رویای نیمه کاره

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای نیمه کاره

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

آقا شب میخوابن صبح بلند میشن از خودشون یه قانون در میارن. یکی نیست بگه تو که فرق بهمان رو با فلان نمیدونی غلط میکنی میای بخشنامه ابلاغ میکنی. یارو دو زار بارش نیست اومده ابلاغیه داده که باید دو سال برین طرح بگذرونین. آخه طرح چی کشک چی. مگه مهندسی پزشکی هم طرح داره؟ این وزارت بهداشتیا اندازهء بهمان هم عقل ندارن. حالا چون تو اسمش پزشکی هست باید مثل اونا ۲ سال بره طرح؟ خنده داره.  اصلا بره طرح چیکار کنه؟ خود فارغ‌التحصیلاش عین چی موندن تو گل. نمیدونن چیکار کنن. ۲ ماه کارآموزی میخوان بفرستن جا پیدا نمیکنن اونوقت ۲ سال طرح. این وسط وزارت علوم هم که دیگه آخره شاسکوله. هر چی اونا گفتن اینا هم زیرش یه امضا زدن که برید طرح. خاک بر سر همشون کنن دو دستی. 
 
آخیش راحت شدم. ببخشید اگه چیزی از متن بالا نفهمیدید. اینقدر عصبانیم که نمیدونم چی دارم مینویسم. این هم یه جورشه دیگه. وبلاگه دیگه. الان فقط تو مد فحش دادن به مسوولان وزارت علوم و بهداشت هستم. ۴ شنبه  باید از پروژه دفاع کنم. دعا کنید خوب بشه.
قربون همه
احسان

کشکول


بابا دلمون خوشه تیم داریم! کوشن اعضای ما؟ ماشالا همشون کارو زندگی دارن و علافشون منم! نصیر(عضو جدید) دو ماهه داره میاد!
مردم چی میگن؟ صد نفر عضو داریم مطلب خبری نیست!
علیرضا از اون خواننده ها و نظردهنده های خوش ذوقه . اگه اونم بیاد تو تیم نور علی نور میشه ولی دیگه خواننده نخواهیم داشت! نمی دونستم وبلاگ داره. بابا آدرس بده شاید لینک بهت دادیم !!
شاعر در مورد برد استقلال میگه :
 چه خوش باشد که بعد از انتظاری      به امیدی رسد امیدواری
روبی پیره هم به ما لینک داده - ممنون.

در مورد فشردگی کلاسها و کارها هم بگم که گاهی چاره ای نیست! امروز سر کلاس به خودم فحش دادم که چرا معلم شدم!! و حالا که شدم چرا معلم هندسه !!! بابا به خدا بعضی ازبچه ها نمی فهمن. آدم صاف میشه. خوب گناهی ندارن ٬ ذهن نمی کشه. مگه همه آفریده شدن که هندسه یاد بگیرن؟ ای لعنت به این سیستم آموزش مملکت ما که خیلی آشغاله! خیلی مال یه دقیقه شه! یه کسی که بهره هوشیش 40 هم نیست به زور فرستادنش رشته ریاضی! که چی ؟ آقازاده مهندسی قبول شه ! یه مهندسی مزخرف تو دهات کوره دانشگاه فخیمه آزاد! بعد باباش پول بده بیاردش تهران . که آقازادش مهندسه! میخوام نشه! احمقیت(!) و ازگلیتش مال ماهاست ٬ مهندسیتش واسه مامانش! خوب بابا ! اونو باید بفرستی رشته  کار دانش فرستادی رشته ریاضی! بدبخت مخش نمیکشه مثلا بفهمه قضیه لولا چیه ! چه جوری من حالیش کنم... بساطیه خلاصه.

منصور 

اگه بخواد نشه نمی شه !


از علی درویش ممنونم که مارو مورد محبت کله پاچه ای قرار میده! استقلال برده کی می خواد دیگه جمعش کنه !! به توصیه امیرحسین هم گوش میدم چشم !

روبی پیره رفت اصفهان ٬ من هم با یکی دوتا از دوستان قرار بود بریم(آخر هفته) ولی بهم خورد. یکی از دلایلشم بازی استقلال پرسپولیس بود ! که از اونجایی که روی شانس ما .....  ٬ یه ربع مونده به شروع بازی مجبور شدم برم بیمارستان برای گچ گرفتن پای یکی از نزدیکانم ٬ و پنج دقیقه بعد از تمام شدن بازی برگشتم ! یعنی خدا اگه نخواد تو بازی رو ببینی ٬ هزار تا تمهیدات هم بچینی نمی تونی ببینی . بعد اومدیم و از نتیجه مطلع شدیم و دیگه نگم بقیشو...

