-
اشعار عاشورائی ...
یکشنبه 30 دی 1386 13:08
عاشورا مرثیه تکرارشونده سراسر عمر ماست که شاید به آن عادت کرده ایم. و همین عادت ما را از قید معنا و مفهوم حزن بازآینده آن رهانیده است. طرفه آنکه عاشورا خلق شد تا ما یاد بگیریم مقیدبودن یکی از اصول است و انسان بی قید مرز خود را با حیوان باریکتر می کند. شاید یکی از راههای شکستن این عادت به قول نصیر غرق شدن در شعر...
-
دلم مثل دلت خونه شقایق
شنبه 15 دی 1386 15:52
1- همه چی داره گرون میشه . به سلامتی. نمی دونم کی سود می بره چون از هر کی که می پرسی ناراضیه. حتی بازاری ها. 2- اوباما میشه رئیس جمهور امریکا. روابط ما هم با امریکا خوب میشه . چون او یک سیاهه. 3- دلاکی سراغ دارید که دل آدمو بشوره؟ 4- یه مقادیری توی قسمت نظرات فحش خوردیم و این تن که لایق آتش بود ، خاکستر به سرش ریخته...
-
آپ دیت زورکی!
شنبه 1 دی 1386 16:11
1- رفتیم اصفهان ، برگشتیم. همین! خوب بود. اردو با بچه های سوم مدرسه. مختصات اردوها در سالهای اخیر تغییرات زیادی کرده است. نمی دانم آتش زیر خاکستر است یا آرامش قبل از طوفان ! 2- یه چیز می خواستم بنویسم که دچار خود سانسوری شدم! 3- نمی دونم آدم حرفی نداره باید حتما مطلب پست کنه؟! مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم...
-
Last time I cried…
شنبه 24 آذر 1386 22:36
داشتیم فوت استاد حدادی را به فراموشی می سپردیم که خبر تاسف بار دیگری بما رسید. حسین متولی به دیار باقی رفت. همراه مادرش در اثر سانحه استنشاق گاز متصاعد شده از بخاری. خدایشان بیامرزاد. باهاشون کلاس داشتم. هندسه سال سوم. بچه خوبی بود . همیشه خنده رو. یادش بخیر. باورم نشد اولش. تا حالا 2-3 تا از شاگردانم فوت شدند ، حس...
-
بابا حدادی رفت
پنجشنبه 8 آذر 1386 22:17
استاد عزیزمان آقای ایاز حدادی، دیروز دارفانی را وداع گفت. او که زندگیش وقف تعلیم و تربیت نسل دانش آموز این مملکت بود، پس از ده سال دست و پنجه نرم کردن با بیماری سرطان ، به دیدار معبود رفت و ان شاءالله به خاطرخدمات و دلسوزی های ارزنده اش به این نسل ، در کنار رحمت خداوندی قرار گرفت. ما را در غم و اندوه فرو برد. نه کلمه...
-
دل بسته ام به ساقی
پنجشنبه 1 آذر 1386 02:10
می خواستم پستی طولانی بنویسم اما نشد. تا الان کار داشتم و ساعت 2 شب که که فرداش هم روز کاریست، زمان زیادی ندارم. تلگرافی می نویسم. ایشالا که معلوم بشه چی گفتم! 1- ولادت امام رضا سلام الله علیه بر همه خوانندگان مبارک باد. 2- برای بعضی از دوستان مطالب وبلاگ ناراحت کننده ست انگار! از کامنت هاشون معلومه. راه حل ساده ای...
-
می گذرد
پنجشنبه 17 آبان 1386 13:34
1- از آخرین اشعار قیصر امین پور: این ایام که می گذرد ، خوش می گذرد که می گذرد. 2- یکسری از رهگذران در کامنتهای پست قبل ما رانواخته اند و بی نام. نشان از که بپرسیم؟ 3- پوپولیسم ! 4- به شب و پنجره بسپار که بر می گردم عشق را زنده نگه دار که بر می گردم 5- بین ما هفت کوه و دریا فاصله افتاده اما به تو نزدیکترم امروز قلب من...
-
اولین طلوع من باش
شنبه 12 آبان 1386 00:17
۱- تسلیت جهت فقدان شاعر گرانقدر، قیصر امین پور. همو که نام کوچکش با حرف آخر عشق آغاز میشود. ۲- امشب ببین که دست من ، عطر تورو کم میاره ۳- دیشب خونه مادر بودیم. همه برادرها و خواهرها کنار هم جمع شده بودن. آخرین بار این اتفاق 8 سال قبل افتاده بود. و تا الان تکرار نشده بود. به دلایلی مثل شهرستان بودن یا خارج کشور بودن....
