-
بیایید تا تاریخ را تماشا کنیم
چهارشنبه 13 آبان 1383 22:27
الهم انی اسئلک باسمک یا معین یا امین یا مبین یا مکین یا رشید یا حمید یا مجید یا شدید یا شهید ( دعای جوشن کبیر) روی تخته کلاسمون در مدرسه عشق نوشته بودند: از خدا خواستن عزت٬ اگر بدهد نعمت٬ اگر ندهد حکمت. می خواهم بمانم تا محبت را به انسان ها بیاموزم بمانم تا عدالت را بر افرازم٬ بیفروزم خرد را ٬ مهر را تا جاودان بر تخت...
-
شب قدر است و طی شد نامه ی هجر / سلام فیه حتی مطلع الفجر
سهشنبه 12 آبان 1383 22:55
در آستانه لیالی قدر هستیم- تا پایان این شبها وبلاگ کم کار میشود. از خوانندگان عزیز التماس دعا داریم. نصیر در مورد لیالی قدر باید مطلب میداد که نداد. در شب قدر هم از خدا میخواهم که برقرار باشی٬ سلامت باشی و اینکه « باشی ». منصور
-
بیماری من شد سبب پرسش دلدار - می میرم ازین غم که چرا بهترم امشب
دوشنبه 11 آبان 1383 05:17
دیروز بعد افطار رفتیم جیگرکی! نمی دونم آخه چرا من همچین کاری کردم!!! اوضام ریخته بهم...امان از دوستان ناباب! به انواع و اقسام دوستان جوانترم که وبلاگ دارند توصیه میکنم وبلاگ رو به حالت تعطیل در بیارند. درسها یواش یواش سنگین میشه و این کار ازشون خیلی وقت میگیره. فقط مطلب دادن نیست. وبلاگهای دیگه سرزدن٬ کامنت گذاشتن٬...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 آبان 1383 14:16
می دونی؟ واسه زندگی کردن (زنده مانی نه ها، زندگانی)، واسه اون باید زیاد باشی. خیلی زیاد باید باشی. اون قدر زیاد باید باشی که هر چه قدرم ازت بردارن بازم زیاد باشی. میدونی؟... حکما بدی خیلی از ماها اینه که خیلی کمیم. واسه همینه که خیلی زود تموم میشیم. هستیما، اما فقط تا یه وقتی. بعد یهو نیگا میکنیم میبینیم که عملا دیگه...
-
معنای زنده بودن من ٬ با تو بودن است
جمعه 8 آبان 1383 18:11
۱-چند وقتی است که چیزی نوشتم.آخه مگه می شه در کنار آقا رئیس وبلاگ چیزی گفت.هنوز هم می گویم خیلی سخته که تو این وبلاگ مطلب پست کنی.کسی مرا درک می کند! ۲-یه حدیث از امام علی پیدا کردم ٬ قابل توجه: شیعه ما همچون ترنج است٬ بویی خوش و باطنی نیکو دارد. دقیقا مثل وبلاگ ما. ۳-چند روز پیش تو یک روزنامه مطرح کشور از قول یک...
-
دلمون - پسرخاله - امشب - جلسه ای - ای کاش
جمعه 8 آبان 1383 01:02
یک ) دلمون خوشه وبلاگ تیمی داریم با تعداد ۹ عضو ! دریغ از یک مطلب که بدن. یا همشون با هم مطلب پابلیش میکنن به فاصله یک ساعت از هم! یا مثل این چند روز هیچ خبری نیست. امیر و یاسر که کلا وبلاگ رو ایگنور کردن. نصیر نمی دونم چرا مطلب نمیده. البته تقریبا میدونم. احتمالا در فلسفه وبلاگ و حسن و قبح ذاتی آن شک کرده است ! دو )...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 آبان 1383 01:21
خواهان کسی باش که خواهان تو باشد غمخوار کسی باش که غمخوار تو باشد همراه کسی شو که خریدار تو باشد پرده اول ) صبح ماشینو دادم به پسرخاله م بره روبه راهش کنه بیاره (چون تو کار لوازم یدکیه) روز تعطیلم بود ، رفتم مدرسه. کارهای عقب افتادم رو انجام دادم و رسوندم. دو تا ملاقات با اولیاء ، دو تا جلسه، یک سوال رساندن همراه با...
