-
بالاخره....
جمعه 10 بهمن 1382 23:42
سلام بالاخره بلاگ سکای وصل شد. بالاخره بحث زلزله تموم شد. بالاخره استقلال صدر نشین شد. بالاخره دانشگاه من شروع شد. بالاخره ... . یک چشم به هم زدن. دیروز بود که فکر می کردم اگه بابام این شکلات را برام می خرید بهترین بابای دنیا بود یا اگه مامانم به من هر روز نهار ماکارونی میداد از خالم مامانه بهتری بود. حالا دیگه گذشته...
-
بحرطویل
جمعه 10 بهمن 1382 22:27
توجه : این مطلب روز یکشنبه ۱۴ دی ماه نوشته شده است... دارم خفه میشم! کلی مطلب نوشتم یا برای نوشتن دارم ، این بلاگ اسکای هم که به حالت تعطیل در اومده بود... شاید خیر بوده که وبلاگ بخوابه چون در این مدت سر قضایای زلزله احتمالا کسی به غیر از فحش به این و اون چیزی نمی نوشت. هر کی خوابه خوش به حالش ما به بیداری دچاریم...
-
گل بگیرن ٬ گل...
جمعه 10 بهمن 1382 00:58
ای گل بگیرن در این بلاگ اسکای رو... شنیدیم تعطیلی یکماهش سیاسی بوده... نمی دونم شایدم هر چی میشه ربطش میدن به سیاست.... تعطیل که میشه دوباره باید همه چی رو از سر شروع کرد... دوباره برای خودت خواننده دست و پا کنی... نمی دونم ارزشش رو داره که یک فضای اختصاصی بگیریم برای وبلاگ؟ تا تفکراتمون رو به اقصی نقاط منتشر کنیم!!!...
-
پرسه ی پاییزی ما ........... مرداد داغ دست تو
چهارشنبه 10 دی 1382 23:07
دیروز رفتیم ورزشگاه تختی ( یکی از مراکز جمع آوری کمک ها برای زلزله زدگان ) . دریایی بود از کالاهای مختلف. تفکیک کردیم ، بسته بندی کردیم و بار کامیونها کردیم. از نکات جالب می توان اشاره کرد به: یک کروات که در بین کمکها فرستاده شده بود، یک اتو بخار ، یک بسته قرص که روش نوشته بود "قرص ضد گریه" و کلی نوار بهداشتی ! فردا...
-
بادنجان بم آفت داشت!
دوشنبه 8 دی 1382 22:13
امروز با چند تا از بچه های مدرسه رفتیم بیمارستان عیادت مجروحان زلزله بم . یه مقدار ملزومات براشون بردیم.فلاسک چای ، لیوان ، میوه ، دستمال کاغذی.... این بیچاره ها با لباس خونه از زیر آوار بیرون اومدن و هیچ چیز همراهشون نبوده. وضع روحی داغونه. مخصوصا زنها. که تنهای تنها اینجا هستن و از خونوادشون هم بی خبرن. می تونین...
-
زلزله بم اینجا را هم لرزاند
دوشنبه 8 دی 1382 17:36
سلام به همه امروز تمام برنامه هام به هم خورد. صبح که از خواب بیدار شدم تلویزیون را روشن کردم. آره خبر زلزله بم بود. حداقل 5000 نفر در زیر آواره ها جان دادند و کلی هم بی خانمان. بعد یه محاصبه با یک زلزله زده را نشان داد که بعدش مویی رویی تنم نبود که سیخ نباشه. هیچی نمی تونستم بگم. مصاحبه با پدری بود که زن و دخترش را از...
-
چه باید کرد؟
یکشنبه 7 دی 1382 00:40
دارم خفه می شم. خدایا خودت کمک کن. هموطنانمان در دومین شب در سرمای منهای 7 درجه زیر آوارها موندن و دارن از بین میرن( اگه تا حالا نرفته باشن) دو تا از دوستامون که رفتن بم تماس گرفتن و گفتن که تلفات خیلی زیاده. و حرفهاشون حاکی از اینه که مدیریت افتضاحه و امکانات و نیروها داره هدر میره. که البته انتظار جز این نمیرفت....
