امروز رفته بودم یه کارخونه موزاییک سازی طرفای جاده ساوه . یه ماشین موزاییک میخواستم (جهت انجام بعضی امور!) .پسر صاحب اونجا یه مقدار اهل عمل(!) بود. یه بند زر میزد. حوصله ام سر رفت. الکی خودش رو داخل میکرد، به کارگر ها دستور بیخود میداد ، اینور میرفت ، اونور میرفت ، موقع حساب و کتاب کردن که اعصابم رو خورد کرد، 8 رو با 4 جمع میکرد میگفت 14 !!
خلاصه دیدم این گرت سفید(!) چه به روز آدم میاره – به صاحب کارخونه گفتم : حاجی، ماشالا آقازادتون خوب کارگاه رو می چرخونه!یه جواب داد تو مایه های اینکه:آره می چرخونه ولی مارو هم شوهر میده!!! الغرض ، خواستم به خوانندگان وبلاگ ، به خصوص جوانترها ! توصیه کنم که ورزش کنند و به دنبال این مواد لعنتی نرند که آخر و عاقبت نداره !!!
این عکس هم جهت زنگ تفریح :(به نقل از پانته آ )
منبع:سایت بازتاب
شنیده شده که یکی از مسؤولان دادگستری در استانهای شرقی کشور ـ که اهل روستای «ی» است ـ بارها در حال شکار گراز با پاترول دادگستری در تپههای این روستا دیده شده است. وی که «ع.ی» نام دارد، پس از شکار گراز، حیوان را به پشت ماشین بسته و در روستا مانور میدهد.نامبرده که روابط بسیار نزدیکی با یکی از مسؤولان بلندپایه قوه قضاییه دارد، پدر خویش را که به کشاورزی در روستای دورافتاده «ی» مشغول بود، به ریاست مهمانسرای دادگستری آن شهر و برادر خود را به عنوان یکی از مدیران دادگستری منصوب کرده است.
وی که سال گذشته زمزمه انتصابش به عنوان یکی از مدیران قضایی مهم در پایتخت شنیده میشد، پیش از ایام محرم در حالی که برای خرید شیرینی به یکی از قنادیهای شلوغ شهر مراجعه کرده و قصد داشته بدون رعایت نوبت، اقدام به خرید کند، در قبال اعتراض مغازهدار پاسخ تندی به او میدهد. پس از این برخورد نیروهای دادگستری وارد عمل میشوند و مغازه مذکور را پلمپ و فرد صاحب مغازه را بازداشت میکنند.
گفتنی است، گزارش این اقدام به دفتر رهبری ارسال میشود و رهبر نیز پس از آگاهی از این واقعه، دستور برخورد با مسؤول مذکور را میدهند که نامبرده برای مدتی از سمت خود تعلیق میشود.شنیدههای ما حاکی از آن است که پس از تصمیم به برکناری این فرد، جناب آقای مدیر در بین نزدیکان و همکاران خود شایعه کرده است که به دلیل مسایل شخصی، قصد دارد از مسؤولیت خود استعفا دهد و برای اشتغال به حرفه وکالت به تهران سفر کند.
In the name of the creator of the logic
Hey world! What a wonderful (Mareke) team we have! At the beginning, I did not
take this weblog too serious (jeddi). Why? I didn’t take it serious because I supposed (Farz) that writing in the weblog is nothing but wasting (Talaf) time. So, that’s why (Be Hamin Dalil) I never decided to create a personal (Shakhsi) weblog for my self. You know what? Now, I am feeling I love our weblog , Royaye Nime Kare. What does it mean anyways? Roya is a dream as everybody knows that, but I guess (Hads) all our dreams are incomplete (Nime Kare) until they are written somewhere, sometimes. Writing is one of the best things which I have experienced Tajrobe). I bring up (Matrah) an example which proves (Sabet) my point of view Noghte Nazar). We can imagine (Fraz) if some people such as Sadi, Molana, Hafez, Shakespeare, Socrates (Soghrat), Hippocrates (Boghraat) and all the other great people had not written their ideas, now, we would not have had their masterpieces (Shahkar). Also, that’s not too much far from the reality (Haghighat) that some great people should have lived in this world some day, some time in the past (Gozashte), but we do not know them and their ideas because they did not write them up. So, let’s write our incomplete ideas. By the way (Dar Zemn), I have to thank all the people who gave me a comment on my last text (Matn) and please do not hesitate (Moattal) to correct (Sahih) my errors on my texts. I have to give
my special thanks to Gharibeii Ansootar for his great notice