رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

اذا زلزلت الارض زلزالها...


یا صاحب الزمان

از اخبار دلخراش زلزله بم خبردار شدیم. صحنه های آوار و مشکلات مردم در این هوای سرد را از شبکه های مختلف دیدیم. از خداوند متعال آمرزش برای درگذشتگان این حادثه مسئلت داریم و امیدواریم هر چه زودتر مشکلات حل بشه.



موقع دیدن صحنه ها از تلویزیون خیلی منقلب شدم. با وجود اینکه تا حالاچندین بار مناطق زلزله زده را از نزدیک دیدم( بوشهر، بوئین زهرا، رودبار- منجیل ) .شرایط خیلی سخته.زلزله هم بزرگ بوده ( 6.3 ریشتر ) . یادآور زلزله سال ۵۷ طبس است. هوا اونجا خیلی سرده و افرادی هستند که زنده زیر آوار محبوس شده اند و اگر تا این موقع نجات پیدا نکرده باشند شانس زنده موندنشون تا صبح خیلی کمه. خدا خودش کمک کنه. بغض گلویم را فشار میده. هیچ کاری هم از دستمون برنمیاد. به سرم زده برای همدردی با مردم بی خانمان بم ، امشب رو توی حیاط بدون پتو سر کنم. شایدم فکر احمقانه ای باشه. برای مجروحین ، زیر آوار مانده ها ، خانواده های عزادار، امدادگرها، درگذشتگان حادثه دعا کنید.


امشب در بم ...

منصور

آرمسترانگ و آلدرین!


هر چند من اهل آدرس دادن به جایی نیستم( چون فکر میکنم اگر من به مطلبی توی اینترنت دسترسی پیدا کرده باشم حتما دیگران هم دیده اند!!! و این به خاطر آپ دیت بودن فراوان من است در زمینه مطالب مربوط به اینترنت!!! )
ولی چون مطلبی دیدم خیلی جالب ٬ آدرس را میگذارم و اگر دیده بودید ببخشید...

سفر انسان به کره ماه یک دروغ بود. از خیلی وقت پیشها برای خودم سفر و پیاده شدن انسان روی کره ماه را مستدلا رد کرده بودم تا این مطلب را دیدم:

http://www.baztab.com/index.asp?ID=11640

منصور

می خواهم زنده بمانم


سلام به همه

 

این جلسه می خواستم جونم را به خطر بندازم. قید زندگی را بزنم و یکی از آخرین مطالب وبلاگ از خودم را بنویسم. بعدش زندگیم معلوم نبود کی تموم می شه. میدونی می خواستم چی کار کنم؟ البته باید بگم قبلش که مهم نیست چقدر درس خوندید یا اینکه چند سالتونه یا اینکه چقدر بدنتون آماده است یا اینکه چیکار می کنید این را در خانه امتحان نکنید. آره می خواستم زن ها را با یه چیز مقایسه کنم؛ با توپ. اما خوب بدلیل درخواست های  بعضی دوستان که گفتند درباره اینجا بنویسم از این عمل خودکشی صرف نظر می کنم یا لا اقل دفعه بعد می نویسم.

 

شاید اشتباه باشه که بگیم آفریقای جنوبی کشوری آفریقایی هست، شاید فقط جاش تو آفریقا باشه، اما خوب اینجا آینه ای است که تمام جهان را می توان توش دید. با 11 زبان رسمی، 3 پایتخت، چندین نژاد و از همه مهمتر ده ها ادیان این کشور را خیلی ویژه میکنه. نمی گم همه مردم از این تنوع راضی هستند اما خوب همه با هم زندگی می کنند. طبیعت اینجا هم منحصر به فرد هست که با طبیعت مصنوعی که مخلوط میشه محشر میشه.

