رویای نیمه کاره

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای نیمه کاره

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

بابا حدادی رفت

 

استاد عزیزمان آقای ایاز حدادی، دیروز دارفانی را وداع گفت. او که زندگیش وقف تعلیم و تربیت نسل دانش آموز این مملکت بود، پس از ده سال دست و پنجه نرم کردن با بیماری سرطان ، به دیدار معبود رفت و ان شاءالله به خاطرخدمات و دلسوزی های ارزنده اش به این نسل ، در کنار رحمت خداوندی قرار گرفت.

 

ما را در غم و اندوه فرو برد. نه کلمه غم و اندوه که معمولا در این موارد می گویند. تاثر و تالم کلمات کوچکی هستند برای حال من.

 

در پست 24 اردیبهشت امسال ، در مورد ایشان مفصلا توضیح داده بودم.

ان شاءالله مفصل تر در این باره خواهم نوشت.

خواهش می کنم برای شادی روح آن مرحوم فاتحه ای قرلئت کنید.

 

ختم:

 

شنبه 10/9/86 ساعت یک و نیم تا سه – مسجد الرضا (سلام الله علیه) – میدان نیلوفر

 

یکشنبه 11/9/86 ساعت یک و نیم تا دو – نماز خانه دبیرستان مفید

 

منصور

دل بسته ام به ساقی

 

می خواستم پستی طولانی بنویسم اما نشد. تا الان کار داشتم و ساعت 2 شب که که فرداش هم روز کاریست، زمان زیادی ندارم. تلگرافی می نویسم. ایشالا که معلوم بشه چی گفتم!

 

1-      ولادت امام رضا سلام الله علیه بر همه خوانندگان مبارک باد.

 

 

2-      برای بعضی از دوستان مطالب وبلاگ ناراحت کننده ست انگار! از کامنت هاشون معلومه. راه حل ساده ای داره. می تونن به اینجا سر نزنن. به همین سادگی! برا چی میان مطالبی می خونن که پرت و پلاست و مهمل؟! وقت شما گرانبهاست و حتمابه کارهای مهمی رسیدگی می کنید. نیایید تا هم وقتتان گرفته نشود و هم اعصابتان خورد نگردد!

3-      ظرافت ها و ریزه کاریهای تربیتی سریال آل ساینت (پرستاران) بی نظیر است. و همچنین شخصیت پردازی عالی. هر کاری داشته باشم خودم رو به این سریال می رسونم.

4-      در جایی هستیم و با جماعتی طرفیم که سنگ را بسته اند و سگ را رها کرده اند!

5-      سرماخورده ام اساس ! خانوادگی. چهار سال یه دفعه اینجور میشم. نمی دونم نفرین کی گرفته !

6-      سریال مدار صفر درجه تموم شد. با رمبو بازی در آوردن حبیب پارسا! بچه مزلف خوشگل خلوت دختر تور کن (!) رو چی به تیر اندازی و کشتن سه نفر! لامصب از کمیسر مولدوان بیشتر تیر خورد و نمرد. آخرفیلم یه جورایی هندی تموم شد! ولی کلا سریال قشنگی بود. از دیدن و تعقیب کردنش پشیمون نیستم.

7-      نفت از 100 دلار هم بیشتر شد. تبریک به کسانی که بهشون میرسه. من نمی دونم چه حسابیه که نفت گرون میشه ، تو جامعه ما گرونی میشه، ارزون هم میشه گرونی میشه. فعلا که ما بنزین نداریم. کمک !!

8-      دوست داشتم دوستم داشتی منو کشتی ، دوباره زنده کردی

 

منصور

می گذرد

 

1- از آخرین اشعار قیصر امین پور:

این ایام که می گذرد ، خوش می گذرد که می گذرد.

 

2- یکسری از رهگذران در کامنتهای پست قبل ما رانواخته اند و بی نام. نشان از که بپرسیم؟

 

3- پوپولیسم !

4-  به شب و پنجره بسپار که بر می گردم

     عشق را زنده نگه دار که بر می گردم

5-  

بین ما هفت کوه و دریا
فاصله افتاده اما
به تو نزدیکترم امروز
قلب من میتپه با قلب تو اینجا

 

منصور

اولین طلوع من باش

 

۱- تسلیت جهت فقدان شاعر گرانقدر، قیصر امین پور. همو که نام کوچکش با حرف آخر عشق آغاز میشود.

 

۲- امشب ببین که دست من ، عطر تورو کم میاره


۳- دیشب خونه مادر بودیم. همه برادرها و خواهرها کنار هم جمع شده بودن. آخرین بار این اتفاق 8 سال قبل افتاده بود. و تا الان تکرار نشده بود. به دلایلی مثل شهرستان بودن یا خارج کشور بودن. یا نبودن. نشست خوبی بود و خوش گذشت. یاد خاطرات کودکی. و از هر دری سخنی.

۴- قطعا خورشت فسنجان مادر ، بهترین است در دنیا. حتی از فسنجان فارسی هم خوشمزه تر است.

۵- چند وقت پیش ،دوستان قدیم در مدرسه خ یک شب دعوت کردند برای مهمانی. بانی چاو میرداماد. جای خوبیه. دیگه شده پاتوق این دعوتا. بچه های با معرفتی هستند. بعد 6 سال هنوز از این برنامه ها می زارن.و دعوت می کنن. تو بچه های مدرسه میم از این خبرا نیست .نمی دونم پامون رو کجا اشتباه گذاشتیم.

۶- بعضی از آدمهایی که در اطرافمون هستند را اگر ببرن هند، مردم می پرستندشون!

 
۷- دل عاشق خریداری نداره...
 
۸- خواب سبز رازقی باش
    عاشق همیشگی باش
    خسته ام از تلخی شب
    تو طلوع زندگی باش

 

منصور

هجرت دیگری ...

من همسفر شراب از زرد به سرخ                  یا همره اضطراب از زرد به سرخ

یکروز به شوق هجرتی خواهم کرد                 چون هجرت آفتاب از زرد به سرخ

 

بعضی زندگی ها چه با برکتند، طولی کم دارند و عرضی زیاد. انشاگر دستور زبان عشق رفت. به همین سادگی، رخت خویش از این ورطه بیرون کشید.  قیصر امین پور، شاعری که درد کشیده بود و رخت کشیده، هجرتی کرد به شوق همانطور که خود گفته بود. آفتابی غروب کرد در آسمان ادب ما در این وانفسای کم نوری. خدایش بیامرزد.

محسن