همانطور که در بخشهای قبلی خبری! به اطلاع رسید، مدیر دبیرستان م... اقدام کرده است به تاسیس وبلاگ در پرشین بلاگ با اهدافی والا!
در این رابطه توجه به چند مطلب ضروری است:
1) پرشین بلاگ میزاره تو کاسشون!
2) نظراتی داده شده است در رابطه با منع ایشان از این اقدام ولی از قرار معلوم خیلی طرف ثابت قدمه !
3) مهمترین موضوع قابل توجه ، مطالب راست یا دروغی است که در قسمت نظر خواهی وبلاگ ایشان افراد با نشانی درست یا واهی مینویسن . در این مدرسه خواهی نخواهی بچه ها یا فارغ التحصیلان یا دبیران و غیره با کس دیگری ( اعم از خود ایشان یا کادر یا دبیران) امکان خورده حساب داشتن دارند ! خوب چه جایی از اینجا بهتر برای تسویه حساب و بد وبیراه گفتن ! و نگرانی از بابت ریخته شدن آبروی افراد در این وبلاگ که خیلی ها قسمت نظراتشو میخونن هست . و آقای مدیر قاعدتا ضامن مطالبی که در این وبلاگ در مورد دیگران گفته میشه (راست یا دروغ) نیست و نمیدونم که فکر اینجاشو کرده یا نه؟
4) میگن جواب میدیم حتی به فحشا ! مگه میشه ! این از سر بی اطلاعی از محیط وبلاگ و مجازی آن است که آدم فکر کنه هر کس که چیزی گفت باید جواب داد و یا میشه جواب داد ... بابا طرف میاد فحش میده ، پشت سر هم ، در مورد افرادی که اصلا الان تو مدرسه نیستن. خوب چی رو میخواین جواب بدین؟ تا افراد وبلاگ بیان و مثلا نظرات سوتی رو حذف کنن کلی آدم خوندن . مثلا طرف ساعت 2 شب نظر بده و تا صبح که در موقع اداری(!)- ساعت 8 صبح- این نظر حذف بشه چند نفر خوندن؟
5) وبلاگ برای کارهای جدی و رسمی نیست . جایی که کسی مسوولیت کارش رو نمیپذیره و هویت افراد معلوم نیست و هر چی میشه گفت با اسم مجازی چه به کار رسمی ؟ چه میخواهیم از این وبلاگ دستمون بیاد؟ چه اطلاعاتی؟ چه چیز بیشتر از این چیزا که میدونیم نیاز داریم؟ مگه برای تمام اطلاعاتی که داریم کار از دستمون بر میاد که دنبال بقیش هستیم؟ ما دنبال اطلاعات مدرسه نامرئی هستیم...خیلی هزینه میدیم . بیاین من همه مدرسه نامرئی و دانش آموختگان مدرسه نامرئی رو تشریح کنم.
6) خیلی از بلاگرها جوانهای زیر 18 سال هستن. یعنی بعضی برای کنجکاوی و گذران وقت و جلب توجه و تنظیم روحیه و... میان و وبلاگ میزنن و هی میرن تو وبلاگ این و اون و کامنت میذارن که اونا هم بیان و دیدارشون رو پس بدن! یعنی برای خیلی ها سرگرمیه . ( البته جسارت نباشه خدمت اون دوستانی که کاربری های ارزشمند از وبلاگ دارن و وبلاگ های وزین و خوبی دارن) این آدمهایی که وصفشون گفته شد، معلومه که سرشون درد میکنه برای بحث و اینکه یکی بهشون گیر بده و نقطه نطر بگن و احساس خوب بهشون دست بده و... معمولا هم کسی بلاگر رو نمیشناسه چون همه در یه دنیای مجازی با هم توسط اسمهای مستعار آشنا شدن و اطلاعاتشون از هم در حد نوشته هاشونه و اکثرا همدیگر رو یکبار ندیدن . حالا این کجا و وبلاگ برای یک مدرسه عریض و طویل با این سابقه و هزار حرف و حدیث که راست و دروغ در موردش و آدمای الان و قبلی میتونه گفته بشه. و همه شناخته شده اند و از نزدیک دیده شدن و... خوب اینجور آدما خیلی چیز برای از دست دادن دارن و سنشون هم تو این مایه ها نیست و خودشون هم عنان وبلاگ دستشون نیست که جواب احتمالی بدن.
