نمایشگاه کتاب بی رونق بود. انگار ناشران با بی میلی شرکت کرده بودند. کتابهای اصلیشون رو نیاورده بودن! تب کتاب خریدن به گمانم کم شده. کتابهای آموزش ایروبیک و لاغری و همیو پاتی و تست و اینجور چیزا بازار داشت. یکی از دوستان ازم پرسید : فکر میکنی چند درصد کتابهای نمایشگاه حتی یکیشون فروش نره. گفتم ۳۰ درصد. نظر شما چیه؟
به امید خدا پنجشنبه میرم مشهد. هنوز هم اگر کسی میاد بگه که در خدمتیم. با همان شرایط قبل. فعلا که تنهام.
تنهایی شاید یه راهه، راهیه تا بینهایت...
آخر سال تحصیلی شده و داریم می دویم که کتاب رو تموم کنیم. البته نه به هر قیمتی ! نمی دونم چرا تو این چند سال کسی نیست به فریاد ما برسه. والا بالا این مقدار ساعت به این کتاب کمه. این پا در کفش من تنگ است ! آه ! کجایند شاگردانی چون «علی درویش» که مسائل رو میخوردند!!!
زبانم را نمی فهمی
تو خطم را نمی خوانی
چنان بیگانه ای با من
که نامم را نمی دانی
منصور
الف) آنها به ما گفتند:
بیایید به بهشت برویم
به راه افتادیم٬ جیبهایمان را زدند
در راه بودیم که لباسهای تنمان را نیز به یغما بردند
واینک آنها برای آن که کدام یک بر جنازه ما نماز بخواند٬
با هم دعوا می کنند
واز ما می خواهند اصلح ... .
-------------------------------------------------------------------
ب)دکتری فهمیده باید دست در درمان زند
تا زنو بهبود یابد حال بیمار وطن
هر که دور از میهن خود در دیار غربت است
از برایش سرمه چشم است دیدار وطن
به که در فکر وطن ٬باشیم وفکر کار او
پیش از آن که کز دست ها بیرون رود کار وطن
------------------------------------------------------
ج) تو به خیر٬ ما به سلامت
عاشقی به ما نیومد
محمد امین
دو سه روزه می خوام آماری از بازدیدکنندگان وبلاگ به تفکیک کشورها خدمت خوانندگان ارائه بدم ، جمع و جور کردنش طول کشید. وبلاگ در دو تا سایت که سرویس آماری می دن ثبت شده و یک مورد هم که کانتر خود بلاگ اسکای است ، الحمدلله هر کدومشون یه چیزی نشون میدن ! به هر حال با ترکیب دو تا سایت آمارگیری و مقایسه جداول در روزهای مختلف ، به اعداد و ارقام زیر رسیدم و تا حد زیادی باید به واقعیت نزدیک باشه.این آمار مربوط به حدود ده هزار بازدید کننده آخر است و نام 12 کشوری آمده که بیشترین بازدید کنندها از اونجا بوده ، مجموع بقیه کشورها که تعداد بازدید کنندگانشون کم بوده در قسمتother اومده.
توضیحا اینکه من هیچ دوست و آشنا درکشورهای آلمان، امارات، اتریش، هلند، روسیه و اردن ندارم و نمیدونم بازدید کننده های اونجا چه کسانی هستن.
بازدید کننده ای که از اسرائیل داشتیم هم چند ماهی هست خبری ازش نیست !
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
این شعر را هم داغ داغ تقدیم میکنم ..... ( ۵ دقیقه است سروده شده)
مهربانی ها چه شد ، گویا به غارت رفته است
واژه ی تلخ جدایی تا نهایت رفته است
باز هم می بینمت پیچیده ای در کوره راه
اقتباس آخر غم با روایت رفته است
آهوی عشقم خرامان راه در وادی نور
می برد، لیکن همیشه با مرارت رفته است
عشق یعنی امتداد نور در دشت جنون
ممتدم یعنی که هرمت با حرارت رفته است
سر به بازار پریشانی نهم زین پس ببین
آبروی رفته را کز روی عادت رفته است!
