رویای نیمه کاره

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای نیمه کاره

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

نه شور شور نه اینقدرم بی نمک

سلام به همه

 

امروز می خوام یه زره گله کنم درباره وضع این کشور و این حرفا.

 

می خوام با کتاب " داستان دو شهر" (a tale of two cities) از دیکنز شروع کنم.(اگه کتاب گیرتون اومد حتما حتما بخونید). قصه خودش درباره یه چیزایی که گفتنش فقط کار را طولانی میکنه و بس اما خوب یه بخش قصه هست که خیلی خیلی جالبه. درباره انقلاب فرانسه. مردم بدبخت مورد ظلم قرار می گرفتند و انقلاب کردند. اول شروع به مجازات ظالمها کردند و بعد دیگه همه را. حتی کسان بی گناه که یه نسبتی با ظالم ها داشتند و آخر کار هم رئسای انقلاب اعدام شدند یا مورد خشم مردم قرار گرفته و یه بلایی سرشون اومد.

 

وقتی به تاریخ آفریقای جنوبی نگاه میکنیم همین را می بینیم. یعنی سیاه ها بدبخت بودند و الان حکومت میکنند. اما خوب یه جورایی دارند کار فرانسوی ها را تکرار میکنند. با چند تا مثال حرفم را ادامه میدم:

 

  • این حرف استادهای دانشگاه و گلیه  دانشجوهای سفید که به من هم رسیده، این استادها به کار سیاه ها نمی تونند نمره پایین بدند، صرف نظر از کیفیت و کمیت و ازین حرفا. اگه این اتفاق بیفته سیاه یه نامه مینویسه به رئیس دانشگاه که از ذغال هم سیاه تره که استاد فلانی انت end  نجادپرست ( میدونم غلط نوشتم word  من اون حرف خاص را نمیزنه) هست و ازین حرفا و اینا هم که دلش میخاره گوش این آدما را بپیچونند. نتیجه این میشه که سطح دانشگاه اینجا که واقعا بالا هست و بودجه های کلان هدر میره. با این حال سیاه ها حتی نمی تونند به 20 نفر اول درسی نزدیک بشند. نمیدونم یه جورایی IQ پایینتره. هر دانشگاه موظف هست که یه تعدادی از دانشجوهاش سیاه باشند با اعلام شاقه. سطح دانشگاه ها داره مییاد پایین.
  • دولت داره به تجار سیاه کمک بلاعوض میده و  به سفیدا هیچی(به سلامتی).
  • بیمارستانا موظف هستند یه درصدی از کارمندای خودشون را سیاهایی استخدام کنند که اون جوری درس خوندند.
  • شرکت های باید یه تعدادی کارمند سیاه داشته باشند.
  • ... .

 

نتیجه اش:

 

·        سفیدا دارند کشور را ترک میکنند. بخاطر همونا، نا امنی و هزارتا کوفت دیگه.

·        استادای دانشگاه دارند میرند و سطح دانشگاه ها داره می یاد پایین.

·        بی امنی داره زیاد میشه. معمولا یا اکثرا مجرما سیاه هستند و خوشون میدونند، اما خوب به روشون نمی یارند، چون پلیس هاشون هم سیاه هستند.

·        ... .

 

تنها شانسی که این کشور داره اینه که چهارچوبش توسط سفیدا ساخته شده. بی نمکترین اتفاقی که داره می افته اینه که اسمه Pretoria عوض شده به boochwane (بوچّووانه) یه اسمه کاملا انگلیسی را دارند عوض میکنند به یه اسم کاملا سیاهی. دارند کار را شور شور میکنند، این کشور 11 زبان رسمی دارند که 9 تاش توسط سیاه ها حرف زده میشه. خلاصه به قول ما نه بی نمک نه ام این قدر شور.

 

یه انتقادم دارم به خونندگان عزیز وبلاگمون که برا بهتر شدن وبلاگمون میگم. بعضی خونندگان گلمون از آخر متن شروع به خوندن میکنند. توضیحش را بعدن میدم. یه تشکر خاص هم داشتم از آقای آقاخانی اون طوری که به نظر میاد از بخش نظرات تنها کسی هستند که واقعا متن ها را می خونند.

 

التماس دعا، قربون شما.

