رویای نیمه کاره

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای نیمه کاره

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

نامه ای برای خدا ...

1- سلام

۲-ایام فاطمیه رو تسلیت میگم...
 لعن الله عمر، ثم ابابکر و عمر، ثم عثمان و عمر، ثم عمر ثم عمر...

۳- هر کجا هست خدایا به سلامت دارش...

*** - یه نامه به خدا. اینجوری شروع میشه...  
سلام خدا...
نمیدونم باید به تو هم سلام کنم یا نه؟! ولی خوب سلام اسم خودته:
...اللهمّ أنت السلام و منک السلام و لک السلام و إلیک یعودُ السلام...
فکر کنم با اسم خودت شروع کنم بهتر از اسم خودم باشه، میدونی خدا همین اول کاری یاد چی افتادم؟
یاد این حکایت افتادم که یه بار زلیخا میخواست به یوسف یه هدیه بده، خیلی فکر کرد که چی هدیه بده، آخرش تصمیم گرفت برای یوسف یه آئینه بگیره، یه آئینه که یوسف خودش رو با اون ببینه، در واقع میخواست یه جورائی خود یوسف رو به یوسف هدیه بده...حالا منم اول نامه گفتم سلام پس من هم جلوه‌ای از خودت رو به خودت هدیه میدم.
فکر می کنم حرف دل خیلی هامون باشه. من که باهاش حال کردم... شما هم یه نیگا بهش بندازین

۴- یه ترجیع بند از سعدی هست که البته تنها ترجیع بندی است که توی کلیاتش هست. دیشب برا دوازده - سیزدهمین بار خوندمش و کلی حال کردم. خیلی توپه. این همه مردم کشتند خودشون رو، هوار تا ترجیع بند گفتند برا خودشون، این بابا اومده یه دونه ترجیع بند گفته تو کل شعر هاش، دکون همشون رو تخته کرده:
       ای ســـــرو بلنــــد قامـت دوســت
       وه وه کـه شمـایلـت چه نیکـوست
       در پــــای لطــــافت تو میـــــــــــراد
       هر سـرو سهی که بر لب جوست...
       مـــــــه پـــاره اگـــــــر به بـــــام آید
       که فــــرق کند که مــــاه یا اوست؟...
خلاصه، از ما گفتن. بعدا نگین نگفتا... نخونده از دنیا نرینا...

۵- مهدی اینا تیمشون تو مسابقات روبوکاپ ایتالیا توی بخش RoboCupRescue سوم شد و بالاخره این آقا مهدی ما هم سربازی رو دودر کرد... مهدی جان مبارکت باشه...

۶- باز هم هر کجا هست خدایا به سلامت دارش...

۷- خیلی حرف زدم... همین دیگه...
 
رضا
      

هر چی فکر کردم عنوانی بنظرم نرسید؟!؟!؟

بعضی ها خواسته بودند که بیشتر با اعضاء تیم آشنا بشند که آقا منصور لطف کردند وچند وقت پیش تا حدودی خودشون را معرفی کردند....و اما خودم:
نام:یاسر- ۲۲سن-رشته تحصیلی: مهندسی کامپیوتر(سال آخر)-ساکن لندن-تیم مورد علاق فوتبال: منچستر یونایتد-بهترین دوست : اینترنت(بیشتر از همه هر روز باهاش هستم!!) 
. ورزش مورد علاقه:شنا.

همین دیگه... اهان راستی رضا قراره که بزودی یک قسمت بعنوان معرفی اعضاء تو وبلاگ درست کنه!! حالا نمیدودم چیکار کرده..

  یک شعر قشنگ از اخوان ثالث چند روز پیش خوندم که فکر کردم بد نباشه تو وبلاگ بزارم....

 


 لحظه دیدار نزدیکست.
باز من دیوانه ام، مستم؛
باز میلرزد دلم،دستم.
بازگویی در جهان دیگری هستم.
های! نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ!
های، نپریشی صفای زلفکم را، دست!
و آبرویم را نریزی، دل!
- لحظه دیدار نزدیکست.