-
اگر غم اندکی بودی چه بودی
دوشنبه 4 آبان 1383 06:08
- یک افطاری بین وبلاگی داشتیم. یک نفر از تیم طنین دل ، یک نفر از تیم پیرهرات ، یک نفر هم از تیم خبرنگارها ! خوب بود. سخنها راندیم و مسائل حل نمودیم. - امشب که رسیدم خونه فهمیدم پسرخاله م دوباره در بیمارستان بستری شده. خوانندگان عزیز! برایش دعا کنید . سحر، افطار. خیلی نگرانم. این خبرها رو شب توی خونه به من میدن. چون...
-
شهر بنفش
یکشنبه 3 آبان 1383 16:55
بازم تموم شهر بنفش شد. اغراق نمیکنم. هرجا میری یه رنگه که به چشم میاد و اونم بنفشه. آره؛ این فصل همه جا اینجوریه. خیلی قشنگه. درخت های "جاکاراندا" با گلهای بنفششون همه را تو فصل جذب میکنند. وقتی از بالا که به پرتوریا نگاه میکنیم به نظر میاد یه پتوی بنفش تموم شهر را پوشونده. تو امتحان فیزیکمون یه سوال جالب بود که بد...
-
اگه یه شب برسم به حقایق میشم خدای عاشق
جمعه 1 آبان 1383 16:17
اعضا مثل اینکه رفتن مرخصی! درسته که این هفته برای من هفته حادثه خیزی بود٬ و احتمالا اعضای محترم ملاحظه منو کردن و کلا وبلاگ رو دراختیار من قرار دادن٬ ولی خواهش میکنم ازشون که مطلب پابلیش کنن. دیشب یک ای میل برام اومد ، خیلی خوب بود. یکی از دوستان یک testimonial سریالی برام نوشته بود! البته خارج از اورکات. برام جالب...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 آبان 1383 03:24
خب واقعا بحث مهمیه که آدم نتیجه یه شهوت باشه یا اینکه جدا قرار بوده باشه که این آدم بوجود بیاد... نیس اینطور؟ چند درصدمون می تونیم مطمئنانه بگیم که چند ماه قبل از تولدمون هم هدفشون به دنیا اومدن ما بوده، نه چیز دیگه ؟ پ.ن. خب خیلی تلاش کردم که این حرف رو اینجا نزنم، ولی نشد دیگه... همین. رضا.
-
دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم
چهارشنبه 29 مهر 1383 06:40
۱- تشکر میکنم از تمامی دوستانی که از طریق تلفن - ای میل - اف لاین - حضوری - کامنت گذاشتن - نصب اطلاعیه ٬ تسلیت گفتند. ممنونم. ان شاءالله خداوند رفتگان شما را نیز رحمت کند. به حق این شبهای عزیز. ۲- ممنون از توصیه های دوستان. دوباره از آوردن بعض کلمات در یادداشت قبل عذرخواهی میکنم. مخصوصا از آقا نصیر... ۳- دوستان از...
-
واژه رنگ زندگی بود...
دوشنبه 27 مهر 1383 00:58
آخر فیلم « گرین مایلز » شخصیت اصلی فیلم ( رئیس زندان ) که 107 ساله شده بود ، میگفت : این هم عذاب منه که سنم زیاد باشه و دائم مرگ افراد دیگر رو ببینم. نمی دونم چند تا تشییع جنازه و تدفین باید به چشم خودم ببینم. چند بار دیگه باید برم غسالخونه ، چند بار دیگه باید برم تو قبر...پدر ، عمه ، عمو ، هر سه تا رو به دست خودم دفن...
-
عمو هم رفت...
یکشنبه 26 مهر 1383 02:06
قبلا گفته بودم که عمویم بر اثر سکته مغزی توی بیمارستانه. ولی حالا دیگه از درد و رنج خلاص شده. شب اول ماه رمضان آخرین شب زندگانیش در این دنیا بود. من مطمئنم که این آدم گناه زیادی در این دنیا نداشت. یک زندگی آرام و بی داد و دغل. هیچوقت نخواست که در تهران پیش پسرهاش زندگی کنه. تابستانها در روستا ٬ زمستانها قزوین پیش...
-
دیدار یک دوست
جمعه 24 مهر 1383 23:03
امروز یه زنگ کلاس نداشتم. رفتم ولگردی تو دانشگاه. . یه دختره رو دیدم که قیافش آفریقای جنوبیی نبود. اما خوب به من چه. خلاصه داشتم میرفتم که موبایل این عزیز دل برادر زنگ زد و دیدم شروع کرد فارسی حرف زدن. خلاصه خیلی جالب بود. قیافش خنده دار بود وقتی برگشتم سلام کردم این جوری: . اینجا ماه رمضان از شنبه شروع میشه. به...
