک ما راهی بیمارستان شدند. یکی به علت سکته مغزی ، دیگری مشکوک به سرطان ، سومی به دلایل داخلی. در مدت یک هفته. هفته سختی بود و هست.
5- می خواهم یک سلسله مطلب توی وبلاگ شروع کنم تحت عنوان «شاگردی و معلمی» که نامش را از فصلی به این اسم از کتاب خلاقیت ریاضی* گرفته ام. ببینیم چه میشود. البته از نوشتن حکایت رئیس غافل نخواهم بود!
6- ایرانی ها رئیس پرستن! دوست دارن. در مورد رئیس بد و بیراه میگن ولی در ته قلب قبول دارن که هر مجموعه ای یک نفر در راس میخواد که خیلی هم دیکتاتور باشه . نمی دونم ، شاید تاثیر 2500 سال پادشاهی در این مملکت باشد. که در خون ما رسوخ کرده. شاید ژنها چکش کاری بخواهند!
7- بعضی وقتا احساس میکنم که سرمایه ذهنی و وقتی خودم را هدر داده ام . سرمایه گذاری کردم روی ارتباط و رفاقت با کسانی که اصلا مال این حرفا نیستن. اگر یک دهمش رو جای دیگه صرف کرده بودم ، ده برابر نتیجه میداد.
8- بعضیا از روی شکم سیری حرف میزنن. کسانی که از کمک به دیگران و حل مشکلات مردم و شریک غم همه عالم بودن داد سخن میدهند، نمی دونم اجاره خونه میدن؟ قسط هاشون عقب می افته؟ بچه ای که بفرستن مدرسه غیر انتفاعی دارن؟ اوضاع معیشتی شون چه جوریه؟ کسانی که همه را دوست دارن و به همه مثبت اندیشی دارن ، نمی دونم چهره زشت بعضی هارو هم دیدن و این حرفا رو میزنن؟ یا از سر جهلشان است؟ بچه که بودن ، توی فروشگاه صف وایسادن که یه آدم گردن کلفت عوضی بیاد و بندازدش کنار و جاش تو صف وایسه . باز هم نسبت به همه خوشبین می مونه؟ چی میشه؟
9- سرم را بشکنید ، قیمتم را نشکنید . هرکاری می کنید ، بکنید ، ولی بی معرفت نباشید. چون من هنوزم خواب می بینم ...
* از جرج پولیا
به نظر من این رئیس پرستی نیست. به هر حال همیشه و در هر اجتماعی؛ از خانواده بگیر تا یک کشور؛ باید یک نفر باشه که حرف آخر رو بزنه. یا یه گروهی که حرف آخر رو بزنند.
به نظر من که اگه این طور نباشه؛ سنگ روی سنگ بند نمیشه. . .
البته بحث مفصلیه؛ در مجال یه کامنت نمیگنجه.
این رو نذارید به حساب دیکتاتوری هر سیستمی نیازمند یه تصمیم گیرنده نهایی و این لازمه اونه برای بقای سیستم. نکته ۹ خیلی فکر برانگیز بود.
من هم با آوای من موافقم. بالاخره یه نفر باید حرف اخر رو بزنه. درموررد اوشو هم اخبار ضد و نقیض زیاده. همین امروز از یکی از بچه ها شنیدم که کیهان یه ماه پیش بهش شدیدا توپیده که آدم بدنامی هست و کتابهایی هم که از اون اومده ایران سانسور شده و از این حرف ها. حالا ما موندیم وسط که چی کار کنیم؟
تازه میفهمم که یه جورایی به خوندن این وبلاگها و نظر دادن(!!)
عادت کردم! این چند وقت که وبلاگها تعطیل شده بودن اینو حس کردم!
خدا اون بعضی ها رو هم به راه راست هدایت کنه!
به تو عادت کرده بودم ای به من نزدیک تر از من...
سلام یه مدتی بود که وبلاگ تعطیل بود تا دوباره درست بشه طول میکشه.
ان شاء الله همه بیماران را خدا شفا بده
حرف اشو زیادی تکراری نیست؟؟؟
...
شاید...
سلام
۱. دیدار می نمایی و پرهیز می کنی
۲. اشو؟! نه به اون صورت...
۳. باز هم رییس؟
رییس دورت بگردم
نخواستی بر می گردم
۴. همچنان مشتاق.
سلام
باز هم کوبنده وتامل بر انگیز!
چند وقتی بود که دلم تنگ شده بود برای این جور مطلب ها
سکوت
سرشار از ناگفته هاست
از حرکات ناکرده
اعتراف به عشق های نهان
و شگفتی های بر زبان نیامده .
در این سکوت
حقیقت ما نهفته است
حقیقت تو
و من .
«مارگوت بیکل»
سلام. بله؛ پسره میاد به باباش می گه که آقا عاشق شدم؛ باباهه می گه پسر جان گشنگی نکشیدی که عاشقی یادت بره؛ یک رندی هم می گه بله تنگت نگرفته تا گشنگی یادت بره! مخلصیم.
خیلی وقته دیگه بارون نزده...
چرا ناشر کتاب خلاقیت ریاضی را ننوشتین؟ لطفا هر کی میدونه بفرسته به چون ضروریه. Farshid@asurfer.com ممنون