 

اول بریم سر نژادها، سفید ها اینجا خیلی هستند و معمولا مغز متفکر شرکت هایی را ایجاد کردند که در دوره آپارتاید(نژادپرستی) توسط خودشون اداره هم میشد و قشر ثروتمند اینجا را تشکیل میدند. سیاه ها هم هستند که هنوز دارند دوران نقاهتشون را بسر می برند و با دادن امکانات زیاد حکومت سیاه اینجا داره سعی میکنند   یه بالانسی تو جامعه بوجود بیاره.  آره هندی الاصل هم اینجا خیلی هست که نسبت به سیاه ها تو وضع بهتری زندگی می کنند اما هنوز خیلی راه دارند که به سفید هایی برسند که در دوره نژادپرستی خیلی هاشون زندگیشون را از مالی تامین کردند. دیگه هم مهاجران آفریقایی از کشور های اطراف، چینی ها و ژاپنی ها (چشم بادامی ها)، آسیایی ها و البته برخی از اروپایی ها جمعیت اینجا را تشکیل می دند. جا داره بگم ایرانی هایی که اینجا هستند خیلی هاشون در کار تجارت فرش هستند و برخی هاشون هم در ادارات اینجا در رده های خیلی بالا قرار دارند. ایرانی ها در تقسیم بندی دولت اینجا در رده 10-7 قرار دارند.( بهترین گروه 10 هست)

 

دین هایی که اینجا هستند مسیحیت، اسلام ، یهودیت، بودایی ، هندو و برخی دین های این سیاهها را من تا حالا نشنیدم.

 

شاید براتون جالب باشه بدونید که فقط دو زبان انگلیسی و آفریکانس توسط سفید ها استفاده میشه و  9 تا زبون دیگه بعد از استقلال سیاه ها تو زبان های رسمی اینجا چپونده شد که معروفترینشون سوتو و زولو هستند.

 

هنوز به نظر من خون نژاد پرستی در تن خیلی سفیدها میگرده اگرچه سیاهها خیلی رو این زمینه کار کردند و خیلی امکانات به سیاه ها می دند که بتونند در جامعه خودشون را نشون بدند که از جمله آنها تحصیل مجانی هست. شاید این وقتی خیلی نمایان بشه که بفهمیم هر ترم حدود یک میلیون تومان هزینه داره و سفید ها مجبور هستند این پول را خودشون بدند که خیلی هم شاکی هستند. به نظر من اگر چهارچوب های این کشور توسط سفیدها بنا نشده بود بنای این کشور فرو میریخت.( دلایل خیلی زیاده ، شاید بهترین مدرک برا این حرف برگشتن سفیدها به کشورهای اروپایی است که از اونجا اومدند.)

 

این بود آفریقای جنوبی در یک نگاه با هواپیما. امیدوارم خوشتون اومده باشه.

 

قربون شما

 

صادق

 

اتفاق بی سابقه

سلام به همه

 

بار چندم هست که دارم از اول شروع میکنم. بار اول شروع کردم به جواب دادن تک تک نظرات، بعد پاک کردم همه را از اول شروع کردم، خلاصه دفعه اول بازم بی خود شد. از همه تشکر می کنم برا نظراتشون. فقط یه چیزی که من را سوزوند نظر بهزاد عزیز بود. فقط می خواستم بهش بگم که متن هایی که کپی و پیست میکنم بالاش مینویسم. اما خوب وقتی آدم 2 ساعت رو این سادیسم فکر می کنه، بعد می ره از خانواده هم کمک می خواد و این جوری میشنوه یه زره یه جوریه. شاید بی کار باشم  اما چشم، کمتر کپی پیست میکنم.

 

بی خیال یه سوال هم از من شده بود که برا کی وبلاگ می نویسم. راستش را بخوای بعضی شب ها قلم را می دم به دلم، چشام را می بندم و مینویسم، بعضی شب ها هم نگارش را به عهده فکرم می زارم، فکر میکنم تو طول روز یا یه چیزه خنده دار پیدا کنم، بعضی وقتا هم تو اینترنت می گردم و سایت های جالب را معرفی می کنم، بعضی وقتا هم به قول آقا بهزاد کپی پیست میکنم. سعی کردم یه بالانسی ایجاد کنم بین دل خودم و دل شما.