 

صادق

Welcome Ramadan

First of all, let’s welcome Ramadan, the holy month which we are supposed to be in a party hosting (Mizbanii) by the creator of the whole world. Here in Toronto, you’ll feel it that is coming, maybe because of the fact that there are a lot of Muslims here. I hope all we could get a drop of the whole sea of blesses (Enaayaat) offered by the creator of the whole world. I hope we understand more about the philosophy of this month instead of crying days and nights without the knowledge of why we should cry for. I remember I used to study the Komeil all Thursday’s nights without knowing what’s written inside. One night, I decided not to follow the leader and read and translate ( Tarjome) the whole pray (Do A) for myself. It was unbelievable, real magic. After that night, when I am studying the Komeil, I know what I have to cry for, why I have to be in that kind of mood to be sorry for my self. After that night, I really enjoy reading Komeil. What I am trying to say is that understanding is really important. When we know the reasons, we won’t give up ( Bikhiiyal Shodan) soon and we won’t give in (taslim Shodan) soon. I hope God help us to understand more of his rules and his beauties (Zibaii). Last weekend, I had a bad experience. Usually, on weekends which most of the libraries are closed, I go to one of the restaurants to study. Wendy’s restaurants are not too bad. Mostly, they are quiet restaurants. There was a guy about 25 years old who was washing the floor (Zamin) while I was studying Integrations (Antegraal). He passed me by and said, “Mathematics is really enjoyable (Lezzat Bakhsh). ” I was shocked (Shokke) for a second. Suddenly I asked him that he is a student in the university or not. Actually, most of the students, even the PHD students, work in different restaurants to get some amount of money for their expenses (Makhaarej). Of course, I am not saying that working in the restaurants is bad because of the fact that everybody in North America has worked in many different places such as restaurants, constructions, stores and so on. What I am saying now is that I did not expect (Entezaar Dashtan) that this guy knows Mathematics. I asked him what kind of education he has. He said that he is a Mechanical Engineer from India.  He said he has emigrated (Mohaajerat) from India to Toronto about two years ago but he could not find a job related to his knowledge and experience. Unfortunately (moto assefane), this is one of the biggest problems that educated immigrants face up (Movaje shodan) when they immigrate to North America. Hardly (be nodrat), they can find a job related to their experience soon. Most of them have to work in some places which are far from their field of educations. Unfortunately, this problem is existed here and most of the people from outside do not know that. Usually, the companies in North America prefer to hire a person who has gotten his degree in North America rather than outside. I hope I have explained the different aspects (Zavaayaa) of life in North America.

    Amir

زود، دیر

  
  عید است و دلم خانه‌ی ویرانه بیا      این خـانه تـکاندیم ز بیـگانه بیا
  یــک ماه تمام میهمانت بــودیم         یک روز به مهمانی این خانه بیا

 بعضی وقت‌ها باید داستان یا ماجرایی را از اول به آخر خواند.اگر آخر ماجرا را بدانی، بهتر عمل می‌کنی و بعد کمتر افسوس می‌خوری. حکایت ماه مبارک از این دست است. هر سال می‌آید و می‌رود و همیشه آخر کار می‌گویی ای داد، از دست رفت. شعر آغازین که از دکتر امین‌پور است، در حال و هوای عید فطر است اما عمدأ این موقع نوشتم که بعدها دریغ آن را نخوریم.

خود جناب امین‌پور در شعر دیگری می‌گوید: و ناگهان چه‌قدر زود، دیر می‌شود و به راستی که همین گونه است. کاری کنیم که چه‌قدر زود، دیر نشود. استاد ما می‌گوید در همان روزهای اول، دعای وداع را از صحیفه بخوان تا بدانی چه گوهری داری.......
حرفهای متفرقه دیگری هم داشتم که بزنم اما حلاوت ماه مبارک همه را از یاد برد.
بوی گلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت.

نصیر

ماه رمضان آمد و قولهای الکی من شروع شد

بسم الله الرحمن الرحیم  

انا انزلناه فی لیله القدر

و ما ادریک ما لیله القدر

لیله القدر خیر من الف شهر

تنزل الملئکه و الروح فیها باذن ربهم من کل امر

سلم هی حتی مطلع الفجر.

 

 

سلام به همه

 

اول از همه خیلی خیلی شرمندم که کم سر میزنم و جواب نظرات متن هام را منظم نمیدم. راستش را بخواید الان نشستم منتظرم افطار شه. آخه می دونید روده کوچکم روده بزرگم را خورد. بمونه برا بعد. داشتم پوزش می طلبیدم، آره می گفتم امتحانا و ... و ان شا الله که میبخشید.

 

اولش می خواستم درباره ماه مبارک حرف بزنم ، اما دیدم یه جورایی کلیشه یی میشه. فقط اول اول میگم که التماس دعای خیر شما را می خریم. منم برا همه دعا میکنم. لذا اگر فردا پاتون شکست ، دستتون اخ شد یا هر اتفاق بدی افتاد بدونید من براتون دعا کردم.

