می خواستم پستی طولانی بنویسم اما نشد. تا الان کار داشتم و ساعت 2 شب که که فرداش هم روز کاریست، زمان زیادی ندارم. تلگرافی می نویسم. ایشالا که معلوم بشه چی گفتم!
1- ولادت امام رضا سلام الله علیه بر همه خوانندگان مبارک باد.
2- برای بعضی از دوستان مطالب وبلاگ ناراحت کننده ست انگار! از کامنت هاشون معلومه. راه حل ساده ای داره. می تونن به اینجا سر نزنن. به همین سادگی! برا چی میان مطالبی می خونن که پرت و پلاست و مهمل؟! وقت شما گرانبهاست و حتمابه کارهای مهمی رسیدگی می کنید. نیایید تا هم وقتتان گرفته نشود و هم اعصابتان خورد نگردد!
3- ظرافت ها و ریزه کاریهای تربیتی سریال آل ساینت (پرستاران) بی نظیر است. و همچنین شخصیت پردازی عالی. هر کاری داشته باشم خودم رو به این سریال می رسونم.
4- در جایی هستیم و با جماعتی طرفیم که سنگ را بسته اند و سگ را رها کرده اند!
5- سرماخورده ام اساس ! خانوادگی. چهار سال یه دفعه اینجور میشم. نمی دونم نفرین کی گرفته !
6- سریال مدار صفر درجه تموم شد. با رمبو بازی در آوردن حبیب پارسا! بچه مزلف خوشگل خلوت دختر تور کن (!) رو چی به تیر اندازی و کشتن سه نفر! لامصب از کمیسر مولدوان بیشتر تیر خورد و نمرد. آخرفیلم یه جورایی هندی تموم شد! ولی کلا سریال قشنگی بود. از دیدن و تعقیب کردنش پشیمون نیستم.
7- نفت از 100 دلار هم بیشتر شد. تبریک به کسانی که بهشون میرسه. من نمی دونم چه حسابیه که نفت گرون میشه ، تو جامعه ما گرونی میشه، ارزون هم میشه گرونی میشه. فعلا که ما بنزین نداریم. کمک !!
8- دوست داشتم دوستم داشتی منو کشتی ، دوباره زنده کردی
منصور
1- از آخرین اشعار قیصر امین پور:
این ایام که می گذرد ، خوش می گذرد که می گذرد.
2- یکسری از رهگذران در کامنتهای پست قبل ما رانواخته اند و بی نام. نشان از که بپرسیم؟
3- پوپولیسم !
4- به شب و پنجره بسپار که بر می گردم
عشق را زنده نگه دار که بر می گردم
5-
بین ما هفت کوه و دریا
فاصله افتاده اما
به تو نزدیکترم امروز
قلب من میتپه با قلب تو اینجا
منصور
۱- تسلیت جهت فقدان شاعر گرانقدر، قیصر امین پور. همو که نام کوچکش با حرف آخر عشق آغاز میشود.
۲- امشب ببین که دست من ، عطر تورو کم میاره
۳- دیشب خونه مادر بودیم. همه برادرها و خواهرها کنار هم جمع شده بودن. آخرین بار این اتفاق 8 سال قبل افتاده بود. و تا الان تکرار نشده بود. به دلایلی مثل شهرستان بودن یا خارج کشور بودن. یا نبودن. نشست خوبی بود و خوش گذشت. یاد خاطرات کودکی. و از هر دری سخنی.
۴- قطعا خورشت فسنجان مادر ، بهترین است در دنیا. حتی از فسنجان فارسی هم خوشمزه تر است.
۵- چند وقت پیش ،دوستان قدیم در مدرسه خ یک شب دعوت کردند برای مهمانی. بانی چاو میرداماد. جای خوبیه. دیگه شده پاتوق این دعوتا. بچه های با معرفتی هستند. بعد 6 سال هنوز از این برنامه ها می زارن.و دعوت می کنن. تو بچه های مدرسه میم از این خبرا نیست .نمی دونم پامون رو کجا اشتباه گذاشتیم.
۶- بعضی از آدمهایی که در اطرافمون هستند را اگر ببرن هند، مردم می پرستندشون!
