رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

یک پست بعد از نود و بوقی!

 

تشکر مخصوص دارم از تمام دوستانی که در این مدت سکوت وبلاگی ، ازم سراغ گرفتند و با محبتهاشون من رو نواختند.

 

29 فروردین ، سومین سالروز تولد وبلاگ ترنج بود. علیرضا یادش بود. ممنونم ازش. امسال تولد بی سر و صدایی داشتیم. در این سه سال چه نشیب و فرازهایی داشتیم تا به اینجا رسیدیم. چه اعضایی آمدند و رفتند. هی روزگار...

 

مجال کمتری برای نوشتن پیش میاد و من از این بابت سخت ناخرسندم. امیدوارم گشایشی ایجاد شود.

 

امشب آتش نشانی اومد و از خونه روبرویی ما یک قلاده(!) مار پیدا کرد ! از طبقه سوم. خدا آخر و عاقبت مارو ختم بخیر کنه. البته مار و افعی زیاد کنارمون داشتیم ولی اینجوری رسمی نبود ! شاعر می گه: من از عقرب نمی ترسم ولی از مار  می ترسم !

 

شاگرد از استاد سر شده! این علیرضا رو می گم. همش به به و چهچه در مورد نوشته اون اومده. حسودیم شد! می رم زیرآبش رو می زنم ها ! چه معنی داره؟ می دانید که تو ایران دیدن فردی بالاتر ممنوع است !

 

سکه همین طور رفت بالا و اومد پایین . ولی تو این بالا و پایین رفتن یه پنجاه تومنی گرون شد. یواشکی ! ما هم خوردیم به خرید و مرید(!)  و این چیزا که خودتان پیدا کنید پرتقال فروش را . همه چیز گرون شده. حتی نفت ! نقاط محروم سلامت باشن. تو تهران قیمتها سربه فلک میزنه بی خیال.

 

ترو خدا به کی بگم ؟ تهران فقط یک اتوبان شرقی – غربی داره. اتوبان همت. آخه این وضع رو بدی دست آدم کور بهتر اداره می کنه. این همه ماشین کجا برن؟ چی شد این اتوبان رسالت؟ با اون طراحی مزخرفش . لازم نیست اطلاعات راهسازی داشه باشی که بفهمی چه گندهایی زدن. روی پل یادگار مسیر شمال به جنوب ، یه تیکه آسفالت روی پل خرابه و همه اونجا ترمز میکنن. شده یه ترافیک یک کیلومتری. آخه چند وقت باید اینجوری باشه؟ به نظرم یه سری که می خوان بنزین کوپنی بشه ، دوست دارن که الکی مصرف سوخت بره بالا تا زودتر این امر محقق بشه. مثل آقای آلوده که می گه: گاز بده ، دود کن ...!

 

امشب ببین که دست من ، عطر تو رو کم میاره

امشب همین ترانه هم ، نفس نفس دوست داره

 

 

منصور 

تو بخوان مرغ چمن...

سلام

پست علیرضا را خواندید ؟

اگر نخوانده اید ، همین الآن Wheeldown موس را بزنید و پستش را بخوانید . ( آره طولانیه ،اما ارزش چندین بار خوندن رو هم داره !)

***

من از آنجاییکه تازه در تیم آمده ام شاید زیاد دستم نباشه که چرا این قدر خواننده های وبلاگ (اعم از مثبت و منفی و جدید و ...) حساس شدن .کلّ ترنج رفته زیر سنسور های قدرتمند وآنالیز گر دوستان . جدا از این موضوع ، آیا از نظر این دوستان ، این که سر رئیس کمی شلوغ شده ، بی اهمیت است ؟ در نظرات همه منتظر اند تا رئیس پست بزنه. ( جدا از این موضوع که اگر بقیه ی تیم پست بزنه بعضی طلبکار میشن !) اما ترنجمان مگر نه اینکه هنوز هم سرپا و قبراق است؟

در هر صورت امیدوارم کمی صبر کنید تا آقا منصور سرش خلوت شه ! که ما هم منتظریم!

***

چرا سرما به رگهامان پناه آورد ،

چرا بی برگی و فریاد بی آوا پناه آورد .

تو دانی دوست ، ای سرگشته خاطر در پناه آسمان ،

 ایمن ؟ 

به زیر سقف آوارم ، تو دانی ؟ من نمی دانم !

***

گرچه گلچین نگذارد که گلی باز شود    تو بخوان مرغ چمن بلکه دلی باز شود !

 

حامد

 

یک،ده ،صد و بیش است خط ساغر عشاق!

