رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

لطیفه قرن!!!

 ۱- جناب رییس که به همراه دوستان جهت سیاحت نصف جهان عازم دیار شاه عباس شده اند،که امید است وقت را خوش گردد و نعره ها زنند و بسیار نشاط برود وسوغات فراموش نشود! خلاصه ما هم خون در رگ غیرتمان جوشید و بطن مان تپید که من شیر یله ایم که نه آهوی گله! چراغ رویا روشن نگاه دارم و نفت بریزم(و بسوزانم!) و به همگان از هرجا ولو پیری، زمینگیری، که در بن کوهی یا بیخ غاری مسکن گرفته و زیستگاهش در نقطه کوری واقع، این پیام رسانم که ترنج هست!

۲- اول از همه در آخرین لحظات عید ، عید غدیر رو به همه مخصوصآ اقوام و اولاد پیامبر و فامیل حضرت امیر تبریک میگم که خدا سایه سادات را بر سر ما مستدام بدارد. امسال ۱۰ تومنی عیدی،برکت رزق سال شد!

۳-از احوال و اخبار که جدیدآ هیچ خبری از سقوط هواپیمایی به دستمان نرسیده که این قضیه بوداره و یه جاش می لنگه! از آب و هوا هم که بس ناجوانمردانه سرد است به قول شاعر مرحوم« زمستان است!»

۴- بعد هم بگم این پست طبعآ و حتمآ یه چیزایی کم خواهد داشت به دلایل زیر:

۱-اولآ که من هنوز گواهینامه نگرفتم و به عمرم پشت رل نشستم! پس منتظر اخبار وضعیت فنی ماشینم و حتی حرفی از نفهمی اغلب راننده ها و راهنمایی رانندگی و غیره نباشید ولی دوبیتی زیر در ادامه قبل!:

العجب زین گاز و فرمان،العجب        ز آدمیت تا خریت یک وجب

شد خدای مطلق رانندگی             گفت استعفا دهم از بندگی

۲- دومآ در باب صدا و سیما به دلیل کمبود وقت شدید و گرفتاری بسیار در حال حاضر خیلی کم تلویزیون می بینم ولی با توجه به تجربه های سابق همون انتقادهای سازنده قبلی ، چندبار بیشتر!

۳- سومآ که ولی در زمینه وضعیت آموزشی کشور و دانش آموزان و...در قسمت قبل از کنکور و خود کنکور خیلی دلم پره که متاسفانه از شدت پری حرفها غیر قابل تایپه! و دور از شأن شخص شما و ما!

۵- دیگه که یه کارهایی کردیم ، الحمدلله داره نتیجه میده ولی نمیگم چی! امروز یه خبرهای خوبی رسیده نمیشه نوشت! و اونکه دیروز اون جریان بالاخره اتفاق افتاد! راجع به رییس قدیم (که همون فعلی و تا آخرم رییسه!) جدیدآ که خیلی وقته جلسه نذاشتیم!دوستان  قدیمی رو هر روز به غیر از روزهای تعطیل میبینم!

۶- داشتم سر کلاس فکر میکردم که آخه چرا بعضی از این مردم وسط زمستون بستنی میخورند! آخ از دست رسانه! راستی فقط یادمه کلی می خواستم بنویسم ولی...! 

۷- این بار هم برای انتخاب شعر آخر، کل دیوان منزوی و وحشی و فرخی یزدی و نوارهای سیاوش و حب... و همه رو گشتم تا بالاخره یه دونه از حافظ پیدا کردم:

الا یا ایها الساقی ادرکأسآ وناولها

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

 برای تو مینویسم،ولی نمیدونم اصلآ تو کامپیوتر داری یا نه؟! اصلآ منو میشناسی؟

پی نوشت:اول از همه با عرض معذرت فراوان از رییس، این هم از لطیفه قرن!!! و برای شما خواننده عزیز هم اینو نوشتم که بیش از پیش قدر پستهای رییس رو بدونی حتی اگه ماهی یه بار هم آپدیت شه، ای بی نظر،ای فقط بیننده، ای...!

                                                           مخلص همگی:علیرضا 

 

مجالی نیست، دیر آپ دیت می کنم ببخشید

 

عید را تبریک میگویم.به تمامی خوانندگان عزیز . مبارک باشد.

 الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیر المومنین علیه السلام

 

1

داریم می ریم اصفهان ، پایتخت فرهنگی (!) سه چهار روز نیستم. اعضاء  چراغ وبلاگ رو روشن نگه دارند ! ( لطیفه قرن!!!)

