-
سلام
پنجشنبه 3 اردیبهشت 1383 01:57
من هم تولد وبلاگ را به همه مخصوصا پدر و مادرش تبریک میگم امروز بالاخره پروزه لیسانسم را تحویل دادم. البته چهارشنبه هفته دیگه باید ازش دفاع کنم؟!؟!؟ خوب داشتم امروز توی نت چرخ می زدم که به این بر خوردم..... وب سایت رسمی بهشت زهرا بعد از گذشتن چندین سال از رشد اینترنت بالاخره وب سایت رسمی بهشت زهرا را هم به شبکه جهانی...
-
امام رضا ( ع )
پنجشنبه 3 اردیبهشت 1383 00:01
السلام علیک ایها الامام الرئوف درباره امام رضا علیه السلام نیز شعر زیاد است . شعرهایی که انصافا زیبا و دلنشین است. این بار نیز شعری می نویسم که شاید کمتر شنیده باشید و چه بسا با شنیدن نام شاعرش بیشتر تعجب کنید. ای علی موسی الرضا،ای پاکمرد یثربی، در طوس خوابیده من تو را بیدار می دانم. زنده تر، روشن تر از خورشید عالمتاب...
-
اولین سالگرد وبلاگ
سهشنبه 1 اردیبهشت 1383 20:32
اولین سالگرد وبلاگ ماست... البته نه اینکه فکر کنید یک ساله که وبلاگ فعاله...نه ، چون فکر کنم لااقل 4 ماه از این یکسال بلاگ اسکای خوابیده بود. بگذریم... من قبلا یه وبلاگ رجیستر کرده بودم توی بلاگ اسپات ولی ادامه نیافت. پارسال روز 29 فروردین دل به دریا زدم و رفتم سراغ بلاگ اسکای و همین جوری برای اینکه بتونم برم داخل یه...
-
آخر بد شانسی
شنبه 29 فروردین 1383 23:24
سلام به همه می خوام همین طوری بپرم بی مقدمه سر اصل مطلب ؛ چند وقت پیش یه رعد و برق زد آسمان که من تا حالا تو عمرم مثلش را ندیده بودم. گوشام رفت تو دهنم. بعد رفتم سر کامپیوتر روشن نمیشد. بعد فهمیدم power و modem سوخته . جفتش را عوض کردم و بعد فهمیدم port LPT هم خرابه و اگه به خای عوض کنی همه هیکل mother board باید عوض...
-
بیا با ما که فردایی نمی ماند
شنبه 29 فروردین 1383 00:42
هوای تهران بارونیه... بارونو دوس دارم هنوز چون تورو یادم میاره می خوام این دو روز ( 5 شنبه و جمعه ) رو تعریف کنم ، یه مدته که اینجور ننوشتم. 5 شنبه صبح رفتم مدرسه کلاس داشتم . البته پنجشنبه ها کلاس ندارم ولی جای یکی از دوستان رفته بودم کلاس. بچه ها کم کاری و تنبلی می کنن. اول سال یه جلسه ای داشتیم که تو اون جلسه...
-
عشق من بلاگ اسکای!
سهشنبه 25 فروردین 1383 23:43
دیگه به خوابیدن سرویس بلاگ اسکای عادت کردیم! اگه هر چند وقت به چند وقت تعطیل نشه تعجب داره... مفت مسلم ده روز تعطیل شد و ما هی خواننده از دست می دیم و تا دوباره وبلاگ رو فرم بیاد طول می کشه. هر بار که بلاگ اسکای تعطیل میشه تصمیم اکید میگیرم که حتما وبلاگ رو ببرم روی یک آدرس اختصاصی و دات کام بشم و ... ولی هر دفعه که...
-
مانده تا برف زمین آب شود
یکشنبه 16 فروردین 1383 21:39
از پیرهرات بسیارعزیزم تشکر میکنم که در این مدت برای وبلاگ مطلب داد . خوب، مسافرتی که رفتم قابل عرض چیزی نداشت که بگم. بله... از گیر دادن به اینور اونور مملکت هم خسته شدم. مریض هم هستم حسابی . امروز نتونستم برم سر کلاس. به من فرصت بده گم شم دوباره. توی شمال باور کنید من الاغی دیدم که یونجه را میفهمید. رامسر صاحاب نداره...