یه نفر هم خودش رو آشنای ترنج معرفی کرده که من اصلا نمی دونم کیه .
پدرام یکی از دوستان است که احتمالا از طریق سعید با وبلاگ من آشنا شده . قبلا با هم همکلاسی بودیم. و در نظری که گذاشته به من لطف داشته. مطلب اونم کله پاچه ایه ! خاطره چند سال قبل رو یادآوری کرده ! یه بار هم بیرون مدرسه دم ماشین من (جا قحط بوده) نیمرو درست کردن و به من هم هیچی ندادن!! یاد قدیما افتادم . ببخشید اگه اواخر یادداشت شخصی شد.

منصور

من از پایان می ترسیدم و آغاز کردم


می دونین این تیم ما (رویای نیمه کاره) از کجا تشکیل شد و به اینجا رسید؟
من با امیر و یاسر شروع کردم ( رضا هم بود که فعلا دیگه همکاری نداره تا مدتی مدید) لطف دوستان و خواننده ها بدک نبود و بازدید کننده داشتیم . تا اینکه دو تا از دوستان قدیمی که از نظردهنده های پرو پا قرص وبلاگ بودن رو دعوت کردیم که به تیم اضافه بشن(صادق و احسان). حرکت خوبی بود! و باعث شد وزن مطالبمون بالا بره ولی در عوض حجم نظرات کاهش پیدا کرد.

حالا یه دوست دیگه هم قراره که به تیم اضافه بشه. که من چند بار تا حالا با نام عضو فرهیخته ازش نام بردم. بادی از شرق اومده رفته به غرب یه نظر از ایشون آورده توی وبلاگ ما !با نام نصیر. خلاصه هر چی خواننده که داریم یواش یواش می شن جزو تیم و ما می نویسیم برای هیچکس !‌ و بعد یه مدت باید خودمون برای خودمون نظر بذاریم ! چون خواننده ای نمونده.

قبلا هم گفتم که ما خیلی اهل لینک دادن و نظر دادن در وبلاگ های غریبه نیستیم که خواننده و نظر دهنده جذب بشه و اکثر خواننده های ما از نزدیک با ما آشنا هستن و قدم و قلم همشون هم سر چشم ماست. و شاید این فرم از اهداف وبلاگ دور باشه ولی اینجوریه دیگه .

و من در طول برپایی این وبلاگ دو سه تا دوست قدیمی رو که مدتها ازشون بی خبر بودم پیدا کردم. که آخریش پدرام هست که برای مطلب قبل کامنت گذاشته. تو یادداشت بعدی جواب نظرات رو میدم.
پ.ن. : آیا همین یه فایده که از وبلاگ در این مدت بهم رسیده بس نیست ؟
 
منصور

قدرت

سلام...

 متنم را به رنگ قرمز می نویسم که البته علتش را همتون بخوبی می دونید و اگر هم نمی دونید فکر کنم جمعه حتما متوجه بشوید.
هفته دیگه تعطیلاته میترمم هستش که وقتم بیشتر آزاد می شه و بیشتر می توانم به کارها رسیدگی کنم.

امروز می خواستم در مورد قدرت صحبت کنم و دوست  دارم که حتما نظر شما رو هم بدونم.

ما به چه کسی می گیم شخص با قدرت؟ آیا قدت تعریف می شه به قدرت فیزیکی شخص؟ آیا قدرت بر می گرده به مقام و درجه؟ مثلا چون آقای ایکس رییس جمهور فلان کشور هستش بهش می گویند شخص پر قدرت و با نفوذ؟!(البته کشور ما استثنا هستش منظورم جا هایه دیگست!!)     یا تعریف دیگه: مثلا به ثروت!! هر کی پول بیشتر  داره بهمان نسبت قدرتش هم بیشتره.؟ آیا می دانید که ۵۴٪ ثروت کل دنیا متعلق به فقط ۶ نفر هستش و این ۶ نفر اگه اراده بکنند هر کاری را می توانند انجام بدهند؟

پس دقیقا  قدرت را چگونه می توانیم تعریف کنیم؟ آیا می توانیم بگو ییم که تعریف قدرت در هر جا بستگی به شرایط خاص خودش را داره و یا اینکه بگوییم قدرت عبارت است مجموعه عوامل بالا؟

همین دیگه...منتظر نظر ها تون هستم!!

یاسر