رویای نیمه کاره

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای نیمه کاره

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

اعتیاد بلای خانمان سوز!!!!


امروز رفته بودم یه کارخونه موزاییک سازی طرفای جاده ساوه . یه ماشین موزاییک میخواستم (جهت انجام بعضی امور!) .پسر صاحب اونجا یه مقدار اهل عمل(!) بود. یه بند زر میزد. حوصله ام سر رفت. الکی خودش رو داخل میکرد، به کارگر ها دستور بیخود میداد ، اینور میرفت ، اونور میرفت ، موقع حساب و کتاب کردن که اعصابم رو خورد کرد، 8 رو با 4 جمع میکرد میگفت 14 !!

خلاصه دیدم این گرت سفید(!) چه به روز آدم میاره – به صاحب کارخونه گفتم : حاجی، ماشالا آقازادتون خوب کارگاه رو می چرخونه!یه جواب داد تو مایه های اینکه:آره می چرخونه  ولی مارو هم شوهر میده!!!  الغرض ، خواستم به خوانندگان وبلاگ ، به خصوص جوانترها ! توصیه کنم که ورزش کنند و به دنبال این مواد لعنتی نرند که آخر و عاقبت نداره !!!

این عکس هم جهت زنگ تفریح :(به نقل از پانته آ )


شکار گراز با ماشین دادگستری!!!

منبع:سایت بازتاب
شنیده شده که یکی از مسؤولان دادگستری در استان‌های شرقی کشور ـ که اهل روستای «ی» است ـ بارها در حال شکار گراز با پاترول دادگستری در تپه‌های این روستا دیده شده است. وی که «ع.ی» نام دارد، پس از شکار گراز، حیوان را به پشت ماشین بسته و در روستا مانور می‌دهد.
نامبرده که روابط بسیار نزدیکی با یکی از مسؤولان بلندپایه قوه قضاییه دارد، پدر خویش را که به کشاورزی در روستای دورافتاده «ی» مشغول بود، به ریاست مهمانسرای دادگستری آن شهر و برادر خود را به عنوان یکی از مدیران دادگستری منصوب کرده است.

وی که سال گذشته زمزمه انتصابش به عنوان یکی از مدیران قضایی مهم در پایتخت شنیده می‌شد، پیش از ایام محرم در حالی که برای خرید شیرینی به یکی از قنادی‌های شلوغ شهر مراجعه کرده و قصد داشته بدون رعایت نوبت، اقدام به خرید کند، در قبال اعتراض مغازه‌دار پاسخ تندی به او می‌دهد. پس از این برخورد نیروهای دادگستری وارد عمل می‌شوند و مغازه مذکور را پلمپ و فرد صاحب‌ مغازه را بازداشت می‌کنند.

گفتنی است، گزارش این اقدام به دفتر رهبری ارسال می‌شود و رهبر  نیز پس از آگاهی از این واقعه، دستور برخورد با مسؤول مذکور را می‌دهند که نامبرده برای مدتی از سمت خود تعلیق می‌شود.شنیده‌های ما حاکی از آن است که پس از تصمیم به برکناری این فرد، جناب آقای مدیر در بین نزدیکان و همکاران خود شایعه کرده است که به دلیل مسایل شخصی، قصد دارد از مسؤولیت خود استعفا دهد و برای اشتغال به حرفه وکالت به تهران سفر کند.
یاسر

