عوضش تو شهر ما ...(آخ نمی دونین پریا!)
در برجا وا می شن ؛برده دارا رسوا می شن
غلوما آزاد می شن،ویرونه ها آباد می شن
هر کی که غصه داره
غم شو زمین می ذاره .
قالی میشن حصیرا
آزاد می شن اسیرا
اسیرا کینه دارن
داس شونو ور می دارن
سیل می شن :شرشرشر!
آتیش می شن :گرگرگر!
تو قلب شب که بد گله
آتیش بازی چه خوش گله!
آتیش !آتیش !_چه خوبه!
حالام تنگ غروبه
چیزی به شب نمونده
به سوز تب نمونده
به جستن و واجستن
تو حوض نقره جستن...
الان غلاما وایسادن که مشعلا رو ور دارن
بزنن به جون شب،ظلمتو داغونش کنن
عمو زنجیر بافو پالون بزنن وارد میدونش کنن
به جائی که شنگولش کنن
سکه یه پولش کنن
دست همو بچسبن
دور یارو برقصن
((حمو مک مورچه داره ،بشین وپاشو))در بیارن
((قفل وصندوقچه داره ،بشین و پاشو))در بیارن
پریا!بسه دیگه های های تون
گریه تون ،وای وای تون!))...
پریا هیچ چی نگفتن ،زار وزار گریه میکردن پریا
مث ابرای بهار گریه می کردن پریا ...
((_پریای خط خطی
لخت و عریون ،پاپتی!
شبای چله کو چیک
که توکرسی ،چیک وچیک
تخمه می شکستیم و بارون می اومد صداش تو نودون
می اومد
بی بی جون قصه می گف قصه سر بسه می گف
قصه ی سبزه پری زرد پری ،
قصه سنگ صبور ،بز روی بون ،
قصه ی دختر شاه پریون ،_
شمائین اون پریا !
اومدین دنیای ما
حالا هی حرص می خورین،جوش می خورین،غصه خاموش
می خورین که دنیا مون خال خالی یه ،غصه و رنج خالی
یه؟
دنیای ما قصه نبود
پیغوم سر بسه نبود.
دنیای ما عیونه
هر کی می خوهد بدونه:
دنیای ما خار داره
بیابوناش مار داره
هر کی باهاش کار داره
دلش خبر دار داره!
دنیای ما بزرگه
پر از شغال و گرگه!
عقب آتیش _لی، لی ،لی !
آتیش می خوای بالا ترک
تا کف پا ترک ترک...
دنیای ما همینه
بخواهی نخواهی اینه!
به نقل از وبلاگ سروش :
سوال : ۲×۲ چند میشه؟
مهندس نگاهی به کتابچه های راهنما (Handbook) خود می کند و پس از فشار دادن چند دکمه روی ماشین حساب جواب می دهد:« عددی بین ۹۸/۳ و ۰۳/۴».
فیزیکدان پس از مراجعه به کتب مرجع و انجام چند آزمایش و تحلیل نتایج می گوید:«۰۰۱/۴ به علاوه و منهای ۰۰۲/۰».
ریاضی دان پس از دیدن صورت مساله به فکر فرو می رود و پس از مدتی از حالت خلسه وار خود بیرون می آید:« من جواب دقیق مساله را نمی دانم ولی می توانم ثابت کنم که مساله جواب دارد».
منطق دان:« بهتر است منظور خود را از عمل ضرب به طور دقیق بیان کنید».
متخصص MBA نگاهی به اطراف می اندازد، در و پنجره ها را می بندد و با لبخند دوستانه ای شما را دعوت به نشستن می کند و می گوید :«جواب پیشنهادی خود شما چند است؟ مطمئن باشید می توانیم به توافق خوبی برسیم».
منصور
In The Name Of The Creator of The Beauty
My time, my days, my nights, my music, my cake, my life
My sleep, my stress, my soup, my ups, my downs, my dreams
My hobby (Sargarmi), my work, my rest, my blood, my skin, my hands
My money, my car, my shoes, my do’s, my dares (Shahaamat), my don’ts
My future, my hopes, my way, my school, my university, my home
My joy (Shadi), my sadness, my love, my credit, my card, my name
My hair, my style (Mod), my gel, my win, my loose, my game
My city, my
My mother, my father, my people, my flowers, my rose, my drama
My prayers (Ebaadat), my faith (Sarnevesht), my mosque
Are for something, are for some destinations (Maghsad), they
are for my destination to that beauty, to the God
God Bless us…………………... Amen
Amir