-
هجرت دیگری ...
سهشنبه 8 آبان 1386 17:23
من همسفر شراب از زرد به سرخ یا همره اضطراب از زرد به سرخ یکروز به شوق هجرتی خواهم کرد چون هجرت آفتاب از زرد به سرخ بعضی زندگی ها چه با برکتند، طولی کم دارند و عرضی زیاد. انشاگر دستور زبان عشق رفت. به همین سادگی، رخت خویش از این ورطه بیرون کشید. قیصر امین پور، شاعری که درد کشیده بود و رخت کشیده، هجرتی کرد به شوق...
-
یه پست نسبتا طولانی برای خوانندگان٬ بعد مدتها!
شنبه 28 مهر 1386 23:39
0- هیچکی عاشقت ، اینجور که منم ، نبود و نشد ، لاف نمی زنم 1- یک متن بلند بالا نوشتم دیشب ، ولی فرصت نشد up کنم. اومدم دیدم کلا save نشده بوده. حجمش صفر کیلو بایته. قسمت نبوده حتما . ولی از من به شما نصیحت ، روی desktop هیچی save نکنید. این بار چندمه که می پره. 2- آهنگ های جاودانه ایرانی ، سلطان قلبها از انوشیروان...
-
یک شعر
شنبه 7 مهر 1386 09:22
شعری که به حال و روز من می خورد: به قصه های غریبانه ام ببخشایید ! که من ـ که سنگ صبورم ـ نه سنگم و نه صبور ! دلی که می شود از غصه تنگ ٬ می ترکد ! چه جای دل که در این خانه سنگ می ترکد ! در آن مقام ٬ که خون از گلوی نای چکد عجب نباشد اگر بغض چنگ می ترکد چنان درنگ به ما چیره شد ٬ که سنگ شدیم ! دلم از این همه سنگ و درنگ می...
-
شطحیات + کشکول + حرف حسابی!
چهارشنبه 4 مهر 1386 19:54
1- چه بوی خوبی میاد. بوی زندگی. پشت فرمون نشسته ای و داری توی چمران گاووار رانندگی میکنی. نفس عمیق تر می کشی. 2- تاراج شده ام . تمام شده ام . گم شده ام. 3- خبرنگار امریکایی ، جواب صریح می خواهد و اطلاعات و اخبارش به روز نیست. 4- کلاس می ری میای- اینور اونور میزنی- میری بیرون وبرمی گردی- برنامه دارید.تشنگی – ساعت 9 پست...
-
فکر من باش که هنوز مثل قدیمم
دوشنبه 26 شهریور 1386 18:01
با همون رفاقت و همون صداقت ۱- روزهای سنگینی را می گذرانم. چیزی هست که گلویم را می فشارد و اشک در چشمانم حلقه می زند. سه روز است که فقط دو وعده غذا خوردم ٬ دو افطار مختصر. غذا از گلویم پایین نمی رود. ۲- خدایا ٬ توان بده . ۳- رمضان آمد و مبارک آمد. هنوز هیچ چیزی نفهمیدم. معلوم نیست بعد از این هم بفهمم. ۴- بچه های تازه...
-
الحکایة و التمثیل
دوشنبه 12 شهریور 1386 18:53
چوپانی مشغول چراندن گله گوسفندان خود در یک مرغزار دورافتاده بود. ناگهان سروکله یک اتومبیل جدید کروکی از میان گرد و غبار جاده خاکی پیدا میشود. راننده آن اتومبیل که یک مرد جوان با لباس Brioni ، کفشهای Gucci ، عینک Ray-Ban و کراوات YSL بود، سرش را از پنجره اتومبیل بیرون آورد و پرسید: اگر من به تو بگویم که دقیقا چند راس...
-
آپ دیت می کنیم !
دوشنبه 12 شهریور 1386 16:15
1- در فیلم مسیر سبز(گرین مایلز) ٬ تام هنکس که عمر طولانی پیدا کرده بود و یه جورایی شده بود حضرت مسیح، می گفت این هم مجازات منه که عمر طولانی داشته باشم و دائما شاهد این باشم که دوستانم را به خاک می سپارم. حالا من که عمر طولانی و جاودانه ندارم ، ولی برای بار چندم بود که شاهد مراسم کفن و دفن و خاکسپاری و ختم و غسل و...