-
بیا ٬برو
یکشنبه 16 فروردین 1383 00:05
آمدم٬ برگشتم. عشق است خوراک بادنجان٬ کله پاچه یواشکی٬ شنادر دریای خزر ٬سرما خوردن٬ هوای تازه ٬ زندان ٬ محدودیت ٬ بی خوابی ٬ بی خبری ٬ NEMO ٬ موفقیت. ای کاش تو هم بودی ... منصور
-
شرمسارم
پنجشنبه 13 فروردین 1383 22:34
سلام به همه اول از همه سال نو همه مبارک امیدوارم سال خوبی داشته باشید. از تاخیر هم پوزش می طلبم. نمی دونم راجع به چی بنویسم، راستش را می خواید بعضی وقتا هست که سر آدم اینقدر شلوغ میشه که نمی دونه چی کار کنه، دارم با دبیرستان مقایسه می کنم. پنجشنبه ها که فارق التحصیل ها می یومدند بازی بعضی وقتا نگاه می کردم می گفتم کاش...
-
قشر کارگر
دوشنبه 10 فروردین 1383 12:13
1- چند روز پیش بود که شیش هفت تا ماشین شدیم و تخت گاز رفتیم فشم! ناهار رو که اونجا خوردیم گفتیم یک ذره بالاتر بریم (دیزینگ!) یه سری هم به اونجا هم بزنیم... ای بابا ... آخر الزمون شده! یه نفر رو که ببینید نمی تونید تشخیص بدید دختره یا پسره! روسری هم که سرشون نمی کنند هیچ یه من آرایش می کنند و میان بیرون که ورزش (اسکی)...
-
و خارها اینگونه گل می شوند؟!؟!؟!!
پنجشنبه 6 فروردین 1383 22:28
یاسر
-
امارات
چهارشنبه 5 فروردین 1383 10:26
1- آواز عشق ، یکی از شعر های مولاناست که خیلی هم معروفه ؛ هر نفس آواز عشق می رسد از چپ و راست ما به فلک می رویم عزم تماشا که راست؟ ما به فلک بوده ایم ، یار ملک بوده ایم باز همان جا رویم ، جمله که آن شهر ماست خود زفلک برتریم ، وز ملک افزون تریم زین دو جرا نگذریم ؟ منزل ما کبریاست بخت جوان یار ما ، دادن جان کار ما قافله...
-
باز رسیدیم ز بالا و پست
دوشنبه 3 فروردین 1383 11:19
سال نو بر همه دوستان و خوانندگان عزیز مبارک باد یک روز تهران هستم و دوباره میروم مسافرت. سعی می کنم که یک مطلب دیگر قبل از رفتن پابلیش کنم. ممنونم از اعضای عزیز وبلاگ و همچنین پیر هرات عزیز که به خوبی کارهایی را که ازش خواسته بودم انجام داده. این ایام جنوب کشور بودم ( استان بوشهر) و چیزی که مشخصا میتوان به آن اشاره...
-
اندیشه نو
یکشنبه 2 فروردین 1383 23:20
سلام سال نو مبارک درویژه نامه بهاری همشهری شعری از منوچهر آتشی که خواندم که بسیار زیبا بود.حیفم امد که شما هم نخوانید. اگر قبلا نخوانده باشید. آید بهار و پیرهن بیشه نو شود نوتر برآورد گل اگر ریشه نو شود زیباست روی کامل سبزت کلاه نو زیباتر آن که در سرت اندیشه نو شود ما را غم کهن به می کهنه بشکنید بر حال ما چه سود اگر...
-
تفال
یکشنبه 2 فروردین 1383 16:14
تفالی زدیم به خواجه شیرازی گفتیم هر چه آمد در اینجا بنویسم: مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد نقش هر زخم که زد راه به جایی دارد عالم از ناله عشاق مبادا خالی که خوش آهنگ و فرح بخش صدایی دارد پیر دٌردی کش ما گرچه ندارد زر و زور خوش عطا بخش و خطا پوش خدایی دارد اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند درد عشق است و جگر سوز دوائی...