یاسر    

شهرک آزمایش

امروز رفتم شهرک آزمایش جهت کارهای مالیات و عدم خلافی و ...
حال ندارم توصیف کنم چون فقط باید بد وبیراه بگم ! آدم از یه حدی بگذره سکوت میکنه...
ادامه :
این روزا مثل اینکه من رو فرمم! یکی از دوستان عزیز(!) امروز آنچنان حالی از من گرفت که تا حالا هیچکس در حق من نکرده بود! فقط بگم که به راحتی و سادگی هرچه تمامتر زد زیر حرفش و کاری را که قرار بود انجام بده ٬ نکرد. کلی ترکش های این موضوع رو باید تحمل کنم. آدم رو حساب حرف یک نفر یه کاری میکنه و...
بگذریم٬ بعضیا خیلی باحالن دیگه.
عصر رفتم بیمارستان شرکت نفت٬  ملاقات پدر یکی از دوستان. امیدوارم که خداوند به پدر این دوست عزیز شفا عنایت فرماید.
توی بیمارستان دوستان دیگری بودند و همراه آنها شدم برای رفتن به کوه . در ارتفاع ۴۲۰۰ متری(!) گروه را ترک کردم و همراه همرنگ یار برگشتم پایین که برسم به کنسرت لیلی و مجنون تالار وحدت. و رفتم کنسرت و یک کم خوابیدم و...

منصور

عجب روزی بود امروز

صبح، نمازت قضا میشه / تو ترافیک گیر میکنی به کلاس دیر میرسی / به یک سوال استاد جواب اشتباه میدی حالت گرفته میشه / میای بری تو راه بنزین تموم میکنی / با هزار بدبختی مشکل رو حل میکنی میفهمی ساعت 3 یه قرار داشتی که یادت رفته بوده / می ری مدرسه م... یه نفر اشتباها از دستت دلخور میشه قهر میکنه میره خونه / میری یه چرت بخوابی صد نفر به فاصله های 5 دقیقه میان و بیدارت میکنن / به خاطر رودربایستی یه کار می افته گردنت که اصلا دوست نداری انجامش بدی / مسافرتی که هفته بعد میخواستی بری کنسل میشه / میری سمت خونه و از وسط راه بر میگردی چیزی برداری ، میبینی همه درها بسته ست و هر چی در میزنی باز نمیکنن / میری خونه ، توی آشپزخونه دستت میچسبه به ماهی تابه٬ کباب میشه / شامی که دارید رو اصلا دوست نداری به زور میخوری / کولر باد گرم میزنه میری می بینی که پمپ آب گیرپاژ کرده و شب رو در گرما خواهید بود /  دائیت زنگ میزنه و یه چیزهایی که توی خونتون هست رو میخواد براش ببری و این یعنی فردا دو ساعت علافی/
و منتظر واقعه بعدی می شینی... ای 16 تیر 1382 /

توبه نامه...

من دو تا شعر از گلسرخی گذاشتم تو وبلاگ متهم به کمونیست وحمایت از حزب توده و ....شدم!! خوب طوری نیست ..تازه کلی معروف شدم!! البته منظورم اصلا این چیزا نبود وفقط از ادبیاتش خوشم امده بود.... همینجا هم از ملت غیور و شهید پرور عذر خواهی می کنم و از خداوند طلب بخشش و آمرزش می کنم.!!
مبینم که امیر هم حسابی موتورش روشن شده...امیدوارم موفق باشه!!
یک شعر قشنگ از فریدون مشیری براتون میگذارم که امیدوارم ازش لذت ببرید.

پر کن پیاله را،
کاین آب آتشین،
دیری است ره به حال خرابم نمی برد!


این جام ها – که در پی هم می شود تهی –
دریای آتش است که ریزم به کام خویش،
گرداب می رباید و، آبم نمی برد


من، با سمند سرکش و جادوئی شراب،
تا بیکران عالم پندار رفته ام
تا دشت پر ستاره اندیشه های گرم
تا مرز ناشناخته مرگ و زندگی
تا کوچه باغ خاطره های گریزپا،
تا شهر یادها…
دیگر شراب هم
جز تا کنار بستر خوابم نمی برد!


هان ای عقاب عشق!
از اوج قله های مه آلود دوردست
پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من
آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد…!


آن بی ستاره ام که عقابم نمی برد!
در راه زندگی، با اینهمه تلاش تمنا و تشنگی،
با اینکه ناله می کشم از دل که : آب…آب…!
دیگر فریب هم به سرابم نمی برد!


پر کن پیاله را …


بر گرفته از بهار را باور کن

یاسر