برای مناسبت محرم تصمیم گرفتم ، برای تنوع و تفاوت این بار گزیده ای از یکی دوتا نشریه و روزنامه رو در چند سری پست بدم !
برای بار اول گزیده ای از دوتا مصاحبه رو در نظر گرفتم .( ذکر هر یکی از مصاحبه ها به معنای تائید یا رد این افراد نیست ! )
۱ - مصاحبه با عبدالرضا هلالی :
من حداقل کاری که کرده ام این بوده که ۲ هزارتا جوان هر جمعه با دیدگاه های مختلف می آیند در جلسه ی ابی عبدالله می نشینند . همین که دو سه ساعت دنبال خطا و خلاف نمی رود ، دنبال اشتباه نمی رود ، برای من افتخار است . . . .
چقدر مستمع دارند ایشان؟ در هفته شاید ۶۰ نفر . آن هم با چه گروه سنی . اما مستمع هفتگی ما حدودا دوهزار نفر و غالبا جوان هستند . از هشت هزار نفر هم بیشتر می شود .
آقای ( . . . ) استاد هستند و خیلی هم بزرگ هستند . اما ایشان اگر با آن سبک بخواهد بخواند ، از ۶۰ نفر مستمعین اش چند نفر جوان هستند ؟ ۲۰ نفر . حالا این دوهزار تا جوانی که به مجلس هلالی می آیند ، اگر مجلس هلالی نیایند و مجلس او هم نرود کجا خواهد رفت ؟ . . . .
( از این قسمت به بعد جزیی از ابعاد خصوصیه زندگیه این مداح اهل بیت آمده است ! )
الان هیچی . به من می گویند خانه ات پاسداران است . وضع مالی شما توپ است یا ثانیه ای پول می گیری ، خدا شاهد است اصلا این طوری اصلا این طوری نیست ، لالن تهران پارس می نشینم ، قبلا هم مجیدیه بودم .
من با هیچ کدام از مداح ها الان رابطه ندارم . الان هیچ کدام از مداحان تحویلمان نمی گیرند ...
به خاطر آن فیلمی که از من پخش شد . کسی هم زنگ نزد از من بپرسد که چی شده . چی هست چی نیست . انگار منتظر بودند .
آن فیلم که از من پخش شد فیلم همسر شرعی و قانونی و دائم من بود که ناجوانمردانه آن را دست عموم پخش کردند .
خواهر خانمم .
خواهر زن من نداد بیرون . تلفن را برده بودند برای تعمیر . از توی کارت حافظه کپی شده بود روی گوشی . بردند تعمیر بکنند که به بیرون درز کرد . و پاساژ ( . . . ) که پخش سی دی های ما را می کردند ، متاسفانه یکی دوتا از این مغازه هایشان آمدند سی دی را چاپ کردند به صورت وسیع و پنج هزارتا پنج هزارتا در میادین شهر پخش کردند . کسی هم نیامد پیگیری بکند . ما که نباید می گذاشتیم از خانواده مان فیلم بگیرند . ولی معلوم نشد این حریم خصوصی فقط مخصوص بازیگرهاست یا شامل بقیه هم می شود !
(( این مصاحبه به طور کامل در شماره اخیر ( ۱۰۴ ) « مجله همشهری جوان » آمده است . از آنجا که این نشریه سایتی ندارد ، نمی توان جهت دسترسی اینترنی آن اقدام نمود ! این گزیده ای از آن مصاحبه بود که به نظر من رسید ! سعی بر آن است قسمت دیگری از آن را نیز در پست های بعد تایپ و منتشر نمود !))
۲ گفت و گو با دکتر محسن کدیور :
این موضوع بحث دینی صرف نیست و به نظر می رسد در مورد شیعیان حضرت ابوالفضل این موضوع به نوعی وارد فرهنگ مردم شده است، در حالی که این موضوع در مورد همه ائمه صدق نمی کند و نفوذ فرهنگی حضرت ابوالفضل به نوبه خود موضوع مهمی است. تا جایی که حتی بین عوام ابوالفضل را گاهی بعد از پیغمبر(ص )، امام علی(ع ) و امام حسین(ع ) و در ایران بعد از امام رضا (ع) از ائمه هم بالاتر می دانند و به نوعی ایشان پرجاذبه ترین شخصیت دینی است. . . . .