-
God bless them
شنبه 6 دی 1382 03:30
Back again from the marathon ( Maraton ) of studying at U of T, I am getting some time to have fun. Life in this university is crazy. The system is based on the fact that the people would fail the courses. They make it in such a way that the average of the class be 50. They make all midterms and exams crazily hard...
-
اذا زلزلت الارض زلزالها...
جمعه 5 دی 1382 20:36
یا صاحب الزمان از اخبار دلخراش زلزله بم خبردار شدیم. صحنه های آوار و مشکلات مردم در این هوای سرد را از شبکه های مختلف دیدیم. از خداوند متعال آمرزش برای درگذشتگان این حادثه مسئلت داریم و امیدواریم هر چه زودتر مشکلات حل بشه. موقع دیدن صحنه ها از تلویزیون خیلی منقلب شدم. با وجود اینکه تا حالاچندین بار مناطق زلزله زده را...
-
آرمسترانگ و آلدرین!
جمعه 5 دی 1382 01:53
هر چند من اهل آدرس دادن به جایی نیستم( چون فکر میکنم اگر من به مطلبی توی اینترنت دسترسی پیدا کرده باشم حتما دیگران هم دیده اند!!! و این به خاطر آپ دیت بودن فراوان من است در زمینه مطالب مربوط به اینترنت!!! ) ولی چون مطلبی دیدم خیلی جالب ٬ آدرس را میگذارم و اگر دیده بودید ببخشید... سفر انسان به کره ماه یک دروغ بود. از...
-
می خواهم زنده بمانم
پنجشنبه 4 دی 1382 21:11
سلام به همه این جلسه می خواستم جونم را به خطر بندازم. قید زندگی را بزنم و یکی از آخرین مطالب وبلاگ از خودم را بنویسم. بعدش زندگیم معلوم نبود کی تموم می شه. میدونی می خواستم چی کار کنم؟ البته باید بگم قبلش که مهم نیست چقدر درس خوندید یا اینکه چند سالتونه یا اینکه چقدر بدنتون آماده است یا اینکه چیکار می کنید این را در...
-
اتفاق بی سابقه
سهشنبه 2 دی 1382 22:26
سلام به همه بار چندم هست که دارم از اول شروع میکنم. بار اول شروع کردم به جواب دادن تک تک نظرات، بعد پاک کردم همه را از اول شروع کردم، خلاصه دفعه اول بازم بی خود شد. از همه تشکر می کنم برا نظراتشون. فقط یه چیزی که من را سوزوند نظر بهزاد عزیز بود. فقط می خواستم بهش بگم که متن هایی که کپی و پیست میکنم بالاش مینویسم. اما...
-
کم نظیریم...
دوشنبه 1 دی 1382 22:30
سلام آدم وقتی نگاه می کنه می بینه تو خیلی چیزها تکیم و واقعا تو دنیا کم نظیریم!! دیروز یکی از دوستان بسیار قدیمی که تو آ مریکا زندگی میکنه با کلی برنامه ریزی و مشکلات تصمیم گرفته بود که بره به مدت ۱۳ روز به تهران. از یک ماه پیش هم بلیط و همه چیزها رو رزرو کرده بود که با ایران ایر از طریق لندن به تهران بره. بلیطش را هم...
-
حساب کتاب
دوشنبه 1 دی 1382 20:54
پیرهرات شناسایی شد! نه تنها پیر نیست بلکه خیلی هم جوونه! از دوستان خوب ماست که من خیلی دوستش دارم. نمی دونم برا چی مخفی کاری میکرد... غریبه ای آنسوتر اومد اینسو! ولی انگلیس(ببخشید بریتانیا!) که بود بیشتر می دیدیمش و حرف میزدیم تا ایران! نمی دونم چرا هرکی میاد مملکت ما گرفتار میشه! روبی پیره عزیز! همش وعده ! همش وعید!...
-
گوگوش کوش + آخرین گلایه
شنبه 29 آذر 1382 22:53
سلام به همه خوب بالاخره فهمیدم دوستان تو وبلاگ چی می خواند و چی مطالبی را می خونند. نوشته اگه انتقادی باشه خیلیها نگاشم نمی کنند، اگه توصیفی باشه هم کسی کاری به کارش نداره. مردم می خواند بخندند، طوری نیست یه زره آدم جدی میشه نظراتی که به نوشتش میاد یک سوم میشه، گله نمی کنم اما یادتون باشه که همیشه کسانی که انتقاد...