2

دیشب قرار بود بریم. همکار گزامی ما قاط زده بود و بلیط را برای امشب گرفته بود. ما هم مسافرت را با تمام جاه و جلالش یک روز انداختیم عقب . برگشتنمون هم یک روز دیرتر شد و من بسیار کارهای مهمی داشتم ....

خیر بوده حتما. واقعا معتقدم به اینکه این جور اتفاقات خیر بوده.

3

شیشه لچکی عقب رو شکستن و ضبط ماشین رو بردن. شب عید . بی انصاف می دونسته پانل رو هم کجا می ذارم. این لات و لوت های ول جلو محل کار ما ، زاغ همه ماشینها رو می زنن و تا الان از همکارهای ما کلی ضبط بردن . سر خودم هم اومد! خدا را شکر کردم که :

1-      ماشین رو نبردن.

2-      شیشه لچکی رو شکوندن نه شیشه بزرگ رو.

3-      چیزهای دیگر توی ماشین رو نبردن.

4-      نوارهای داخل ماشین رو نبردن.

5-      اصولا اینکه تونستم تا دم ماشین برم.

6-      اینکه ماشین روشن شد.

7-      راه رفت .

8-      .....

 

4

عرض کنم که امروز مطابق معمول بنزین تموم کردم. نمی دونم به حساب اسباب و عوامل غیر مادی بذارم یا اتفاق، این سومین بار است که جلو آتش نشانی میمنت بنزین تموم کردم! قضاوت با خودتان . اغراق نمی کنم . سه بار و هر سه بار در یک جا. تازه هفته قبل هم اونجا ماشین ریب زد ولی ادامه داد. میشه از این موضوع یه فیلم از نوع فیلم آلمانیه ساخت که یارو بعد داستان می گه واقعی بود یا ساختگی !

یک بار یکی از دوستان با موتور رسید رفت بنزین گرفت آورد، دو بار دیگه پیاده اومدم سر کار و دوستان رفتن ماشین رو راه انداختن اومدن.

5

فرصتی نیست باید رفت.

6

ترا نگاه میکنم ، که دیدنی ترین تویی

و از تو حرف می زنم ، که گفتنی ترین تویی

 

 

فلسفه و عرفان و اخلاق و البته ...عشق !

 

ÿ

عصر های جمعه دلگیره دیگه ، هر کار کنی سنگینه.

 

ÿ

داشتم یه فکرایی می کردم ، خواستم بلند بلند فکر کرده باشم :

اراده درخیلی از اقدامات ما دخیل نیست . مثل خندیدن ، گریه کرده ، مردن ! پس چرا می گوییم : خندیدم ، گریه کردم ، فلانی مرد.

ویتگنشتاین می گه :  آدم عاقل می گوید «خنده ام گرفت»، «گریه ام گرفت». مولوی هم گفته :

                   مات زید زید اگر فاعل بدی          کی زمرگ خویشتن غافل بدی  

 

جبره ؟ نه ؟ خنده ارادی باشه که دیگه خنده نیست. درست می گم؟

یا مثلا می گیم : خدا علیم است ، خدا بزرگ است . و می گیم "خدا " در این جمله مسندالیه است. شما به چه حقی چیزی را به خدا نسبت داده اید؟! یعنی چی خدا مسند الیه است. نمی شه که. شرک کلامی است، قبول دارید؟

خلاصه گیر دادیم به ادبیات و عرفان و فلسفه و تقابل اینها. چی در بیاد نیدونم !

 

ÿ

پرسپولیس بد بازی نکرد . ولی این تیم نیاز به زیر و رو شدن داره . اینجوری نمیشه. بایرن هم مایه گذاشت و جدی بازی کرد. نتیجه عادلانه بود. هر چی باشه ما مهمان نوازیم و نمیشه مهمانمون بازنده از کشور ما بره بیرون ! ولی نکته جالب اینه که بایرنی ها حاضر نشدن یه ذره بیشتر از حد لازم تو ایران بمونن. به شیوه سوک سوک اومدن و رفتن ! خودتان در اطراف این موضوع  تفکر فرمایید.

 

ÿ

گزارش رو ارائه دادم . خدا رو شکر خوب از آب در اومد. بعدش خودم راضی بودم. تونستم بیش از نود درصد مطالبم رو توی گزارش بیارم و ارائه کنم. رو شیوه ارائه هم حسابی کار کرده بودم. طوری بود که این همکاران کم حوصله و کم طاقت ما ، نشستند و تا آخر کسی جنب نخورد! با هم حرف نزدند! به ساعتشون نگاه نکردند. اینقدر وسطش افکت گذاشته بودم که مجال پیدا نکنند حواسشون پرت بشه. ایول پاورپوینت!

