۱- اول اینکه سال نو میلادی مبارک . بر همه خوانندگان مسیحی وبلاگ که تعدادشان کم هم نیست ! حالا عرض میکنم...
۲- غرض اینکه ظاهرا وبلاگ ما از همه جای دنیا خواننده داره. سایت پشتیبان آمار و اطلاعات وبلاگ که ما در آن عضو شدیم، آمار hit های وبلاگ را به تفکیک تاریخ و ساعت و کشور مربوطه و اینکه از چه آدرسی به وبلاگ آمده را در اختیار ما قرار میدهد.
خوب، طبیعی است که یکسری از سرزدن های به وبلاگ ما حاصل یک search باشد که در گوگل انجام شده. مثلا هرکس راجع به لیزینگ ایران خودرو search کند به وبلاگ ما می آید !!! چون من در یکی از یادداشت هام یک خطابه بلند بالا در این زمینه نوشته ام! و موضوعات دیگر کم و بیش در وبلاگ هست. امیر که انگلیسی مینویسد باعث شده حاصل یکسری جستجوهای انگلیسی هم به وبلاگ ما منجر بشه .
منتها سایت آمار نشان میدهد یکسری از سرزدن ها "direct hit" است. یعنی طرف مستقیما با تایپ آدرس وبلاگ ما به اینجا آمده. که معنایش این است که طرف با قصد دیدن وبلاگ به اینجا آمده و به صورت تصادفی و اتفاقی و گذری نبوده. یا اینکه در یک وبلاگ دیگه زده باشه رو لینک ما و اومده باشه ببینه چه خبره.
خوب ٬ این دسترسی های مستقیم غیر از ایران که طبیعی ست ، از امریکا و کانادا و انگلیس و آلمان و قبرس و امارات و اسپانیا و سوئد و دانمارک و چند کشور دیگر هم منطقی است. چون در این کشورها دوستانی داریم که خواننده وبلاگ ما هستند.
ولی نمی دونم direct hit از اسرائیل ، اردن و کویت قضیه اش چیه؟! حالا اردن و کویت یه چیزی ، اسرائیل چی؟! ما که با ده تا واسطه هم تو اسرائیل کسی رو نمی شناسیم . حالا این کیه، نمی دونم!
ابر با آن پوستین سرد ونمناکش
۳- کنسرت شهرام ناظری عالی بود. با کلاس و با کیفیت. امکانات سالن وزارت کشور عالی ست. کیفیت صدا خیلی خوب بود. همه کله گنده ها بودن. کامکارها، جمشید عندلیبی ، کیوان ساکت ، سیامک آقایی ، بهداد بابایی و پرویز مشکاتیان.
هفت هشت تا قطعه اجرا کرد. حسابی مایه گذاشت. تکنوازی ها هم که کولاک بود. مخصوصا تار کیوان ساکت. آخر برنامه هم به طور غیر منتظره «ای ایران » رو اجرا کرد که سالن ترکید. مردم همه ایستادند و همراهی کردن. روح روح الله خالقی شاد که عجب قطعه ای ساخت که اینقدر ماندگار شد. غرور ملی آدم رو زنده میکنه . البته اگه بازم دم انتخابات هر دقیقه پخشش نکنن!!
۴- این تسونومی هم خیلی تلفات داده. پس لرزه ها هم نسبتا بزرگه. تا حتی 6.5 ریشتر. از خدا طلب آمرزش میکنم برای روح درگذشتگان این حادثه.
۵- امروز بایکی از دوستان که برای تعطیلات از کانادا به ایران اومده صحبت میکردم. هیچ کدام از دوستانی که خارج از کشور هستند و من باهاشون حرف میزنم از شرایط و موقعیتشون بد نمی گن و همه تعریف میکنن و راضین. ولی من دائما به این نتیجه میرسم که ایران از همه جا بهتره. برای همه چی . عشق می ورزم به کشورم و افتخار میکنم به ایرانی بودنم. کشور عشق و محبت. کشور برکت و ثروت.
در راستای امورات وطن پرستی و حس ناسیونالیستی(!) ایرانی ، یک تیم فوتبال هم تشکیل دادیم به نام خلیج همیشه فارس که خدا رو شکر جواب داد و توی نشریات بین المللی نام خلیج فارس تثبیت شد.