-
تبریک سال نو
شنبه 1 فروردین 1383 15:04
سال 1382 رفت و سال 83 توراه هست 1سال دقیقا با شما بودم یک سال به عمرمون اضافه شد با تجربه های جدید سالی که تو اون بودیم برای من سال خوبی بود کلی دوستهای جدید پیدا کردیم. همین جا از همه شما تشکر می کنم و سال خوبی را برای اعضا ی عزیز گروه و همه شما آرزو دارم. فکر کردم بد نباشه قسمتهایی از دعای مادر ترزا را اینجا بنویسم:...
-
دختر کبریت فروش
پنجشنبه 28 اسفند 1382 12:51
1- یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر الیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال 2- بازارها چه قدر شلوغند، یکی داره نگاه می کنه، یکی داره خرید میکنه و یکی هم داره داد میزنه آتیش زدم به مالم بدو حراجه ... هر کی به فکر خودشه، بازار ماهی فروش ها هم که غلغله است! مگه نمی دونین شب عید رسمه که ایرانی ها...
-
رقص فقر
سهشنبه 26 اسفند 1382 18:30
1- مطلب شماره دو طولانیه! آفلاین بخونیدش، اگه قابل دونستین بعدش نظر بگذارید. 2- - اسمت چیه دختر خانوم؟ - زهرا - چند سالته؟ - شش سال. - دیشب که هوا تاریک شد رو یادته همون موقع که خورشید خانوم رفت خونشون، اون موقع شام چی خوردی؟ دخترک کمی فکر کرد، نگاه معصومانه ای به مادرش که در کنارش نشسته بود انداخت. مادر سرش را پایین...
-
یه مدت نیستم
دوشنبه 25 اسفند 1382 23:30
چند مطلب نوشتم که بر اثر یک اشتباه کلا پرید... حال ندارم دوباره بنویسم... تا ۳/۱/۸۳ نیستم. در این مدت از دوست خیلی خیلی عزیزم پیر هرات خواستم در وبلاگ بنویسه که وبلاگ کم کار نشه. چون اعضا سرشون شلوغه یا مثل من مسافرت در پیش دارند. البته باید قبل از یادداشت قبلی این مطلب پست میشد که یا من تنبلی کردم و یا پیرهرات هول...
-
مهمان ناخوانده
یکشنبه 24 اسفند 1382 17:06
این حقیر! بنده ی خدا، پیر هرات، محصل و لاغیر! از سن و سال هم نپرسید که به قول بعضی ها عمری را در هرات گذرانده ام البته ممکنه بعضی وقت ها خالی هم ببندم ، این چند روزی هم که آقا منصور نیستند امر فرمودند به کمک دوستان چراغ وبلاگ رو روشن نگه دارین، ما هم گفتیم چشم! البته هیچ کس جای آقا منصور رو نمی گیره! (بازم بستم...
-
شعر
شنبه 23 اسفند 1382 22:09
گاهی وقتا آدم یه شعرایی رو میخونه که خیلی هم از معنیش سر در نمیاره ولی یه جورایی احساس خوبی بهش دست میده. یعنی میدونه که اگه معنیش رو بدونه حتما کلی کیف میکنه ولی هر چی زور میزنه نمیفهمه. البته من خودم رو عرض میکنم به کسی بر نخوره. آخه خواننده های اینجا هر کدوم یه پا شاعرن باسه خودشون. جالب اینجاست که اینجور شعرا...
-
بیستونه من بیچاره اگر سوخت چه باک
شنبه 23 اسفند 1382 11:00
سلام به همه تا حالا درست حسابی فرصت نشده از دانشگاه اینجا بنویسم. دو روز پیش بالاخره امتحانای نیم ترم اول تموم شد. جمعه را تعطیلمون کردند که یه بازی گرفتم دیشب تا شب سرم بهش گرم بود. الانم که دارم در خدمت شمام. راستی مطلب آقا یاسر را خوندم. شما هم بخونید. خیلی جالبه که افرادی با این سطح از احمقی هم پیدا میشند. نمی...