What A Wonderful Team We have


In the name of the creator of the logic
 

Hey world! What a wonderful (Mareke) team we have! At the beginning, I did not
take this weblog too serious (jeddi). Why? I didn’t take it serious because I supposed (Farz) that writing in the weblog is nothing but wasting (Talaf) time. So, that’s why (Be Hamin Dalil) I never decided to create a personal (Shakhsi) weblog for my self. You know what? Now, I am feeling I love our weblog , Royaye Nime Kare. What does it mean anyways? Roya is a dream as everybody knows that, but I guess (Hads) all our dreams are incomplete (Nime Kare) until they are written somewhere, sometimes. Writing is one of the best things which I have experienced Tajrobe). I bring up (Matrah) an example which proves (Sabet) my point of view Noghte Nazar). We can imagine (Fraz) if some people such as Sadi, Molana, Hafez, Shakespeare, Socrates (Soghrat), Hippocrates (Boghraat) and all the other great people had not written their ideas, now, we would not have had their masterpieces (Shahkar). Also, that’s not too much far from the reality (Haghighat) that some great people should have lived in this world some day, some time in the past (Gozashte), but we do not know them and their ideas because they did not write them up. So, let’s write our incomplete ideas. By the way (Dar Zemn), I have to thank all the people who gave me a comment on my last text (Matn) and please do not hesitate (Moattal) to correct (Sahih) my errors on my texts. I have to give
my special thanks to Gharibeii Ansootar for his great notice
...................................................................................Amir.R.F  

سوم خرداد


امروز سوم خرداد بود ٬ روز حماسه بزرگی که جوانان این کشور خلق کردند در سخت ترین شرایط و ضیق امکانات . سوم دبستان بودم و خوشحال٬ البته خیلی هم نمیفهمیدم خرمشهر آزاد شده یعنی چی؟ یاد محمد جهان آرا به خیر ٬ یاد موسوی ٬ یاد پل روی کارون ٬ یاد مسجد جامع به خیر که سال ۶۸ وقتی هنوز یادگار های جنگ روی گنبدش بود دیدمش.

ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته -  هلمز چه خوب نوشته که: محمد جهان آرا از شدت حجب و حیا حتی به دوربین تلویزیونی (موقع مصاحبه) هم نگاه نمیکرد ولی شیر بیشه های رزم بود.

و یاد نخلهای بی سر. بعد از جنگ تمام خرمشهر را وجب به وجب گشتم (غریبه ای آنسوتر هم بود ٬یادته؟) یک نخل ندیدم که سالم باشه و یک خانه ندیدم که سقف داشته باشه.
چه گذشت؟ ما هیچ وقت نمیتونیم بفهمیم...

رئیس بازی

چه حالی میشی وقتی ببینی طرحی رو که با کلی زحمت و مطالعه و کارشناسی تهیه کردی٬ رئیست همینجوری سرسری نگاه کرده و بدون اینکه ازت در مورد طرح توضیح بخواد٬ یا اینکه توی این زمینه متخصص باشه ٬ پاراف کرده که : گزارش در زمینه مناسب حرکت نکرده است و باید به این نکات می پرداخت و از این حرفا !

امشب با یکی از اعضای تیممون در مورد سیاستهای کلی وبلاگ یکی دو ساعتی چت کردیم٬ یه جا مجبور شدم از اختیارات سرتیم بودنم استفاده کنم! امیدوارم فکر نکرده باشه که رئیس بازی در آوردم - ولی چون همدیگر رو کامل میشناسیم و من خیلی باهاش دوستم! این فکرو نمیکنه...

اه ! از رئیس و رئیس بازی حرف زدیم حالمون گرفته شد ! برای تغییر ذائقه اینو داشته باشین:

میدونستید که فروغ فقط یه غزل سروده؟ این هم تنها غزل فروغ که ظاهرا به استقبال غزل معروف هوشنگ ابتهاج
(هر شب به قصه دل من گوش میکنی             فردا مرا چو قصه فراموش میکنی) سروده است:

چون سنگهاصدای مرا گوش میکنی                سنگی و ناشنیده فراموش میکنی
رگبار نو بهاری و خواب دریچه را                      از ضربه های وسوسه مغشوش میکنی
دست مرا که ساقه سبز نوازش است             با برگ های مرده هماغوش میکنی
گمراه تر ز روح شرابی و دیده را                      در شعله می نشانی و مدهوش میکنی
ای ماهی طلایی مرداب خون من                   خوش باد مستیت که مرا نوش میکنی
تو دره بنفش غروبی  که روز را                      برسینه می فشاری و خاموش میکنی
در سایه ها فروغ توبنشست ورنگ باخت         او را به سایه از چه سیه پوش میکنی