-
گفتنی ها کم نیست، من وتو کم گفتیم
جمعه 24 مهر 1383 20:01
ای عاشقان، ای عاشقان! دل را چراغانی کنید ای می فروشان شهر را انگور مهمانی کنید معشوق من بگشوده در روی گدای خانه اش تا سر کشم من جرعه ای از ساغر وپیمانه اش بزم است و رقص است وطرب مطرب نوایی ساز کن در مقدم او بهترین تصنیف راآغاز کن مجنون بوی لیلی ام در کوی او جایم کنید همچون غلام خانه اش زنجیر در پایم کنید. «عشق جان می...
-
بی عنوان...
جمعه 24 مهر 1383 12:04
اول از همه باید از همه یه معذرت خواهی گنده بکنم به خاطر بد قولی گنده ترم. این چند مدته به طرز افتضاحی درگیر دانشگاه بودم. کاملا بیخودی ها. بیخودی یه بیخودی... فعلا انگاری زیادی جوگیریم. صبح تا شب دانشگاه و آخر هفته هم اردوی معارفه و ... خونه ما غرب غرب تهران. دانشگاهمون شرق شرق... خلاصه اینکه توجیه دیگه. لطفا." و...
-
پرم از ستاره امشب
چهارشنبه 22 مهر 1383 00:37
ساعت ۷:۳۰ شب به بعد ٬ دیگه مغزم کار نمی کنه. هنگ می کنه. ریزه کاریهای کارم خیلی زیاده. صحبتها ٬ برخوردها ٬ پی گیری ها ٬بحثها ٬ قرار و مدارهای ریز ریز. والبته دوست دارم این وضعیت را. تو این شلوغی بعضی چیزها فراموش میشه. یک تلفن ٬ یک قرار ٬ یک صحبت ٬ یک نامه ٬ یک جلسه و یا یک نگاه .... یک دوست شب توی چت میگه که حال یکی...
-
My Legacy
سهشنبه 21 مهر 1383 07:34
I want to become a billionaire . I want to have the whole world . One day, I will leave this world. What’s going to be my legacy in this endless world ? Amir
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 مهر 1383 22:21
توی قسمت نظر خواهی وبلاگ خودم؛ برای اولین مطلبم بعد از معلق شدن بلاگاسکای؛ آقای صادق؛ نویسنده وبلاگ گاهی به آسمان نگاه کن نظر قابل تاملی گذاشته بودند که عینا براتون نقل میکنم: صادق بخاطر این تعطیلیهای بیخبر، نوشتن توی بلاگ اسکای هیجان داره! هر بار که مطلب جدید توش مینویسی یا به یه وبلاگ سر میزنی، فکر میکنی که بار...
-
دونده ای بی پا
شنبه 18 مهر 1383 21:47
این مطلب مال قبل از تعطیلات اما حیفم اومد ندم. مثل هر صبح ساعت 6 از خواب بیدار شدم. یه چیزی خوردم و رفتم سر کلاس. تو راه یه نگاهی زدم به یکی از روزنامه ها. عکس رو صفحه اولش برام خیلی آشنا بود، نشناختمش٬ وقت خوندنم نداشتم و ولش کردم. شب داشتم اخبار میدیدم:" جوان 17 ساله ای از آفریقای جنوبی مدال 200 متر مسابقات...
-
من هنوز خواب می بینم که دوره دوره ی وفاست...
شنبه 18 مهر 1383 07:56
1- پیام من نه در واژها ، بلکه در سکوتی نهفته است که در آن به سر می برم.( نقل به مضمون از اشو ) 2- مدتی ست ننوشته ام ، حرفها کود شده... خلاصه مینویسم، خیلی خلاصه. 3- اگر غم اندکی بودی چه بودی... 4- در این مدت که بلاگ اسکای به درد تعطیلی گرفتار بود ، سه تا از بستگان نزدیک ما راهی بیمارستان شدند. یکی به علت سکته مغزی ،...
-
به آفتاب سلامی دوباره خواهیم کرد.
جمعه 17 مهر 1383 15:23
خدای را شکر وبلاگ ما دوباره به راه افتاد ۱- قول داده بودیم دروغ نگوییم ولی مصلحت را نمی دانستیم. قسم خورده بودیم خیانت نکنیم ولی منفعت را نمی دانستیم. ایرادی ندارد. از این به بعد قول می دهیم که قسم نخوریم. ۲-بعضی وقت ها دهانم کاملا بسته می شود عشق تو به تار وپود جانم بسته ست بی روی تو در های جهانم بسته ست ۳-نمی دانم...