۶- کماکان:
بنشینم و با غم تو سازم پنهان زتو با تو عشق بازم
منصور
روزا اول که اومده بودم اینجا، همه از ایران می پرسیدند. معمولا تو 5 دقیقه اول صحبت یه جوری یه اشاره ای به ایران میشد؛ مستقیم یا غیر مستقیم. وقتی ایرانیها مقیم با هم حرف میزدند حرفاشون بوی ایران می داد. بعضی ها هر سال دو بار، بعضی ها سالی یک بار و خلاصه هر کسی یه جوری برنامش را تنظیم میکرد که چند وقت یک بار یه سری به ایران بزنه. چند نفری بودند که خیلی سرشون شلوغ بود، اونا یک هفته ای میرفتند و بر میگشتند، این همه پول برا یک هفته!!! وقتی برمیگشتند یه جوری حرف میزدند که انگار آدم ندیده بودند.
همیشه با خودم میگفتم: باب این مردم چه شونه؟ کجا ایران با حاله؟ به وضع مالی مردم نگاه میکنی داغون، هوا تهران آلوده؛ ترافیک وحشتناک، اعصاب مردم از ترافیک بدتر، کنکور دهن سرویس کن، وضع مملکت خراب، از اون بالا بالاها تو دولت دعوا هست تا این پایین پایینا، آخرش هم دو سه تا آدم داغ مذهبی اینجا و اونجا پیدا میشند که منتظرند یه چیزی برخلاف عقاید تا حدی خرافاتیشون اتفاق بیفته و با نام اسلام شروع به داد و بیداد کنند و دستشون درد نکنه نمک رو زخم مملکت بریزند. با هر جوانی تو فامیل صحبت میکردم میگفت رفتی دیگه بر نگردی ها.
حالا آمده بودم اینجا با این ایرانیها حرف میزدم انگار یه آدم تشنه ای بودند که مدتها بهشون آب نرسیده بود. به خودم می گفتم بابا اینا چه شونه.
شاید یک سال نشده منم این جوری شدم. یک سال نکشید که دلم لک زده بود برا کوچه هایی که چند سال غم و شادیم را تو راه مدرسه باهاشون تقسیم کرده بودم. یادم می یاد همیشه شکایت میکردم از هوا ، ترافیک و ... . حالا بعضی وقتا دلم برا همون گرما 40 درجه تابستان یا سرمای 10- زمستان تنگ میشه. شاید بهترین کلماتی که حال من را بیان میکنه این باشه:
پشت قاب شیشه پنجره ای
که شبای من را با خود میبره
جایی که گذشته هام
مثه تصویر از تو قابش میگذره
پشت قاب بی نفس
مثه اون پرنده که دلش گرفته تو قفس
مثه یک حقیقت رفته به باد
من را با خود میبره
مثله یه رویا توی خواب
شهر من، من به تو می اندیشم
نه به تنهایی خویش
وز پس شیشه تو را میبینم
که گرفتی مرا در بر خویش
من وضو با نفس خیال تو میگیرم
و تو را می خوانم
و به شوق فردا که تو را خواهم دید
چشم به راه می مانم
تن من پاره ای از آن تن توست
و قشنگترین شبای پر ستاره، شب توست.
صادق
۞ جلسه هماهنگی وبلاگی گذاشتیم، عوض بهتر شدن ، اعضا اندازه سابق هم کار نمی کنن! باز گلی به جمال امین که مطلب داد. نظر دهنده ها هم آب رفتن! نمی دونم ، این جلسه گویا اثر معکوس داده!!
۞۞ کنسرت عصار چندان جالب نبود. سالن فرهنگسرای بهمن ، یک سالن تنگ و ترش که اصلا برای این کار نبوده. سالن چهارسوی تئاتر بود. با ظرفیت 450 صندلی که به زور تویش 1600 تا صندلی جا داده بودند. کیفیت صدا نامناسب، نور نامناسب ، گروه نا هماهنگ ، ترانه ها تکراری. تقریبا اگر قطعاتی که حجازی اجرا کرد نبود پشیمون شده بودم از رفتنم.
میدان کشتارگاه این تیپ ها و مدل هایی که اومده بودن اونجا رو عمرا به خودش ندیده بود!
شاهکار بینش پژوه نشسته بود دو تا صندلی اونور تر از من. آخر کنسرت تا اومدیم به خودمون بجنبیم ، رفت. میخواستم بهش بگم این آلبوم اسکناس مثلا اثر هنریه؟ شعراش قویه؟ اما نشد...
۞۞۞ شنبه امتحان درس منه. مطابق معمول یک روز زودتر سوالات امتحان رو روی وبلاگ منتشر میکنم !!!
1) تعریف کنید: 2) خط .... 3) در مثلث....
4) ثابت کنید... 5) از .... 6) با...
7)مثلثی... 8)در هر... 9) اگر در...
10) مثلث...