عاشق همیشگی باش
خسته ام از تلخی شب
تو طلوع زندگی باش
من همسفر شراب از زرد به سرخ یا همره اضطراب از زرد به سرخ
یکروز به شوق هجرتی خواهم کرد چون هجرت آفتاب از زرد به سرخ
بعضی زندگی ها چه با برکتند، طولی کم دارند و عرضی زیاد. انشاگر دستور زبان عشق رفت. به همین سادگی، رخت خویش از این ورطه بیرون کشید. قیصر امین پور، شاعری که درد کشیده بود و رخت کشیده، هجرتی کرد به شوق همانطور که خود گفته بود. آفتابی غروب کرد در آسمان ادب ما در این وانفسای کم نوری. خدایش بیامرزد.
محسن
0- هیچکی عاشقت ، اینجور که منم ، نبود و نشد ، لاف نمی زنم
1- یک متن بلند بالا نوشتم دیشب ، ولی فرصت نشد upکنم. اومدم دیدم کلا save نشده بوده. حجمش صفر کیلو بایته. قسمت نبوده حتما . ولی از من به شما نصیحت ، روی desktop هیچی save نکنید. این بار چندمه که می پره.
2- آهنگ های جاودانه ایرانی ، سلطان قلبها از انوشیروان روحانی. چی ساخته که رسوخ کرده در فرهنگ ما. سازنده "مرا ببوس" ویگن نمی دونم کیه. جالبه که یکی آهنگ میسازه ، اصالت دار و عمیق ، موندگار میشه. سر چهار راهها و جلو تالار وحدت با آکاردئون( مخصوص روشندلان ) و ویولون ( بقیه مردم ) می نوازندش. آهنگهای واروژان. عجب چیزایی خلق می کردند. الان هم هستند! از نام بردن این عزیزان به علت شبهه تبلیغ خودداری میشود!
3- کفش های نارنجی تو ، زیباتر از خودِ غروب
اهل کجای بندری ، کجای آفتابِ جنوب
شبیه خاطره نیستی ، حوصله سر نمی بری
از خواب و از رویا سری ، حتی خوش سلیقه تری
4- این اتفاق سه بار پشت سر هم به فاصله یک ماه به یک ماه برایم افتاده . بی کم و کاست. قضاوت با خودتان.
"اینکه خروجی بلوار شهید صالحی به شیخ فضل الله رو که می پیچی ، پلیس به علت استفاده از موبایل متوقفت می کنه، افسر مربوطه مدارک رو ازت می گیره ، با لهجه غلیظ اصفهانی ، بسیار مودب باهات حرف می زنه ، نصیحتت می کنه و به ابعاد خطرات صحبت با موبایل در هنگام رانندگی واقفت می کنه، تو هم می گی من تو عمرم دو بار تصادف کردم و هر دو به علت صحبت با موبایل بوده ، و او می گه باریکلا ، ببین خودت هم قبول داری.با خط بسیار زیبا قبضت رو می نویسه و بعد که به اسم گواهینامه ت می رسه می گه با سعید آقاخانی نسبت نداری؟ و تو می گی چرا یک نسبت دوری داریم ( در حد اینکه همه فرزند ابوالبشریم! ) و او با یک استریپ (!) اصفهانی میگه نـــــــــــــه ! راس می گویی؟! و بعدش می گه جای هفت تومان ، چهار تومان نوشتم، کاری که از دست ما بر میاد. "
بی کم و کاست این سناریو سه بار تکرار شده. میخین باور کونین ، میخین باور نکونین!
5-
موی تو آرامش آب
بوی تو عطر صد کتاب
بوسه ی جادویی تو
کشف دوباره ی شراب
حرف تو گیلاس درشت
ناز تو ابریشم چین
اسم تو یاد گل یاس
بغض تو لرزش زمین
6-
امشب خاطرات رو ورق زدیم و صورت عکس تو آلبوم خیس شد. یادم اومد برای حفظ رفاقت با یکی از دوستان چه زحماتی متحمل شدم و او چه برخوردی کرد.توهین آمیز بود. بعدا فهمیدم که حفظ دوستی نه به هر قیمتی و همه کس.یک طرفه هم دوستی نکیند. خام بودم . مثلا یک رقم اینکه در مقابل تلفن های متعددی که بهش می زدم ، یک بار هم به من زنگ نزد. چند وقت پیش که دیدمش اومد زرت و پورت کنه بهش گفتم : "بیا سیاه و سفید برو رنگی بیا" ! البته ببخشید سانسور شد!
7-
خبرنگار از پوتین پرسید قول می دهید توی روسیه هم یک مصاحبه با ما بکنید؟ پوتین جواب داد "من فقط به مامانم قول میدم"
8-
من از تویی که بد کردی با من ، گله میکنم ، دل نمی کنم
منصور