 

خوب بگزیم ، میشه بدبختی من اینجا ، ساعت 4 صبح اذان تا ساعت 18:30 بعد از ظهر که چه عرض کنم بعد از شب. منم امتحان دارم میدم و الان دیگه چیزی نمیمونه تهم. البته برا وزن کم کردن خوبه.( چشم نخورم رو فیل را کم کردم، در سن 19 سالگی تا حالا دو سه باری به 90 رسیدم که با از جان گذشتگی فراوان الان در 85 به سر میبرم.)

 

امتحانا هم داره میگذره و خوب شکر خدا بد نیست. امروز که نوشتم دیگه تا 2 هفته هیچی نمی نویسم = ول می گردم. یه عربی دارم که اگه خدا قبول کنه تنها نفری هستم که می خونم و همه هم تو مدرسه فکر میکنند تو ایران عربی حرف میزنند و ازین حرفا. من گفت:"ایران نه عرب ایران فارس حرف زد." جدیا، همه فکر میکنند ما عرب هستیم و ... .


یه توضیح کوچکی هم روی سر تیتر بدم: 
شاید تا حالا بارها شده که به خودمون یه قولی دادیم و ساعاتی بعد از این قول همه چی یادمون میره. خودم را میگم. فکر میکردم اگه من به تموم قولهایی که به خودم داده بودم عمل میکردم الان پروفوسور بالصادقزار بودم. من به این قولهای تو خالی قولهای احساسی میگم که هیچکس با این قولها به جایی نرسیده. دوباره ماه رمضان شروع شد و این  قولها هم اومد که البته میدونم همش پشمکه و انجام نمیشه.


امروز خیلی طولش نمیدم. فقط یادتون باشه محتاج دعای خیرتون هستم. سر افطار برا همه دعا کنید، برا مریض ها، برا فقیرها و خلاصه برا همه و همه.منم یادتون نره. محتاج دعای خیرتون هستم. همین الان یه صلوات برا سلامتی خودتون و مریضها و همه مسلمون ها و آدم ها بفرستید و یه فاتحه برای رفتگان که واقعا کسی که دستش از این دنیا کوتاه میشه به دعای ما احتیاج داره. بیایید این دعا را با هم زمزمه کنیم: خدایا! تو این ماه مبارک به همه ما کمک کن که خود را اصلاح کنیم و بعد جامعه خود را اصلاح کنیم تا بتوانیم به سوی ایرانی بهتر حرکت کنیم. آمین.

 

التماس دعا

 

صادق

ماه رمضان + بی خوابی!


ماه رمضان آمد ٬ خوش آمد -  مبارک باشه. طاعات وعبادات شما قبول.
قراربود سه روز قبل یکی از اعضا مطلب بده راجع به ماه رمضان که تا الان نداده. می ده حالا ! اعضای وبلاگمون سرشون شلوغه دیگه .

امشب رفتم سینما فرهنگ فیلم Insomnia  ( بی خوابی) به کارگردانی نولان. وبازی درخشان آل پاچینو . فیلم به نظر من عالی نبود ولی خوب بود و ارزش دیدن داشت. اینا خیلی قشنگ فیلم میسازن. باور کنین دهن آدم بسته میشه. اونوقت ما هیچ کار نمی کنیم و هی حرف میزنیم و حرف میزنیم و باز هم حرف میزنیم ! (مثل همین الان)
فیلم ساده ٬ روان و عمیق . همه فیلمای امریکایی همینجوره ! در عین سادگی و قابل فهم بودن اصلا فیلمی کم ارزش نیست. ایران هم فیلم میسازن!‌ دیوانه ای از قفس پرید!!!  الکی  می پیچونن که مثلا این خیلی فیلم مهمی است! یه ربع آخر فیلم هر جاش انتظار داشتم تموم بشه و هیچ فرقی هم نمی کرد که کجا فیلم تموم شه!
کارگردانهای ایرانی یه چیزی شنیدن که باید در مکاتب جدید بیننده را تحویل گرفت و بعضی چیزها را به عهده اون گذاشت ولی سوراخ دعا رو گم کردن! تو فیلم بی خوابی خیلی قشنگ و بدون اینکه فیلم از وضوح و معلوم بودن بیفته٬ این موضوع که ویل (آل پاچینو) گناهکار بود یا نه رو به عهده بیننده گذاشت.
خلاصه این حرفا زیاده...


 منصور