رویای نیمه کاره

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای نیمه کاره

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

ای دوست

از کتاب باید عاشق شد و رفت
گزیده شعرهای م. آزاد ( محمود مشرف آزاد تهرانی )




من از آسمان سخت نومیدم
ای دوست
نومید نومید!
می‏دانی؟
اینجا
نباریده دیریست باران
نتابیده خورشید.

نروییده دیگر نهالی
زمین پوک و خالیست

نه از بوته‏ی خشک خاری پناهی
نه بر کشتزاری گواه از شیاری
(من از آسمان سخت نومیدم،
آری!)
بر این دشت خاموش
در یاد داری؟
چه گل‏های نازانِ پاکی
چه آزاد سروی
چه تاکی!
چه بادی؛ که سرمست ...
چه بیدی؛ که بیتاب ...
چه آهوی مستی که در بیشه‏ی خواب؛
چه خوابی!

بر این دشت خاموش، در یاد دارم
که مرغان سرود سفر ساز کردند
هوا سخت تاریک و نامهربان شد
(تو گفتی که
فریادی از دشت بر آسمان شد)
پس آنگاه، در یاد دارم؛
خزان شد
چه گل‏ها که بر خاک عریان فرو ریخت!
چه گل‏ها که غمناک،
برخاک!

نه از سرو دیگر نشان ماند،
نَز تاک دیگر.
نه از آسمانِ شکوهنده‏ی پاک ...
دیگر
من از آسمان سخت نومید
نومید نومیدم
- ای دوست!


یاسر

ُThis is me

I guess I have introduced myself at the very beginning of this Weblog, but I was asked to introduce myself again. My name is Amir and I am in the first year of Computer Engineering at University of Toronto. Maybe, in the near future, I change my subject to Mechanical Engineering, but now I am in Computer Engineering. I am living in Toronto, one of the biggest cities in the world. Actually, I do not care about its size but I like it because it is friendly (Doostane). I wanted to live alone on the University’s campus (Khabgah), but now I am living with my family. Maybe, in the near future, I go by myself. Now in the summer time, I am working as a salesperson (Frooshande). I really like the sales (Froosh) because I have a lot experiences in sales. I like to sell different things to people. I am working for a big company which is called Ontario Hydro Energy Inc. This company is one the different companies that supplies (Tolid Kardan) gas and electricity for the people. By the way, I am frank (Roko Poost Kande) and I like the people who are franks. Ok, this is all about me  God bless everybody .

امتحان !


دوشنبه امتحان دارم! میخوام دو شب خر بزنم که نمره م خوب بشه... این دو روز میرم مرخصی وبلاگی .


یک عمر دور و تنها، تنها به جرم اینکه

او سرسپرده میخواست٬من دل سپرده بودم


منصور

We are a big family

God Is The Beauty
Why we think like this? First, I have to describe something that has been my experience here. I have many Arabic friends, from Kuwait, Lebanon, and Saudi Arabia. You know what? I found them very religious (Mazhabi). One day I was discussing about Islam with Mustafa who is from Kuwait and also is one of my best friends. He was saying "you Iranian Shi`a Muslims really hit Islam". I asked why? He said, you how many percents of Muslims are Shi`a and how many percents are Sunni? I said that I know most of the Muslims, maybe more than 800 million people, are Sunni. He said, “I really have respect for your twelve holy Imams”, but “You always curse (Fohsho Bado Birah) our holy imams who are Omar, Abu Bakr and Osman. He said,” You Shi`a Muslims really destroy Islam by breaking the Muslim’s unity (Etehad)”. I was thinking with myself and I found him right. He was saying something that was very true. Then, I was thinking with myself that how Muslims suffer in the entire world by Zionists (Seyhonista). I really understood Mustafa’s words that instead of getting apart (Joda Shodan) from each other, we have to be united. I am sure we will be responsible in front of God for our behaviors. We should not break the unity of Muslims. That would be an unforgiving (Na Bakhshoodani) sin (Gonah) in front of God. I really want my dear Reza understand it. We Muslim people are a big family and we have to be strong against the Zionists.

قرارمدار+تنیس


یه کاری رو قرار کردین یکی انجام بده ، انجام نمیده... یه بار یادآوری میکنی، میگه باشه ولی باز انجام نمیده... دوباره بهش میگی ، بازم می گه چشم . سه باره میگی بازم همون داستان.  هیچکدوم از دفعات نمیگه "نمی کنم" یا نمیگه "نمی خوام" یا نمی گه اصلا قرارمون از اول بیخود بود و امثال ذلک . هر دفه میگه باشه ولی نمیکنه. منو راهنمایی کنین که چیکار باید کرد در این مواقع؟
دیروز رفتم یه سر به کارگاه زدم و برگشتم . بعدش یه جلسه خوب و بعد مجموعه ورزشی انقلاب و مسابقه تنیس منصور بهرامی و بیو بورگ سوئدی . عالی بود این بهرامی . بیخود بهش لقب " جادوگر تنیس" نداده بودند. استاد حرکات نمایشی که البته امتیاز آور بود نه کشکی. ایس هایی (سرویس بدون برگشت) که میزد عالی بود و اصلا بورگ کاری نمیتونست بکنه . آخرش هم برنده شد. بلیطش هم 9 تومن بود!!!!!! (البته ما اینقدر ندادیم) هر چی به تنیس مربوطه گرونه. ورزش مایه داریه . راکت معمولی 120 تومن. یک بازیکن تیم استقلال هم کنار ما نشسته بود. چشممون روشن شد! می پرسید امروز بازی کجا و کجاست؟ (فینال جام حذفی) تو دلم گفتم استقلال همچین بازیکن های مطلعی داره که...! (قابل توجه هلمز) - و زودتر برگشتیم و برای بازی دونفره نموندیم .

منصور