ببینید، قبل از عاشورا، تا سال 60 ه.ق که معاویه زنده است، چندان تحرکی در اهل بیت مشاهده نمی شود. چون امام حسن (ع) در این مدت به خاطر صلح مصلحتی که کرده است، مجبور است به مفاد صلح پایبند باشد و بعد از، از بین رفتن معاویه در این فاصله چند ماهه که واقعه کربلا رخ می دهد، اتفاق خاصی نمی افتد. قبل از آن هم جناب ابوالفضل که در زمان حیات امام حسن (ع) یک جوان 25 ساله است، مسلما تحت الشعاع برادر بزرگ تر خودش یعنی امام حسن (ع) قرار می گیرد و لذا نقش آفرینی خاصی ندارد. زمانی هم که امام علی (ع) زنده است، یعنی تا سال 40، ایشان حدود 13 سال سن دارد و در حقیقت کودک و نوجوان است و زمانی که عملا به عرصه می رسد و یک فرد تمام عیار محسوب می شود، زمان امامت امام حسین است که در آن سال های اولیه در کنار امام حسین (ع) بوده و اتفاق خاصی در تاریخ رخ نداده است. اگرچه در این زمان برخی از اصحاب بوده اند که توسط معاویه به شهادت رسیده اند، منتها به اهل بیت فشار نمی آمده و آنها وارد جنگ و جدال خاصی نبودند که در تاریخ نوشته شود.
می گویند یک سرباز یک عمر حقوق می گیرد که برود و یک لحظه خودش را نشان بدهد و اگر در این یک لحظه به هر دلیلی حاضر نباشد، همه زندگی اش را تباه کرده است. حالا خوشا به حال آن کسی که آن یک لحظه را در می یابد. در مورد جناب ابوالفضل هم اگر حادثه کربلا تنها صحنه زندگی اش باشد، برای کمالاتش کفایت می کند و لازم نیست دنبال چیز دیگری بود.
البته القاب در زبان عربی لزومی ندارد که برمبنای نام فرزند انتخاب شود. گاهی هم اسامی افراد را به خاطر صفت هایشان انتخاب می کنند.اتفاقا من این کتاب عربی را برای همین آورده ام (کمی در کتاب می گردد) بیایید، اینجا نوشته که ابوالفضل فرزندی به نام فضل داشته و نکته دوم هم این که چون انسان با فضیلتی بوده (می خندد) خب هر دو تا نکته هم بود.
ایشان پسری هم به اسم قاسم داشته و برای همین ابوالقاسم هم نامیده می شده است. از القاب دیگرشان هم می شود به سقای کربلا، علمدار، عمید، قهرمان قمر (به خاطر سیمای خوششان)، باب الحوائج و ... اشاره کرد. البته این یکی از خصلت هایی است که خیلی از صنوف خصوصا راننده ها به آن اعتقاد دارند که وقتی پشت ماشین شان می نویسند بیمه ابوالفضل یعنی دیگر از هر بیمه ای بالاتر است.
دوست داشتن اهل بیت و امامان و حضرت ابوالفضل، لقلقه زبان نیست. امروز نام این شخصیت ها فراوان به زبان ما جاری می شود، اما به نظر نمی رسد آن قدرها، حسینی، عباسی یا ابوالفضلی باشیم.
کسی که می خواهد خود را به سیمای بزرگواران در بیاورد، کسی که می خواهد حسینی باشد و عباسی باشد، باید کسی باشد که دروغ نگوید، ظلم نکند. این طور نمی شود که فقط شب عاشورا و تاسوعا لباس سیاه پوشید و به دسته های عزاداری رفت، اما هر اخلاق ناپسندی را با خود همراه داشت. در این صورت باید بگوییم امام حسین (ع) از چنین پیروانی خجالت می کشد و قطعا حضرت عباس هم خوشش نمی آید که ما خودمان را به این ترتیب به او بچسبانیم. امام صادق (ع) می فرماید: «برای ما زینت باشید، برای ما مایه ننگ نباشید». اما آیا به راستی ما برای اینان زینت هستیم؟ کسی که ظلم می کند، دروغ می گوید، تهمت می زند و غیبت می کند، نمی تواند خود را حسینی و عباسی بداند و به زبانی چنین فردی فقط در زبان این صفات را دارد، به نوعی منافق به حساب می آید. یعنی کسی که بر زبان چیزی می راند و در دل چیز دیگری دارد. واقعا باید دید در جامعه ای مثل جامعه ما که از در و دیوارش دین و امام حسین و خدا و پیغمبر می بارد، چقدر این مسائل در روح جامعه نفوذ کرده؟ یعنی اگر کسی وارد جامعه ما شود، در شرایطی که ما که این قدر دم از اسوه های دینی می زنیم، آیا این فرد به لحاظ اخلاقی ایمنی بیشتری دارد؟ پاسخ من متاسفانه به این سوال مثبت نیست.
من اصلا اعتقاد ندارم اگر کسی اشکی ریخت یکسره به بهشت می رود یا لااقل در دینی که من می شناسم از این خبرها نیست. کسی با آنها محشور می شود که کمی لنگه خودشان باشد. این که من در راه بنشینم و بگویم قربان این راه بروم، جواب نمی دهد. راه را باید رفت و ابوالفضل (ع )راهی به سوی نور است.