7) به هر حال امیدوارم که این وبلاگ درست بره جلو و مساله ای نداشته باشه هر چند بسیار بعیده !
منصور
چه آستانه ی سبزی، کنار قامت سرو
چه عاشقانه ی گرمی ،قرار قامت سرو
چه روزهای مهیبی، پراز طپش،پنهان
چه جاودانه ی دوری ، حصار قامت سرو
چه اشکهای نهانی به نیت صلصال
چه بیکرانه خماری ، خمار قامت سرو
چه بی نشانه نشانی ، سکوت صد فریاد
چه تازیانه دچاری ، نزار قامت سرو
چه نکته های ظریفی ، در این زمان خشن
چه نغمه های عزیزی ، هزار قامت سرو
چه بخت داده فریبی ، چه ساده و بی تاب
چه آسمان وطنی ، بی قرار قامت سرو
چه ماه دیده ی سرگشته ی پریشانی
چه ناز گونه بهاری ، بهار قامت سرو
چه آه مانده به جانی ،تب دمادم عشق
چه شرحه شرحه وجودی ، نثار قامت سرو
23/آذر/ 1381
منصور
سلام
اینم قول آخر من درباره این کتاب:
۱- در پایان روز برای فردا و در آخر هفته برا هفته بعد برنامه ریزی کنید.
۲- روش الف ب پ ت ث و قانون ۲۰/۸۰ یادتون نره.
۳- کار الف-۱ را اول انجام بدید.
۴- تمام وسایل لازم برا شروع کار را آماده کنید.
۵- میز کار را مرتب کنید و فقط یک کار رو میز داشته باشید.
۶- مهمترین کار = اولین کار
۷- بعد از ۳ هفته عادت میشه براتون.
روز پنجشنبه دانش آموزان برتر مدرسه اعلام شدند جلو پدر و مادرها و روز جمعه هم جلو بچه ها. تو مراسم روز پنجشنبه فقط سال آخری ها بودند و روز جمعه همه مدرسه. جایزه نفر اوت مدرسه حدود 100000 تومان پول بود اما خوب این پول به صورت فیش کتاب بود و برای اینکه ازش استفاده های الکی نشه فیشی داده بودند. اینجا هم فیش کتاب کسی نمی خره.
بگذریم ، امتحانای آخر سالم (کنکور) این پنجشنبه که داره میاد شروع میشه، می خوره تو ماه مبارک و 2 هفته بعدش تموم میشه. یه احساس خاصی دارم، فکر کنم قبول شدنم تو دانشگاه آسون باشه.(مهندسی الکترونیک) اما خوب به تعداد نمرات بالای 80% که میگیری از شهریت کم میشه. ببینیم چی میشه. اما یواش یواش دارم یه جورایی اضطرابش را حس میکنم. از شانس توپ من که البته مادرزادیه دندان عقلم داره دهنم را سرویس میکنه و تنها کاری که نمی تونم بکنم درس خوندنه. (البته امتحانات قبلیمون حدود 21 روز پیش تموم شد و فکر کنم هنوز یه چیزایی یادمه.) حالا فردا دارم میرم عملش کنم ، اینجا این جوری که من شنیدم بیهوش کامل میکنند. اما خوب قراره بعد عمل دندان عقلم را بکنند و من همون یه زره عقلی که دارم هم به باد بره.(اقای آقاخانی میدونند ، اندازه یه نخوده).
راستی الان تو مدرسه بچه ها یه لباسشون آوردند که بقیه روش امضا میکنند. دیگه از سه شنبه بعد مدرسه نمیریم.
راستی هوا بی سابقه گرم شده ، به طوری که دهنمون تو مدرسه سرویس میشه.
خوب التماس دعا.
می گما راست میگند آدم تو امتحانا مذهبی میشه ها.
امیدوارم تو مدت غیاب من همه چی درست پیش بره.
موفق و موید
صادق( از همین الان برام سخته جدایی)