-
فلاکت
جمعه 22 اسفند 1382 19:36
سلام.. آدم بعضی صحنه ها رو که می بینه واقعا احساس شرم بهش دست می ده. دیروز صبح وقتی تلوزیون را روشن کردم داشت در مورد بمب گذاری اسپانیا صحبت می کرد. ۱۹۸ کشته و بیش از 1000 نفر زخمی. اولش فکر کردم که کار گروه جدایی طلب باسک هستش ولی بعدش گفت که در کنار بمب یک نوار قران پیدا کرده اند!! امروز هم که القاعده رسما مسولیتش...
-
همه چیز بهم میاد!
پنجشنبه 21 اسفند 1382 23:15
تشکر می کنم از دوستانی که ابراز محبت کرده اند و من را مورد لطف قرار داده اند... این هفته خیلی هفته خفنی(!) بود. شدیدا مریض شدم( هنوز هم هستم) از این آنفولانزاهای عراقی! که هر کی گرفته ۴ روز افتاده خونه و ۳ تا ۳-۳-۶ زده. ولی دریغ از یک لحظه استراحت. روزی ۱۴ ساعت کار می کردم. ۷ و نیم تا نه و نیم شب. ماجرای پدر بزرگ هم...
-
بی عنوان
سهشنبه 19 اسفند 1382 22:02
خود را شناختم چه کنم؟ روزها به دنبال هم شب را رقم می زدند... منصور
-
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
یکشنبه 17 اسفند 1382 22:31
حال پدر بزرگم هیچ خوب نیست. دعا کنید. منصور
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 اسفند 1382 23:49
سلام به همه اول از همه پوزش به خاطر تاخیر در فرستادن مطالب. دومم اینکه مطلب آقا منصور را حتما بخونید. خیلی جالبه. اول می خواستم ننویسم روش بعد دیگه شیطون گولم زد. بگذریم. امروز امتحان ریاضی داشتیم. از ساعت ۱۹ تا ۲۰:۳۰ . الان یه یه ساعتی میشه خونم. آره بگذریم از امتحانا و از این حرفا. امروز کلاس ۱۶:۳۰ تا ۱۷:۳۰ را نرفتم...
-
ببازم هر چه هست...
جمعه 15 اسفند 1382 22:23
سر در گمی، خاطره هات جاری شدند ، تمام برگهایی که از درخت مو داخل حیاط تازه ورک زدند رو تا حالا چندین بار شمردی ، هنوز خواب می بینی ، صدایی از آنسوترها ترا میخواند ، به وضوح... دلاکی سراغ دارین که دل آدمو بشوره؟ پنجشنبه ساعت 18 یکی از دوستان قدیم میاد مدرسه م... دنبالت . بیا بریم بابا رحیم. به یاد گذشته های نه آنقدر...
-
یا لیتنا کنا معک
پنجشنبه 14 اسفند 1382 00:03
یک کوه حرف دارم ٬ یک کوه... از عاشورا ٬ محرم ٬روزگار ٬ انفجار کربلا٬مسافرت همدان که رفتم٬ماجراهای سفر٬ اتفاقات... که در شبهای آتی در این رابطه می نویسم... دلم خیلی گرفته٬یک حالت عجیب وغریب... افتخار من در شهادت است این شهادتم خود سعادت است سرم بر سنان روبروی تو به پایان رسید آرزوی تو حسین جان حسین جان برادرم...
-
بتاب آهستهتر مهتاب امشب
سهشنبه 12 اسفند 1382 19:41
شام غریبان حسین امشب است. تیغ/تیر/خنجر/حنجر/خیمه/آتش/خون/ستم........... دست بریده/نعش بی سر/طفل بی یاور/گوش بیزیور............. شب/شب/شب.................زینب/ زینب/زینب............... آه/آه/آه.............. زان یار دلنوازم شکری است با شکایت گر نکتهدان عشقی بشنو تو این حکایت بی مزد و بود و منت هر خدمتی که کردم یا رب...