۞۞۞۞
رئیس در حال تبیین سیاستهای راهبردی و ساختار جدید (!) وبلاگ
و محو نگاه از زاویه دیگر!!!
۞۞۞۞۞ بنشینم و با غم تو سازم
پنهان زتو با تو عشق بازم
منصور
باز گفتم که: بالاتر کجاست؟
گفت :بالا تر جهانی دیگر است
عالمی کز عالم خاکی جداست.
پهن دشت آسمانی بی انتهاست
باز من گفتم که بالاتر کجاست؟
گفت: بالاتر از آنجا راه نیست
زانکه آنجا بارگاه کبریاست
آخرین معراج ما عرش خداست
لحظه ای در دیدگانم خیره شد
گفت: این اندیشه ها نارساست؟
گفتمش: ازچشم شاعر کن نگاه
تا نپنداری که گفتاری خطاست
دورتر از چشم خورشید ها
برتر از این عالم بی انتها
باز هم بالاتر از عرش خدا
عرصه پرواز مرغ فکر ماست.
کمکم امتحانات آخر ترم شروع می شود.شاید حضور ما(من و علیرضا) در این دنیای مجاز ی کم رنگ تر شود .تا دو هفته دیگه...
در کنار این معلمان ودرسها
در کنار نمره های صفر و نمره های بیست
یک معلم بزرگ نیز
در تمام لحظه ها٬ تمام عمر
در کلاس هست و در کلاس نیست
نام اوست٬مرگ!
آنچه درس می دهد
زندگی است
محمد امین
یکشنبه ششم دی ماه 1383 روز بزرگی بود! توانستیم دومین همایش وبلاگی خودمان رابرگزار کنیم. یاسر همین یک شب را ایران بود که گیرش انداختیم. آقای رئیس(رئیس واقعی نه آن که در وبلاگ مینویسم!) هم در این جلسه حضور داشت. تمامی مدعوین آمدند البته با مقادیری تاخیر که از نیم ساعت کمتر بود.
محسن از همه زودتر آمد و به عنوان منظم ترین عضو وبلاگ شناخته شد! نمایندگان وبلاگهای دیگر که در چند یادداشت قبل از آنها نام بردم همه حضور داشتند. ممنونم از تمامی دوستان که دعوت منو پذیرفتند و برای جلسه حاضر شدند. تعداد افرادحاضر 13 نفر! که ثابت بشه 13 نحس که نیست هیچ، خیلی هم خوبه!
جلسه شروع شد با تلاوت آیات 87 و 88 سوره یوسف توسط میلاد که دوستان میگفتند عجب متناسب با جلسه ما بوده...
خودم شروع به صحبت کردم. بعد از تشکرات و تعارفات معموله، توضیحاتی دادم. اینکه ما با وبلاگ خودمان به صورت معمول و مرسوم وبلاگهای دیگر برخورد نمی کنیم و بعضی مسائل رایج در وبلاگها اینجا به اون صورت اجرا نمیشود.توضیحاتی در مورد قوانین داخلی خودمان ، تعداد متوسط بازدیدکنندگان در روز ، تعداد پستهای انجام شده تا الان، اعلام اینکه وبلاگ هر دو هفته یکبار به طور کامل دانلود میشود و چند موضوع داخلی ریز و درشت.واینکه اکثر اعضاء اهل شعر و ادبیات هستند...
هدف از راه اندازی وبلاگ سوال شد که من جوابی نداشتم بدم! اینکه دور هم باشیم و بهانه بشه دو بار جلسه بذاریم. و همین به نظرم کاملا کافیه.و ایجاد ارتباط با افراد دیگر و از این حرفا !
اعضاء شروع به صحبت کردند و در ارتباط با خوانندگان صحبت شد. اینکه ما توجه چندانی به خوانندگان ناآشنا نمی کنیم که قرار شد این نقیصه بر طرف شود.و اینکه گاهی اوقات وبلاگ حالت تک بعدی پیدا کرده وقتی که زیاد در مورد دبیرستان م... مطلب دادیم. البته غیر طبیعی نیست. ما همه میمی(!) هستیم... ولی قرار شد به این موضوع هم توجه بیشتری شود...
صحبتهای فلسفی هم در گرفت ! حسن و قبح ذاتی وبلاگ ، شان وبلاگ ، رسالت وبلاگ و از این حرفا که در این مقال نمی گنجد...
خوردیم به کمبود وقت و مهمانان کمترحرف زدند و حرفهای بدردخوری زدند. چون خیر الکلام ما قل و دل...
در پست بعدی به امید خدا گزارش مصوری از جلسه تقدیم میشود...
منصور