-
پدر بزرگ هم رفت
سهشنبه 30 مرداد 1386 12:32
تنها باقیمانده کل فامیل از قرن قبل ٬ روز شنبه ساعت ۵ عصر از بین ما رفت. دو سال و نیم بعد از مادر بزرگ. قبرشان در قطعه ۲۲۴ دو طبقه است و مادر بزرگ در طبقه زیرین. در این سالهای آخر مریضی و زمین گیری از یک سال قبل تا حال٬یک بار کسی صدای شکایتی از او نشنید. یک بار کسی یادش نمی آید که گفته باشد آخ. یک بار کسی نشنید که...
-
پس چرا در برای ما همیشه به روی یک پاشنه می چرخد؟!
یکشنبه 21 مرداد 1386 12:55
1- عید سعید مبعث پیامبر عظیم الشان اسلام صلوات الله علیه و آله بر همگان مبارک باد. روز شروع نزول بیکران رحمت للعالمین. 2- تجربه نبوی قابل بسط است یا نه؟ یا تصورات است؟ کتاب ملهم از نبی مکرم داریم یا نه؟ جنبه وحیانی قابل تکرار نیست و رویاها هست؟ این مرتیکه سلمان رشدی همین را دستمایه قرار داده که آن کتاب ضاله را نوشته؟...
-
یک غزل
یکشنبه 31 تیر 1386 17:48
این غزل در بین غزل سرایان معاصر ٬ مشهور است. در کتابها هم زیاد دیده میشه. قبلا یک بیتش رو نقل کرده بودم. اینم کاملش . یه پست هم به زودی می دم اگر خدا بخواد. یه جورایی میشه با این شعر ارتباط برقرار کرد بخصوص که همه ما یه وقتایی بی وفایی کشیدیم... ... و چای دغدغه ی عاشقانه ی خوبی ست برای با تو نشستن بهانه ی خوبی ست حیاط...
-
حرمت خلوت ما کو؟
چهارشنبه 20 تیر 1386 01:38
ما که کلا" نفهمیدیم چی شد! سلامی و خداحافظی و پستی و پیامی! یاران ز چه رو رشته ی الفت بگسستند عهدی که روا بود دگر باره نبستند ما را دگر از پهنه ی دشمن گله ای نیست کان عهد که بستیم رفیقان بگسستند آن پست 15 تیر محتمل حامدی ست. که اول شخص است و امضایش مثنی . و علیرضا پست آخرش نبود و گویی اسمش بر سبیل تحاشی ( همان...
-
بدون عنوان !
سهشنبه 19 تیر 1386 20:09
به یاد قدیم دوباره می شمرم : ۱ . اولین جمله من تو ترنج ( رویای نیمه کاره سابق ) عصر پنجشنبه پنجم آذر ماه هزار و سیصد و هشتاد و سه ! : « دلم می خواد میوه ممنوع رو بچشم ! مزه اش یادم رفته.دیگه بعد از این همه سال تلخی اش از دهنم رفته. ... ! » شروعش از اینجا بود و همونجا دروازه ورود من به دنیای مجازی و وبلاگ شد ، اول...
-
یک سلام و دو خدا حافظ...
جمعه 15 تیر 1386 21:03
*** رهروی شنید و گفت : کار عاشقان پاکباخته ست! گفتم : ای رفیق راه ؛ یک نگاه مهربان که از تو ساخته است. (فریدون مشیری) *** سلام من همان قدر بیرنگ است که بر شما خدا حافظی ام . سالی و ماه ها گذشت ومن آنچه پندار می کردم بر کردار روان نشد . کنون فصلی نو آغاز می کنم که فارغ از قیل و قال مدرسه ام و عبور از پلی تازه را پیش...
-
آقای اصلانی!
شنبه 9 تیر 1386 09:37
1- یکی از دوستان عزیزم که چند وقته ندیدمش و تلفنی ارتباط داریم – آرش – که نمی دونم وبلاگش فعال هست یا نه . یادمه یک بار تو بلاگش نوشته بود ( نقل به مضمون) : "فایده خوردن نیم کیلو آلبالو و کلی گوجه سبز و توت ، اینه که می فهمی مسیر اتاق تا دستشویی چند قدمه ، ساعت دو نیمه شب بارون زده ، ساعت 3 و پنج دقیقه اذان را کامل می...