(( این نیز بخشی از گفتگوی کدیور با نشریه چلچراغ در شماره این هفته اش بود ( ۲۳۳ ) که توصیه می کنم که اونها رو با صبر و حوصله خونده ، که امید است اندکی بر معارف و شعور عاشورایی شیعیان حسین افزوده شود . البته جز از طریق تهیه این نشریه می توانید ، شرح کامل این مصاحبه را از سایت مربوط به این بخش مشاهده کنید . و یا به سایت این نشریه مراجعه کنید :
در آخر از کلیه بزرگواران التماس دعا دارم و یکی از ترکیب بندهای فوق العاده و بی نظیر علیرضا قزوه در کتاب با کاروان نیزه رو به عنوان حسن ختام می آورم
زخم زبان به بغض گلوگیر می زدند
پیشانی تمامی شان داغ سجده داشت
آنان که خیمه گاه مرا تیر می زدند
این مردمان غریبه نبودند، ای پدر
دیروز در رکاب تو شمشیر می زدند
غوغای فتنه بود که با تیغ آبدار
آتش به جان کودک بی شیر می زدند
ماندند در بطالت اعمال حجشان
محرم نگشته تیغ به تقصیر می زدند
در پنج نوبتی که هبا شد نمازشان
بر عشق، چار مرتبه تکبیر می زدند
هم روز و شب به گرد تو بودند سینه زن
هم ماه و سال، بعد تو زنجیر می زدند
از حلق های تشنه، صدای اذان رسید
اوا... انگار سیستمتون عوض شده... گندش در اومد...
از قبل می گفتی نظرات آزاده... خیالی نیست... التماس دعا شدیدا..
نظر قبلیت رو پاکش کردم که خیالت راحت شه !
سلام علی رضا جان
ممنون که سر زدی
مطالب جالبی بود
دوست داشتم مطلبی در این رابطه بدونم
موفق باشید
یاحق...
بسم رب
سلام
وبلاگتون قشنگه . امیدوارم بهتر تر تر بشه .
به ما هم سر بزنید ...
منتظر می مونیم ...
مگه واسه کسانی که میان وبلاگت رو می خونن می نویسی که گفتی: در آخر از کلیه بزرگواران التماس دعا دارم و... منظورم اینه که داری به صورت مخاطب با خواننده وبلاگت حرف می زنی.واسه دل خودت بنویس. اینطوری راحت تری. البته اگه یه سری بذارن!
اولی رو کامل خوندم ... بدم می اومد؛ بدترم اومد!!
گودال قتلگاه پر از بوی سیب بود...
تنهاتر از مسیح کی بر صلیب بود ...
سلام
علیرضا؛ خییییلی زیاد بود!! من که تا ته نتونستم بخونمش. یادت نره اگه کامنتمو خوندی ساعتو نگاه کنی.(:
سلام
اولا متشکرم از این حس مسئولیتی که روی دوش خودت احساس کردی و این پست را دادی.
با توجه اینکه در زمینه عزاداری و نظیر آن مشاهداتی دارم بد نمیبینم که بعضی از آنها را به عرض برسانم.
۱- اینکه گفته می شود ۲۰۰۰ یا ۳۰۰۰ نفر : فکر می کنم این عدد صحت چندانی ندارد چرا که در مراسمهای اساسی سال بعنوان مثال لیالی قدر فقط تعداد اندکی سر مراسم سینه زنی و مداحی عبدالرضا هلالی باقی می مانند و بقیه مجلسرا ترک می کنند یعنی از ۵۰۰۰ تا ۶۰۰۰ هزار نفری که هستند سر خواندن او صرفا ۱۰۰ تا ۲۰۰ نفر باقی می مانند.
۲- مورد دیگر که ذکر آنرا لازم می دانم آن است که مراجع هم چنان روی خوبی نسبت به اینگونه عزاداری ها روی خوشی نشان نداده و بعضی از آنها نظیر آقایان وحید و بهجت امر به ترک اینگونه مراسم ها یا حتی در مواردی بر هم زدن مراسم را (در صورت وجود جو لازم) صادر کرده اند.
۳- چنانچه به زندگی این نوع افراد بر گردیم می بینیم که عموما از سطح پایین فکری و فرهنگی برخوردارند. که قضا شدن نماز صبح پس از عزای شبانه، روابط آزاد با جنس مخالف و آسیب رساندن به خود از آن نوع است لذا نباید آنها را بازخوری از افراد مذهبی جامعه دانست. (منظورم از این مطلب کمک به صحیح این مغلطه، از ذهن بود)
۴- بنظر می رسد که مظلومیت تمام دوران امام حسین(ع) در این عصر هم اینگونه متجلی می شود. البته خدا را شکر امسال شهرداری اقدام به جمع آوری تصاویر (موسوم به شمایل) نموده است، که جای امید است این اقدامات در حوزه های فکری و محتوایی عزداری ها ادامه یابد.
۵- خداوند سبحان ناظر بر باطن ظاهر همه ماست و بهتر از هر کسی از آنها خبردارد. نمی گویم آقای هلالی خوب یا بد است ولی بنظر می رسد بهتر است بسادگی پشت سر او حرف نزنیم.(خدای نا کرده منظورم پست تو نبود. کلی گفتم)
یا علی
التماس دعا