 

ÿ

هیچ رفیق همراهی پیدا نشد که امروز بیاد بریم کوه. ترسیدن بهمن سقوط کنه ناغافل خفه بشن ! اینجا نوشتم که اونایی که وبلاگ رو می خونن ، ببینن و خجالت بکشن. البته میشه کوه رفت ...

 

ÿ

همه ی نوشتن یک پست یه طرف ، از آن سخت تر پیدا کردن عنوان برای پسته. بعدشم که پیدا شد ،  پیدا کردن شعر پایانی ست که از همش سخت تره . بیشتر از خود پست وقت می گیره.

 

ÿ

شبیه خاطره نیستی ، حوصله سر نمی بری
از خواب و از رویا سری ، حتی خوش سلیقه تری

 

منصور

و فدیناه بذبح عظیم

 

*      عید اضحی را به تمامی خوانندگان عزیز تبریک می گویم. ان شاءالله قسمت ما درک و فهم کامل حج باشد و بعد آن ، تمتع از طواف و احرام.

 

*      و کعبه یک سنگ نشانی نیست که ره گم نشود که حالا حاجی احرام دگر ببندد و یا نبندد. کعبه بک وجودی است به شدت زنده ....  

 

*      دیروز مراسم دعای عرفه داشتیم. هیات راه انداختن هم حال میده ها ! ان شاءالله به زودی زود روز عرفه در عرفات. چون ما که شبهای قدر کاری از پیش نمی بریم !

 

v       

داشتم فکر میکردم چرا اینقدر آموزشگاههای کنکوری ،اینشتین را حلوا حلوا می کنند. گفتم شاید بخاطر مسائل علمی و فیزیکی . مثلا کتابهای "گاج" . بعدا دیدم که نه بابا ! علم چیه ؟ معروف است که اینشتین در بچگی بخاطر درس نخواندن و ضعیف بودن از مدرسه اخراج شده بوده ، و معلمش گفته این هیچی نمیشه ، می خوان با این کار به افرادی که برای کنکور تلاش میکنن بگن که شما اگه الان چیزی نشده اید ، مثل اینشتین هستین و آینده ی او انتظار شما رو می کشه !

ولی غافل از اینکه برعکس بوده و کلاسها و مدرسه و معلمها اینشتین را نمی کشیدند. این کلاسها براش مسخره بوده و گوش نمی کرده. در 16 سالگی نظریه نسبیت عام رو به صورت آگاهی از جهان اطراف دریافت کرده بوده و  25 سال بعد منتشرش کرده .

 

v

یه چیز هم یادم افتاد بگم . دولت اعلام کرد بانک کشاورزی از این به بعد فقط به دامداری و کشاورزی وام خواهد داد. خیلی دوست دارم بدونم بانک کشاورزی شعبه میرداماد قراره به کدوم کشاورز و دامدار وام بده ؟!

 

v                      

امیدوارم فردا بر اثر بارش برف تعطیل بشه ! ولی زودتر اعلام کنن. به چند دلیل فرعی و چند دلیل اصلی:

1-      خوب ، تعطیلی حال ودد !

2-      تصحیح ورقه دارم ، دو تا کتاب رو باید بخونم ، با چند تا کار دیگه. که این وقت خوبی خواهد بود.

3-      فرصتی میشه برم سازمان برنامه و بودجه یه میتینگ راه بندازیم با دوستان قدیم.

4-      یه گزارش باید ارائه کنم ، منتفی میشه . امشب هم لازم نیست آماده ش کنم.

5-      هر تنابنده ای برای نیامدن پنجشنبه ازم اجازه خواست ، دادم. همین کار را برای پنجشنبه آلودگی هوا کردم که اگه یادتون باشه دو روز قبلش رو تعطیل کرده بودن . حالا اگه تعطیل بشه نشان دهنده تصمیم گیری داهیانه (!) بنده خواهد بود و اینکه کار ملت راه افتاده و نبودشان نیز "سالبه به انتفاء موضوع " خواهد شد!

 

 

v       

اگه خدا بخواهد ، روز جمعه یک پست دیگر می فرستم . بنابر این فعلا کافیه.

 

v                      

کجاست جای تو در جمله ی زمان که هنوز...

که پیش از این ؟ که هم اکنون ؟ که بعد از این ؟ که هنوز؟

و با چه قید بگویم که دوستت دارم؟

... که تا ابد ؟ که همیشه ؟ که جاودان؟ که هنوز؟

 

منصور

نه من نیستم !