-
دوباره
پنجشنبه 16 مهر 1383 00:22
این بلاگ اسکای راه افتاد٬ دوباره تا بیاد حال نوشتن ما شکل بگیره و خواننده ها دوباره برگردن و با وبلاگ آشتی کنن٬طول می کشه. اولین مطلب بعد از تعطیلات (!) رو ترجیح میدم مطلب خاصی نباشه ٬ چون فعلا به اون صورت خواننده نداره. ولی خودمونیم ٬ این بلاگ اسکای هم خیلی باحاله ! تعطیل میشه بی خبر ٬ میاد بی خبر. نه واکنشی نه بوقی...
-
حالگیری خفن
سهشنبه 7 مهر 1383 22:39
چند تا چیز می خوام بگم یه (زره)(ذره) (خودتون انتخاب کنید) پراکنده هست. ۱) دزدگیره ۲۴ ساعت میزد. فکر کنم باطری ماشین تموم شد.(خالی نمیبندم٬ اغراقم نمیکنم! وقت گرفتم.) شانس ماس دیگه. ۲) استاد درس مدارمون (یه پروفسور دیوانه) امشب کلی حالمون را گرفت. یه میل زد به همه یه بخش به امتحان جمعه اضافه کرد. به سلامتی دهنمون سرویس...
-
فارنهایت ۱۱ / ۹
دوشنبه 6 مهر 1383 01:03
پریشب فیلم فارنهایت ۱۱/ ۹ رو دیدم . بدک نبود. نمی دونم مایکل موور اهل چه فرقه ای هست و قصدش از ساخت فیلم چی بوده ؟ خودش کدوم طرفیه و... فقط اینو می تونم بگم که این فیلم یه جورایی تبلیغ برای جورج بوش است! بعید نیست موور آدم جمهوریخواه ها باشه !! این شبها خیلی خسته میرسم خونه. نمی تونم مطلب بنویسم . دیشب یه چیز نوشتم...
-
بدبختی
یکشنبه 5 مهر 1383 00:15
چیکار میکنید اگه دوشنبه ۳ تا امتحان داشته باشید. ریاضی؛ جبر خطی و علم مواد. امروز شنبه باشه و از ساعت حدود ۴ بعد از ظهر دزدگیر ماشین احمق همسایتون صداش در اومده باشه و خفه هم نشه. من که یه مطلب زدم یه زره آروم بشم. اما الان ساعت ۱۰ شبه و من نمیدونم کی خاموش میشه این دزدگیر عزیز. از روشهای مختلف متکا رو سر و اینها...
-
خزف
پنجشنبه 2 مهر 1383 23:32
سلام جای آن است که خون موج زند در دل لعل زین تغابن که خزف می شکند بازارش خوشبختانه روزگاری شده است که هر کس هر کاری خواهد انجام دهد و کسی را گزندی نرسد و غم نان نگذارد که غم های دگر راه به جایی ببرد. برنامه های هفته دفاع مقدس مثل فیلم های تکراری شده است و با مثل این که نوار روضه و مصیبت را بخواهی در ماشین آن هم در راه...
-
مثل مردن می مونه دل بریدن - ولی دل بستن آسونه شقایق
پنجشنبه 2 مهر 1383 00:51
* شاعر گفته که دل بریدن مثل مردن است. با این حال من تصمیم به دل بریدن گرفتم. از دل بستن که چیزی به اون صورت عایدمون نشد! سخته ٬ خیلی سخت . ولی راه دیگری نیست. ** من از دانش آموزام توقع دارم مردونه برخورد کنن و با معرفت باشن. با همین توقع هم باهاشون برخورد میکنم. ولی بچه ها اینجوری بار نیومدن و قبل ترها باهاشون اینجور...
-
کوچه به کوچه . . .
سهشنبه 31 شهریور 1383 02:29
داشتیم با خواهرم خیابون اختیاریه رو میرفتیم بالا؛ یه لحظه بهم گفت حالا که این وری اومدی یه لحظه نگهدار من این سیدی شرک رو پس بدم. یه گوشه وایسادم و منتظر بودم تا برگرده؛ دور و برو نگاه میکردم که سرم رو گرفتم بالا دیدم روی یه پارچه بالای سرم نوشته: زنده باد یاد و خاطره شهید سرافراز . . . محسنیان . چه اسم آشنایی!!...