منصور
حرف نخست ) در برنامه "نود" دو هفته قبل ، آقای م در مورد آقای پ گفت: "اتوبان رفاقت با ایشان یک طرفه است" کاری به این ندارم درست گفته یا نگفته. به فوتبال هم کاری ندارم. بلکه می خواستم بگم حرف جالبی زده. در اطراف ما کسانی هستن که رفاقت با اونا اتوبان یک طرفه است. شایدم خیابان یک طرفه یا کوچه یک طرفه و امثالهم ! فقط از طرف تو باید به طرف اونا بره. بر عکسش نمیشه. ده بار زنگ میزنی ، یه دفه هم زنگ نمی زنه. صد بار آف لاین میذاری ، دریغ از یک بار جواب. فقط تو باید پیشنهاد بدی، از اون طرف خبری نیست. خلاصه اینکه فقط تو باید بری به سمت او ، او به سمت تو نمی آید.
راه حلش چیه به نظر شما؟
دومین حرف ) شکی نیست که قهرمانی لیگ برتر از قهرمانی جام باشگاهها معتبرتر است. حالا چلسی حذف شد که شد! این لیورپولی ها یک کم از خودشون ظرفیت نشون بدن ! یه شرط رو بردن هی نیان اینور اونور بنویسن و جار بزنن !!!
بنال سومیش رو ) فصل بهار خیلی خوبی و فایده داره. یکی از خوبی هاش هم اینه که وقتی چشمهات تر شده یا دو قطره اشک ازشون سرازیر شده ، میتونی وجود گرده گل و حساسیت های معمول در فصل بهار و غبار موجود در هوا بر اثر وزش باد را بهانه کنی .
هنوزم خیس میشه چشمام ، وقتی یاد تو می افتم...
چارتا ایاش ) رفتیم مراسم بزرگداشت هفته معلم . مراسمی جمع و جور و خوب بود. از سال قبل که خیلی بهتر بود. سرود ملی - قرآن - سرود - تواشیح - تقدیر از پیشکسوتها – مراسم جایزه دار و غیره. فردوس حاجیان (شهرک الفبا) اومده بود وبرای بچه ها برنامه اجرا کرد که دیدنی بود. خاطرات قشنگی هم تعریف کرد. در حاشیه این برنامه یکسری از معلمین قدیم رو دیدم که بسیار خوشحال کننده بود. آقای دکتر شکیبا استاد ادبیات ، آقای خدابخش استاد هندسه ، آقای عزیزی . آقای حدادی استاد زبان انگلیسی به خاطر بیماری نتوانستند در مراسم حاضر شوند. از خداوند برای ایشان شفای عاجل خواستارم. خاطرات شیرین کلاسهای ایشان فراموش شدنی نیست. پا جای پای بزرگان گذاشته ایم و بار سنگینی به روی شانه هایم حس میکنم. از خداوند می خواهم که طاقت بدوش کشیدنش را به من اعطا نماید.
پنج پنج ) از مراسم زود بلند شدیم و برای نتیجه گیری (!) نماندیم . یک عروسی دعوت بودیم در اطراف کرج. با بدبختی پیدا کردیم که کجاست. عروس و داماد ، پسر عمو و دختر عمو بودند و عقدشان لاجرم بسته شده در آسمانها. از این رو همه مهمانان فامیل بودند. یک نفر غریبه می اومد تو سالن تابلو بود. چون دیگه فامیل عروس و فامیل داماد معنی نداشت. کلی آدم دیدیم. ماچ بازار بود. دیر که رسیدیم هیچ ، زود هم برگشتیم. خدا رو شکر که اونقدر با این فامیل ها صمیمی هستیم که به حساب دیگه نمی زارن. اون شب چند بار این جمله رو شنیده باشم خوبه ؟ " ایشالا قسمت شما باشه "
ششمین افاضه ) طبق آخرین مطالعات صورت گرفته ، مقادیری اضافه وزن موجود می باشد ! تصمیم بر آن شد با ترکیبی از ورزش و کم خوردن به جنگ آن برویم . امروز در اولین مرحله از این مبارزه ، می خواستم صبح برم کوه که دوستان نیامدند و من هم که تنها کوه برو نیستم. عصر می خواستم برم که نشد ! ناهار آبگوشت داشتیم که نمی شد ازش گذشت ! و شب هم رفتیم مهمونی که اگر میوه و شیرینی نمی خوردم بد میشد و بهشون بر میخورد ! خلاصه اولین روز برنامه کاهش وزن که موفق بود تا ببینیم چی پیش میاد !!!
و اما ...)
تو چشمتون چه قصه هاست
نگاهتون چه آشناست
اگه بپرسین از دلم
میگم گرفتار شماست
نگاهتون پیش منه
حواستون جای دیگست
خیالتون اینجا که نیست ...
منصور