-
یاد امام و شهدا
یکشنبه 27 خرداد 1386 17:51
شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها را به شما تسلیت می گویم. 1- بعد نود و بوقی ، پشتیبان فنی رو دیدیم و قرار شد یه دستی به سر و گوش قالب وبلاگ بکشه . البته اگه بکشه ! 2- شما اگه نصیر و علیرضا رو دیدین و یا خبری ازشون دارین ، من هم دارم ! دلمون خوشه که اعضای وبلاگ داریم! کجایند یاران ! دورانی بود که وبلاگ با ده تا عضو می...
-
خورشید بی حجاب
جمعه 18 خرداد 1386 21:43
1- خوانندگان وبلاگ ما ، تو کار نظر گذاشتن نیستن. فقط بازدید می کنن. 2- یکی از دوستان ، اس ام اس زد و گفت :"وبلاگت رو آپ دیت نمی کنی ، ما زمانهای اضافه کاریمون رو چی کار کنیم پس؟" این شد که تصمیم گرفتم پست بدم ! 3- دیدار ورزشکاران در بیت امام . همه چیز داشت غیر از مسائل مربوط به امام و الگو سازی و امثالهم. برنامه شب...
-
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
سهشنبه 1 خرداد 1386 14:17
رفتیم مشهد. خلوت و خوب. راهها خلوت. بگیر و ببند پلیس توی راه زیاد بود. 100 تا بیشتر می رفتی می گرفتنت. ما هم جریمه شدیم. بالاخره باید تند نرفت دیگه ! همیشه آداب و ترتیب می جستیم برای رفتن به حرم. نصفه شب برو ، رواق فلان جا زیارت بخون، اونجا بشین ، نماز در فلان قسمت بالای سر بخون، آدمهایی که همدیگر رو هل میدادن و از سر...
-
بابا حدادی
دوشنبه 24 اردیبهشت 1386 00:36
آقای ایاز حدادی معلم زبان انگلیسی سال سوم دبیرستان ما بودند. خیلی از ایشان خاطره داریم. در محبت و ادب و احترام بی نظیر. اخلاق عالی. به همه ما می گفتند " پسرای من" یک انسان به تمام معنا و بسیار دوست داشتنی. با معلمی خودم که مقایسه می کنم می بینم که ما هیچی نیستیم در برابر چنین ستونهایی. بیش از ده سال است که با بیماری...
-
شاکی نامه !
سهشنبه 18 اردیبهشت 1386 12:18
1- فلا تتبعوا الهوی ان تعدلوا رفتم دادسرا برای پی گیری پرونده آقا دزده. این آیه بالای برگه اجرای احکام به چشمم خورد. بله ، خیلی مهمه . باید از هوا پیروی نکرد. 2- شاکی هستم یه دنیا. از در ودیوار. قوه قضائیه. یه بار نشد روزنامه در صفحه حوادث از دزدیدن و تعرض به دختران جوان ننویسه. تازه اینها به مراجع قضایی میرسه. چند تا...
-
دیوانه ها آدم به آدم فرق دارند
دوشنبه 10 اردیبهشت 1386 12:04
1) این مطلب از آف لاین هایی است که هر روز برای آدم میاد ، ولی دو سه تاش باحال بود گذاشتم شما هم ببینین: چند سوال: چرا وقتی باطری کنترل تلویزیون تموم می شه دکمه های اونو محکمتر فشار میدیم؟ چرا برای انجام مجازات اعدام با تزریق آمپول سمی، از سرنگ استریل استفاده می کنن؟ چرا تارزان بعد از این همه وقت که تو جنگل بوده ریش و...
-
... و چای
چهارشنبه 5 اردیبهشت 1386 13:32
1- ...و چای دغدغه ی عاشقا نه ی خوبی ست برای با تو نشستن بهانه ی خوبی ست «حسن صادقی پناه» 2- روزی سه لیتر بنزین می خوان بدن ، با اینهمه آیان و اویون ! و 6 ساعت معطلی من در اداره پست برای گرفتن کارت سوخت که آخرش هم با توهین داده شد ! اولا روزی سه لیتر بنزین برای چرب کردن فلان جای .... هم کفایت نمی کنه! ثانیا همه سه...
-
پست
دوشنبه 27 فروردین 1386 12:35
1- خیلی گذشته، ولی هنوز به یادت هستم. نمی دونم اصلا به وبلاگ سر می زنی یا نه. به قول نیما : گرم یاد آوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم. 2- سال نو را به دوستان عزیز تبریک می گویم. با کمی تاخیر. 3- وقتی رئیس می رود تعطیلات! 4- ببخشید، یه مطلب توپ که اصلا بخاطر اون تصمیم به پست فرستادن گرفتم داشتم که یادم رفت! یادم بیاد...