 

Ü     رفتیم مراسم سالگرد مادر بزرگ. بهشت زهرا . برنامه روح نداشت . این آدما میان چیکار؟ برا مرده فایده داره؟

 

Ü     با حسابی سرانگشتی معلوم میشه ، یک پنجشنبه و جمعه در کل بهشت زهرا  چندین میلیون تومن خرما و حلوا و میوه و از این جور چیزا سر قبرها پخش میشه کسی هم بر نمی داره! به عبارت دیگه حیف و میل میشه. حالا شما بیا بگو پول  این خیرات را هر صاحب مرده ای بده فلان جا ، تا به یه مصرفی برسه. مگه می کنن؟ کی می خواد جمع کنه؟ چه استفاده ای بشه؟ چقدرش این وسط خورده می شه؟ هیچی بابا. قضیه کیانوشه که تو برره گاهی وقتا به بن بست میرسه! اصلا خوبه ، همین جوری خوبه . به قول شاعر : همین گونه خوب است...

 

Ü     با سنگ میزنن روی قبر که فاتحه ای که می خونن تو این قبر بره ،  مثلا نره تو بغلیش؟!

 

Ü     این فاز جدید بهشت زهرا رو که سه ساله ساختن ، نمیشد خیابوناش رو گشاد تر بگیرن ؟ این که دیگه خیابون ساخته شده زمان رضاشاه نیست که برای تردد درشکه و امثالهم بوده باشه. کلی ماشین می ریزه تو ، همه هم می خوان تا نزدیک ترین نقطه به قبرها هم ببرن و پارک کنن ، اگه چاره داشتن تا سر قبر هم می بردن ! یه ذره پیاده راه نرن، گناه داره !

 

Ü     به قول یکی از خوانندگان ، پست من که توش به راهنمایی و رانندگی گیر ندم پست نمیشه ! اونجا که بهشت زهراست، اتوبان رسالت تقاطع کردستان رو بگو که وسط شهره و از اولین روز بهره برداریش کیپ کیپ بود . اینو میگن طراحی !

 

Ü     در پست مورخه پنجم آذر امسال ، در مورد به قتل رسیدن یکی از افراد فامیل و مراسم ختمش نوشته بودم . امروز تو بهشت زهرا ، وسطای مراسم سالگرد ،  کاشف بعمل اومد قاتل دستگیر شده. با مقتول همسایه بوده . علت گیر افتادنش یک اشتباه ساده بوده .عین فیلما ! برای زنگ زدن از موبایل متوفی استفاده کرده. اشتباهی به همین سادگی . البته یارو سابقه دار نبوده .

 

Ü     خبر فوت دکتر کاظمی ، رئیس مرکز پزشکی رویان ، تاسف بار بود. سنی نداشت. حدود چهل و خورده ای . بر اثر سکته. کارهای مهمی می کردند و نتایج مهمتری گرفته بودند. خدایش بیامرزد . دکتر کاظمی از بستگان نزدیک رئیس ما بود.

 

Ü     این پست همش شد مرگ و بهشت زهرا و این چیزا. یه کم بحث عوض شه بد نیست.

 

Ü     حکایت آشپز و طبیب رو قبلا در وبلاگ گفتم. بچه های این دوره و زمونه که ما به شدت مشغول تعلیم و تربیتشون هستیم (!) آشپز (= گارسون) دوست دارن نه طبیب (=پزشک) . چون پزشک میگه این چیزا رو بخور ولی گارسون میگه شما چی میل داری. الآن در مدرسه می بینم معلمهایی که نقش گارسون رو دارن چقدر محبوبن . به بچه ها چیزی نمیگن و مطابق میل اونا میرن جلو. نکته دیگر آزار دهنده ، بچه ها سطح بالایی ندارند. مطالعات عمیق و بحثهای قوی رو نمی کشن. سیستمی مورد توجهشون هست که داستان تعریف میکنه و خاطره میگه. با حرفهای که نیاز به فشار آوردن به ذهن برای فهمیدن داره ، میونه خوبی ندارن. این هم دستاورد رسانه ها که دارن قشری بار می آرن. حرف حساب بزنی ، نصفی باهات نمی آن ، قصه بگی همه چهارچشمی دنبالتن. مخصوصا از این داستانهای کرامت افراد و احوالات کسانی که هیچ موقع پاشون رو دراز نمی کردن مبادا جلو خدا بی ادبی بشه !

 

Ü     می خوام از خودم نصیحت در وکنم !

                  به قانون بخشایش "دیپاک چوپرا" عمل کنید. بی حساب ببخشید .

 

Ü     امشب برای اولین بار دو تا " پایانیه " دارم:

        v بخوان پرنده ، سکوت بهار جانکاه است

 v     Dream of  had of  you …

منصور