-
گوگوش + کوه !!!
شنبه 29 آذر 1382 21:32
الف ) امروز یکی از دوستان گفت در نظر سنجی موسسه گالوپ (همون موسسه که قضیه عباس عبدی مربوط به اون بود) که در ایران انجام داد ٬ محبوب ترین شخصیت در نظر ایرانی ها ( رتبه یک) گوگوش بوده ! حالا سوال من اینه: ۱) آیا این خبر صحت دارد؟ ۲) به فرض صحت خبر نظر شما در این مورد چیه؟ ب ) قصد داریم برنامه هفتگی کوهنوردی ترتیب بدیم ....
-
اذا جاء اجلهم...
چهارشنبه 26 آذر 1382 23:03
اون پسر فامیل که در یادداشت قبل گفته بودم سرطان خون دارد، امروز فوت کرد. یعنی حدود 23 ساعت بعد از اینکه رفتم ملاقاتش . خبرش رو که شنیدم شوکه شدم. اون آدمی که من دیده بودم بهش نمی خورد که تا کمتر از یک شبانه روز دیگر بمیرد. مقاومت بدن خیلی کم شده بود ، و حرف هم نمی تونست بزنه چون اکسیژن بهش وصل بود ولی با سر جواب حرفای...
-
۲ تا سایت توپ
چهارشنبه 26 آذر 1382 20:16
سلام به همه خوب بالاخره یه چیز نوشتم که مورد علاقه خونندگان واقع شد و یه زره خندیدند که خیلی خوشحال شدم. از همه بیشتر از دیدن بخش نظرات خوشحال شدم. اگه نظرات به نوشته های من را خونده باشید می فهمید چی میگم. مطلب من مثلا درباره نقش سرطان در تولید پیکان بوده ولی دوستان تو نظرات نوشتند : به! آقا منصور مخلصیم. ببینم شما...
-
کاندیداتوری
سهشنبه 25 آذر 1382 23:26
یکی دو هفتهای بود که به خاطر امتحانها دیگه جایی برای وبلاگ نوشتن تو وقتم نداشتم. نه اینکه وقت نداشتما. اتفاقا زیاد هم داشتم !! چون هر چی میخواستم بخونم میدیدم چیزی سر در نمیارم. خدا این استادای دانشکده فنی رو نصیب گرگ بیابون نکنه. هر ۳ تا امتحانم رو خراب کردم. اونهم از نوع آبروریزی. خلاصه با اینکه وقت داشتم ولی فکر...
-
هفته شهدا
دوشنبه 24 آذر 1382 21:10
۱ ) امروز رفتم بیمارستان سعادت آباد. پسر یکی از بستگان نسبتا دور سرطان خون گرفته. جوون 18 ساله مثل دسته گل. ورزشکار ، خوش قد و بالا . مقاومت بدنش خیلی کم شده و بیماری عفونی هم گرفته . پدر و مادرش درب و داغون. حالم خراب شد. اکسیژن بهش وصل کرده بودن و داشت تند تند نفس می کشید. فقط با سر تکان دادن جواب میداد. البته خیلی...
-
رانندگی
دوشنبه 24 آذر 1382 17:44
یه ضرب المثل هندی: خیابونی که ماشین داشته باشه ولی پلیس راهنمایی رانندگی نداشته باشه مثل جنگلیه که حیووناش ماشینن . البته احتمالا در هند پلیساش واقعا پلیسن و وظیفه شناس نه مثل اینجا... بعضی از راننده ها رو که تو خیابون می بینم ٬ می فهمم که هر کسی که روی دو پا راه میره که آدم نیست. واقعا نمیشه بهشون گفت انسان. درست در...