 

خوب الان قلم را از دلم می گیرم و می دم به دیده هام. می خوام درباره قشنگ ترین خیابان پرتوریا تو کریستمس حرف بزنم. این شبا ترافیک جا نفس کشیدن نمی زاره برامون. (نزدیک خونمونه) اهالی این خیابان از سالها قبل قرار گذاشتند تو ایام کریستمس چراغونی کنند خونشون را. شب رنگه که بر سیاهی آسمان غالب میشه. خیابان دو طرفش رنگارنگه. نکته جالب اینه که همه تو خیابان این کار را انجام میدند، سفید و سیاه و خلاصه این خیابان واقعا دنیایی را بدون دغدغه های روز به نمایش می زاره. خیلی جالبه که تو این دنیا هنوز افرادی پیدا میشند که هنوز این چیزا براشون مهمه.

 

چیز جالب دیگه ای که دیدم تصادفی بود که توش که آدمی خورده بود به یه درخت، ماشینش له شده بود و خودشم مرده بود. تصادف قشنگ نبود. اما فردا که داشتیم از کنار اون درخت رد می شدیم دیدم دور درخت پر شاخه ها و دسته های گل هست. من به عنوان یه آدمی که ماله اینجا نیستم واقعا یه خاطره مثبتی تو ذهنم موند و می دونم تو یادم خواهد موند.

 

شاید به یاد ماندنیترین خاطرات با کوچکترین حرکت ها در ذهن آدم نقش میبندد. چقدر برام جالبه وقتی میبینم مردم به هم تذکر میدند که اشغال رو زمین نریزند و طرفم گوش میده یا آدمهایی را دیدم که با کت و کروات و شیک دولا می شند و اشغال را از زمین ور میدارند میندازند تو سطل اشغال. از اونا که چیزی کم نمی شه مطمعنا. ولی چقدر قشنگه این حرکات. این طور نیست؟

 

بازم از نظرات انتقادیتون ممنون.(آقا آقاخانی گفتند خوننده پیدا کن پس مینویسم هر کی این بار نظر بده یه ماشین از آقای آقاخانی میگیره = از کیسه خلیفه بخشیدن)

 

صادق

کم نظیریم...

سلام

آدم وقتی نگاه می کنه می بینه تو خیلی چیزها تکیم و واقعا تو دنیا کم نظیریم!!
دیروز یکی از دوستان بسیار قدیمی که تو آ مریکا زندگی میکنه با کلی برنامه ریزی و مشکلات تصمیم گرفته بود که بره به مدت ۱۳ روز به تهران.
از یک ماه پیش هم بلیط و همه چیزها رو رزرو کرده بود که با ایران ایر از طریق لندن به تهران بره.

 بلیطش را هم طوری گرفته بود که ۲ ساعت تو فرودگاه باشه و پروازش را عوض کنه و بره.
تا لندنش
 درست طبق برنامه آمد...
وقتی رفته بود سوار ایران ایر بشه متوجه شد که با اینکه بلیطش از قبل اوکی هستش ولی جاشون را دادند به کسی دیگه؟!؟!؟
جالب اینکه فقط هم اینها نبودند. ۳۰ نفر را جاشون را دادند به کسی دیگه..!!
می گفته که باید قبل از پرواز دوباره کانفرم می کردید و چرندیات دیگه. خلاصه تو این زمانی که همه دارند مسافرت می کنند و تقریبا همه هتلها رزرو هستش به امید خدا همه رو الاف کردند تو فرودگاه...
حالا انها شانس آوردند و تو نستند شماره ما رو از طریق دوستایه دیگه پیدا کنند و گرنه معلوم نبود چند روز باید تو فرودگاه می خوابیدند!!

یاسر