رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

ماجراهای روزهای گذشته :

 

1-   تقریبا به این رسیدم که هر کسی باید بره مجلسی که در حد و اندازه ش باشه. به عبارت دیگه جایی باید بره که حال میکنه و میکشه. بی خود یک نفری را که مال حرف عمیق و سنگین شنیدن نیست رو برداری ببری یک مجلس اونجوری. جالب از آب در نمیاد. او باید بره یک جایی که حرفهای عادی و عام پسند بزنن و عزاداری مفصل و  شلوغ بکنن. برعکس ، یک نفر را که اهل مجالس عزاداری طولانی و سینه زنی زیاد نیست، برداری ببری یه همچین جایی! من هر دو کار رو امسال کردم و پشیمون شدم. باید یادم باشه که از دفعات آینده اگر کسی گفت من باهات میام فلان جا ،به راحتی قبول نکنم و کمی بررسی کنم که بدردش میخوره یا نه. و یا حتی به راحتی جاهایی را که میروم رو لو ندم! مخصوصا این دو وقت : شب احیاء – دهه محرم. در این قسمت به سیاستهای قبضی نصیر رسیدم که گاهی مطرح میکنه!

 

2-   با رفتن به مجالس مختلفی که پیش اومد فهمیدم هر جایی ارزش رفتن نداره. بعضی جاها مراسم میذارن که مراسم گذاشته باشن. بسیار بی محتوا. طرف یک ساعت حرف میزنه هیچی دستگیرت نمیشه. البته این فایده رو داره که قدر جاهای ارزشمند معلوم بشه. چون "تعرف الاشیاء باضدادها" . اگر بد نبود ، خوب مشخص نمیشد و اگر نامردی نبود مردانگی نمایان نمیشد و قس علی هذا...

 

3-   راست میگن که "من جرب المجرب حلت به الندامه" یک شب در مجلسی که رفته بودم ، با علم به اینکه قسمت مداحی و سینه زنی چه جوری خواهد بود ، نشستم تا آخر مجلس. شاید به خاطر شام ! مداح محترم یک اراجیفی میگفت که اون سرش ناپیدا. موقع روضه با عرض شرمندگی ما خندمون گرفته بود ! یک دوستی دارم که خیلی شیطونه. از شانس بد تو صف سینه زنی روبروم ایستاده بود، نگاه هامون که به هم می افتاد خندمون میگرفت. تصور کنید ! وسط روضه و سینه زنی خیلی ضایع ست آدم بخنده. دوستم می گفت امشب ما سوسک میشیم. ولی چیکار کنم که واقعا حرفایی که میزد خنده دار بود. یک سوژه دیگه مون میوندار صف ما بود که هر چقدر جلوی ما دو نفر خوش رو کشت و سنگین سینه زد ، نتیجه ای عایدش نشد و از ما نتونست چیزی در بیاره ! ناامید شد و گذاشت رفت.

 

4-   شب عاشورا و روز عاشورا در سکوت کامل رادیویی رفتم و خیلی عالی بود. مخصوصا صبح عاشورا. قرآن ، زیارت عاشورا ، سخنرانی ، مداحی. پرمایه ، مطلب دار ، جمع و جور ، بدون شلوغ کردن. سنگین و مناسب.

 

5-   صبح تاسوعا یک دیگ شله زرد پختم. نذر هرسال. از ساعت 7:30 مشغول شدم و ساعت 12 پایین گرفتم. کل فامیل به نوبت اومدن و هم زدند. خوب در اومد. نه اینکه آشپز داره تعریف میکنه. گفته های دیگران رو دارم نقل میکنم. دوستانی که نتونستم براشون ببرم لطفا بر من نگیرند. ان شاءالرحمن اگر عمری باقی بود 28 صفر از خجالتشون در میام.

 

6-   جمعه بعداز ظهر رفتم ختم. قبلا گفته بودم که مادر یکی از دوستان در ماجرای سانحه مسجد ارک از دنیا رفته بود. اول مراسم رسیدم. قاری مدعو کریم منصوری بود. من خیلی منصوری رو دوست دارم . در نهایت تسلط به فن قرائت ، بی اندازه متواضع است.عالی بود. من نمی دونم چرا مردم موقع قرائت قرآن حرف میزنن. بابا ! موقع خوندن قرآن سکوت واجبه . کلام خداست که همین الان خودخدا داره میگه. آن لاین. نه اینکه یکی داره از قول خدا نقل میکنه. شاید این تفاوت رو نمی دونن. تو مدرسه هم بعضی بچه ها موقع قرآن حرف میزنن.

 

7-   من اصولا آدمی هستم که کم سوتی میدم ! ولی اگه بدم حسابیه !!! تو این مدت در مجالس و مراسمی که رفتم سه تا سوتی دادم که یادم می افته تنم مور مور میشه! در سه شب پشت سر هم ، در سه مجلس مختلف، سه سوتی از انواع متفاوت !حاضرم ماوقع رو به مبلغ مناسبی بفروشم به نشریه "در 26 "!! (نشریه دانش آموزان سال سوم مدرسه م...) چون میدونم خیلی سوژه های اینجوری رو دوست دارن !

 

8-   تو خونه سه روزه غذا درست نکردیم و حالا حالا ها هم داریم. غذاهای نذری. نمی دونم چه سری هست که خیلی هم خوشمزه میشن اینجور غذاها.

منصور

أَمَّنْ

 

أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ...

أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا...

أَمَّن یَهْدِیکُمْ فِی ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ...

أَمَّن یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ ُیعِیدُهُ...

 

أَمَّن ُیجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وََیکْشِفُ السُّوءَ 


 

 




عباس علمدارم، نور بصر زینب

ترسم که شودنیلی،معجربه سرزینب



زیاد رفتیم مجالس امام حسین.

سخنرانی و روضه شنیدیم .

دیگه عمل کنیم.


 

 

منصور