-
گسترش سادیسم ۲
یکشنبه 23 آذر 1382 21:53
سلام به همه میرسیم به بخش دوم گسترش سادیسم: (این مورد به اعضای وبلاگ خیلی توپ می خوره که همه تقریبا خارج هستند) برید از تو دیکشنری یه کلمه عجیب و غریب پیدا کنید و جلو دوستان ازش بپرسید. اگه نتونست جواب بده بهش بگید اینقدر رفتی پس چی کار کردی. به یکی از دوستان یه کتاب معرفی کنید بعد بگید: البته این کتاب برا تو خیلی...
-
گذرگاه تاریخ
یکشنبه 23 آذر 1382 17:54
یاسر
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 آذر 1382 03:02
سلام... چند وقت بود نبودم...امتحانهام تمام شد و دوباره.... حال و هوا اینجا هم حسابی مانند شب عید خودمون شده ...همه دنبال خرید و مسافرت و دید و بازدید!! ۱۲ روز مانده تا کریسمس. حالا روزهای بعد بیشتر در موردش می نویسم. امروز هم که حتما می دانید پرسپولیس چیکار کرد...حالا بعد از نیم فصل را می بینید!! این شعر پایین هم تو...
-
بیا با ما که فردایی نمی ماند
جمعه 21 آذر 1382 22:52
بر سر آنم که گر ز دست برآید دست به کاری زنم که غصه سرآید منصور
-
خط قرمز
پنجشنبه 20 آذر 1382 01:01
۱- حدود یک ماه میشه که چت کردن رو به حالت تعطیل در آوردم! ۲- همه چیزمون شوخیه! و ابتر... یه عالمه قانون تصویب میکنیم ، یه مدت کوتاه اجرا میشه ، بعدش هیچی... مثل قوانین راهنمایی و رانندگی. این قوانین جدید کی لوث بشه خدا می دونه... ۳- مدتی بود که مترو سوار نشده بودم. قبلا از بلند گوی ایستگاه طالقانی گفته می شد:" خط قرمز...
-
۵۰ راه برای ترویج سادیسم
سهشنبه 18 آذر 1382 22:03
سلام امروز شک داشتم درباره چی بنویسم تا اینکه این را پیدا کردم.حتما بخونید. مژده ، مژده!!! نه ببخشین منظورم اینه که توجه ، توجه! خوندن این مطلب برای اشخاص زیر ۱۸ سال منع قانونی و شرعی و اخلاقی و ادبی و سیاسی و اقتصادی و ... خلاصه ممنوعه! ولی اگه هم کسی خواست بخونه و زبونم لال ﴿نچ نچ نچ﴾ زیر ۱۸ سالشه ، هیچ اشکالی...
-
با من بخون دوباره
یکشنبه 16 آذر 1382 23:21
الف - اینترنتم خراب شده!! 5 دقیقه که آن لاین باشم سیستم restart میشه. مشکل چیه و راه حلش چیه؟ Norton Antivirus 2003 از نوع Update شده هم روی سیستم نصبه! چه باید کرد؟ ب - با خبر شدیم که یکی از دوستان به ایران برگشته...بازگشت غریبه ای آنسوتر عزیز را به کشور خیر مقدم میگم و امیدوارم بیشتر بشه از وجودش استفاده کرد. البته...
-
انقلابی در موبایلها
یکشنبه 16 آذر 1382 22:24
سلام به همه اول یه اعلام. موبایل جدید ال.جی اومده تو بازار اینجا که محشره. با قابلیت دریافت و ارسال ایمیل (موبایل هایی که عکس میگیرند و حافظه دیجیتالی دارند قدیمی شدند) این موبایل فلاش هم میزنه خلاصه خیلی محشره حرف نداره. خیلی هم قشنگه و خلاصه کلی کلاس داره. دوم اینکه همین طور که می دونید جام جهانی فوتبال ۲۰۰۶ تو...
-
حیلت رها کن عاشقا...
جمعه 14 آذر 1382 11:51
محمد حجازی در کتاب آیینه میگوید با عشق اگر حیله کنی می گریزد... و مولانا دارد که: زیرکی زابلیس و عشق از آدم است... خانم کینگز بورگ در کتاب فضیلتهای ناچیز آورده که: ما فضیلتهای ناچیز (=زرنگی ها)را به کودکانمان می آموزیم و از آنها انتظار فضیلتهای واقعی را داریم. حیلت رها کن عاشقا٬ دیوانه شو... منصور