رویای نیمه کاره

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای نیمه کاره

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

بمیرم برا رضاشاه(۲) - باغ کاخ


ساختمان اصلی در مرکز کاخ واقع میشه. (که تو نوشته قبلی دربارش نوشتم). جلو و طرف راست کاخ به شهر اشراف کامل داره،‌ پشت و قسمت چپ کاخ در ورودی و خیابان های اطراف هست.

 

از در ورودی تا ساختمان اصلی حدودا 5 دقیقه پیاده روی توی یک راه آسفالت شده داره.

طرف چپ این راه همه درخت کاری شده و طرف راست این قسمت یک زمین چمن برا فوتبال ساخته شده که ابعادش حدودا  10*15 هست؛ چمنشم نسبتا خوبه. بالا این زمین یک باغ کوچک ( در مقایسه با بقیه کاخ) ساختند که وسطش گلکاری شده و بقیش چمنه و به زمین فوتبال اشراف داره. تموم این مجموعه پشت ساختمان اصلی واقع میشه.

 

طرف راست کاخ یه استخر سرباز نسبتا بزرگ ساختند که بخاطر بودن در قسمت راست کاخ به تمام شهر اشراف داره. دور استخر چمن کاری شده و خلاصه خیلی باحاله. از ایوانه اصلی خانه استخر هم به خوبی دیده میشه. (عجب شاه مارمولکی داشتیم.)

 

اگر یه خط فرضی جلوی ایوان کاخ بکشیم تموم چیزهایی که تا الان نوشتم توی این قسمت قرار میگیرند. از جلوی کاخ (محل در ورودی و زیر ایوان اصلی ) به بعد همش باغه ( یا جنگل) و جلوی اونم یه زمین تنیس. باغ اصلی کاخ که دقیقا جلوی در ورودی قرار داره یک مستطیل حدودا 10*40 متر هست که بحز یه قسمت ورودی دور تا دورش را  گیاه های مختلف کاشته اند. وسط این باغ یک حوض دایره ای شکل ساختند و یه فواره هم توش گذاشتند. دو  طرف این حوض دو تا نخل کاشتند و بقیش را گلکاری کردند. خود باغم دوباره چمن کاری شده. سمت راست این باغ یه سراشیبی  تند هست ( بخاطر واقع شدن ساختمان در روی ارتفاعات) که توش تعداد زیادی درخته و البته پایین نرفتیم. آخر این سراشیبی نرده کشی شده و دیگه ساختمان از طرق راست تموم میشه.

 

از باغ اصلی که جلو تر بریم به یه قسمت نسبتا وسیع میرسیم که فقط چمن کاری شده و چند تا درخت وسطش به صورت بی نظم کاشته شده. جلوتر از این قسمت هم که آخر ساختمانه یه زمین تنیس ساختند که البته رسیدگی می خواد و بهش نرسیدند. همین طوری حدود 4 نفر تو ساختمان کار می کنند.

 

چند تا عکس گرفتم  که نمیتونم بزنم. خیلی سعی کردم فضا را خوب توصیف کنم؛ همون طور که دیدم بدون اغراق یا کم گویی. میدونم نتونستم اون چیزی را که دیدم به خوبی بنویسم، بعضی وقتها کلمات ناتوانند. نیستند؟

 

صادق
نظرات 7 + ارسال نظر

خدا بیامرزتش اگه محل تولدشو اینجا بستند که کسی نمیتونه بره لااقل زادگاهشو ببینه (یه کپه خاک ریختند جلوی ورودی روستا) شما میتونی بری کاخشو ببینی جالبه ها نه به اینجا نه به اونجا:)
مرسی از اطلاعاتی که دادی توصیف جایی که دیدیش بعد بخوای روی کاغذ بیاری سخته...البته منکه یه کم گیج شدم!!

[ بدون نام ] شنبه 14 آذر 1383 ساعت 18:38

عجب چیزه فجیعی است ما شا الله !

من هم دلم میخواهد

احمد شنبه 14 آذر 1383 ساعت 19:24 http://mirror.blogsky.com

ایول رضا شاه بابا!

کودک ۱۸ ساله شنبه 14 آذر 1383 ساعت 22:04 http://mortalkombat.blogsky.com

دلم واسه تک تک آجرهای باغ کاخ می سوزه عجب روزایی داشتن و الان چه روزایی!!!

بهشون بد نمیگزره. ۴ نفر هنوزم اونجا کار میکنند

الهه مهر شنبه 14 آذر 1383 ساعت 23:34 http://www.totanj.blogspot.com

چقدر گل ... !

بنده خدا یکشنبه 15 آذر 1383 ساعت 11:39

روزی یکی پیدا میشه در مورد منو تو هم به قضاوت میشینه البته غیر خدا(که اون فقط قاضی عادله). اون وقت که دور هم نیست ما هر یکیمون باید بگیم آیا پیرو وجدانمون بودیم یا اسیر هوس لحضه ها همونطور که رضا شاه بود. بیاید شماها را به خدا یادمون نره که ما هممون بنده های خداییم و بایست به او پاسخگو باشیم. من که نمیدونسم رضا شاه در چنین قصری زندگی میکرده ولی حالا که تو اینقدر خوب شرحشو دادی باید بگم واقعا که حقش بود آنچه که بسرش اومد.

یکی قید این دنیا را میزنه٬ یکی قید اون دنیا ٬یکی هم دوتاش.
نیست؟

محمد امین یکشنبه 15 آذر 1383 ساعت 17:31

جالب بود. اتفاقا ما تو درس زبان فارسی به درس توصیف .متن توصیفی تشریحی و... رسیدیم. از این لحاظ هم قابل تامل بود.دست شما درد نکند

پس نمره من چنده مهندس؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد