از امروز صادق از آفریقای جنوبی شد عضو جدید وبلاگ... خیر مقدم می گیم.
نظر سنجی وبلاگ کماکان فشله !
من دو سه روزه از مسافرت برگشتم ولی مطلب ندادم . فقط دو مطلب از صادق رو که به من میل زده بود پابلیش کردم.
از امیر هم خیلی ممنون . خیلی به من لطف داره٬ ازم تعریف کرده! کلی حال کردم !!! هفته پیش هم نبودی فدای سرت ! خوب من هم نبودم...کاره٬ پیش میاد.
رضا هم ظاهرا داره کم کاریهای سابق رو جبران میکنه چون هی مطلب میده !
وبلاگ ما هم توازنش بهم خورده... سه روز مطلب نمیاد یه روز ۴ تا مطلب فرستاده میشه !!!
ای اعضای عزیز و همکاران گرامی! تو هفته قبل کانتر تکون نخورده چرا؟؟!
مطلب (برای چی می خوام دیگه ننویسم) رو ادامه خواهم داد.
منصور
It is about a couple of months that we have started this weblog. Now, all the members of our weblog are present except Toranj. Yasser, the vice-president (Nayeb Rais) of our weblog still is the best. Reza participates (Sherekat Kardan) frequently and publishes interesting articles. Sadeq, our new member has started fantastically. Toranj said that I have to check him in. Yasser has to interview him and so on. I guess, we don’t need to do such things. He has already shown he writes interesting articles with interesting language from the heart of darkness. Where? I mean
Amir.
1- زهی خجسته رمانی که یار باز آید...
*** نکته تستی: برای جلوگیری از " کله خود به جسم سخت خورده شدن " - هیچ ربطی به زهرا کاظمی نداشت ها - و همچنین اقدام علیه امنیت ملی و ... ، همین جا باید بگم که شخصیت های این داستان کاملا تخیلی هستند و هر گونه تشابه احتمالی هم ....
2- روز مره نامربوط: آخه شما بگین، این چه مدلشه دیگه؟ می خوان به آدم ( شما فرض کنین من ) واسه یه سری کار که طرف یه سال خودش رو کشته جایزه بدن ( شما فرض کنین یه اردو )، بعد آدم به علت یه سری دلایل کاملا شخصی، نتونه جایزه اش رو بگیره ( شما بخونین نتونه بره اردو ).بعدش هم با اینکه یکی دیگه رو جای شما جایگزین کردن به شما بگن " نمی خواستی بیای، بهمون میگفتی یکی دیگه رو جایگزین میکردیم. کلی هزینه واسه شما صرف شده و از این حرف ها "....
حالا خداییش انصافه که شما رو بخاطر اینکه نتونستین جایزتون رو بگیرین مواخذه کنن؟؟؟ آخه کجای دنیا این جوری به آدم حال میدن؟ نه، خداییش شما بودین ناراحاند! نمی شدین؟ ...
اللهم انا نشکوا الیک...
نشکوا الیک...
نشکوا الیک...
3- میخواستم یه شعر توپ بنویسم، اما دیگه اصلا حسش نیست.
4- امروز بعد ده روز تعطیلی رفتیم مدرسه. دو تا اتفاق باحال سر کلاسمون افتاد اما به علت تجمع بار مثبت توی کلاس ( شما بخونین خود به کوچه علی چپ زنی مزمن بچه ها ) ، بعضی ها ( که معولا تیکه های معلم ها رو زودتر میگیرند ) به مقادیر معتنابه ای آبروشون (؟ نمیشناسم) رفت . آخه بچه جون، خودت تیکه رو نمی گیری چرا جوون مردم رو ضایع میکنی .
اولیش، زنگ اول، سر کلاس فیزیک، بود. همه خواب بودن. معلممون یه چیزی گفتش، کلاس ترکید. گفت: فردای روزای تعطیل خیلی مسخره اند... بدیشون اینه که سر کلاس همه خسته و کسل اند... ایکاش فردای روزای تعطیل رو هم تعطیل می کردن... ( داداش نگرفتی تقصیر خودته دیگه. یه قرون آی کیو مصرف کنی می گیری. )
دومیش هم ادالتز اونلیه... شاید بعدا گفتم.( باز هم برای جلوگیری از " کله خود به جسم سخت خورده شدن " و ...)
همین.
رضا.