۱-  سلام! بی مقدمه: بالای وبلاگ ما یه جمله قشنگ از مرحوم شریعتی نوشته که سرآغاز وبلاگه و حالا من میخوام این جمله رو به عنوان یکی از علاقه مندان اون مرحوم اینجوری به حال و روز وبلاگ کنم که:«سرمایه هر وبلاگ پست هایی است که برای ندادن دارد.» و بدینوسیله وبلاگ ما به عنوان یکی از باسرمایه ترین وبلاگای دنیا از کلیه سرمایه داران و سپرده گذاران خود نهایت سپاس را دارد.به ازای هر پست در هر سه ماه و دوتام نظر، خیلی امتیاز ! بشتابید و از همین امروز،بیننده ما باشید!!!

۲- حالا چرا بیننده که خدمتتون عارضم در حال تدوین یه لغت نامه وبلاگی هستم که نه به این زودیا منتشر میشه !برای مثال در زیر ، نمونه ای از آن آمده است:

بیننده:اونی که فقط وبلاگ رو نگاه میکنه تا ببینه کی پست داده و کی نداده. وی ضمن اطلاع از وضعیت وخیم سرانگشتان مبارک جهت تایپ و خرابی صفحه کیبوردش در ادامه از هر گونه اظهار نظری خودداری نموده و... ! از فواید آن:افزایش شماره کانتر کنار صفحه و دلگرمی ما!

خواننده:اونی که از آشناهاست و بعضی وقتا فقط برای بعضی از اعضای آشناس نظر میذاره! ولی بازم مرامشو که وقت میذاره. از فواید آن:دو نفرم پستای آدمو میخونن که نظر بذارن و فکر کنم این خوب باشه!

مثبتا: اونایی که وبلاگ رو نخونده مینویسند:«مطلبتو خوندم .از نوشتت خیلی لذت برم. به ما هم سری بزن!» گویا این بنده خداها از فواید بینندگان ما بی بهره اند و دنبال یه کسی که...! از فواید خودشون: با مثبت نگری خاص خود به مطالبمون، سبب افزایش روحیه اعضا و درنهایت اینکه ما بفهمیم غیر مام وبلاگ هست!

منفیا: اونایی که انگار بنده خداها مجبورند زورکی وبلاگ ما رو بخونن و عذاب الیمی از مطالب ما می کشند که بدینوسیله مراتب همکاری خود جهت رهایی از این مصیبت را اعلام میداریم! از فواید آن:افزایش روحیه نقد در جامعه( از نقد کلیه افراد ذیربط و بیربط حتمآ در پستهای بعدی استفاده می کنیم .اینو مطمئن باش!)

خواننده جدید: گشتیم نبود ، نگرد نیست!

رییس: فعلآ به دلیل دل مشغولی! در دسترس نیست ! از مضرات آن: کم سعادتی بیننده و خواننده و عضو و وبلاگ و همه و همه، کاهش شماره کانتر ، کاهش نظر ، کاهش...!

بقیه لغات تا بعد!

۳- موضوع واسه نوشتن اونقدر زیاده که بهونه ننوشتن جوره ! از راهیابی ایران به باشگاه هسته ای تا پیروزی جناح چپ ایتالیا و عدم تغییر ساعت رسمی کشور(داخل پرانتز: از این موضوع زیاد گفتن ولی گویا که چه زود عادت می کنیم و چه می دونم بد خوابی نونهالانمون و قرقر صبحشون تا اختلاف ۲ ساعتمون با دنیا رو یادمون رفت! صبح ساعت ۵ ، آفتاب وسط اتاقه ولی اوقات شرعیمون خدشه دار نشد و سر ۱۲ ظهر خدا نماز میخونیم!(این رو به عنوان یکی از توجیهات عدم تغییر ساعت ، دولت به مجلس اعلام کرد!!) هرچند سال ۷۰ اول اردیبهشت ساعتها رو تغییر دادند ولی گویا امسال امیدی نیست) و خلاصه سایر موضوعات در ایران در « جغرافیای ما که بین درخت و دریا از اتفاقات سرخ استقبال میکند، بین درخت و دریا که رفت و آمد پرندگان تماشایی است...»اونقدر زیاد هست و من دیگه از افزودن اظهار نظر کارشناسی خود به ۷۰ میلیون بقیش خودداری میکنم و فقط از اوضاع که: من از روییدن خار سر دیوار دانستم        که ناکس کس نمیگردد بدین بالانشینی ها!   البته سو برداشت نشه ها صد در صد میدونین که من منظور خاصی ندارم و خار تو این بیت استعاره از بی وفایی معشوقه!

۴- جدیدآ به یه نتیجه قدیمی رسیدم که واژگان قربانیان بزرگ تاریخند(اوهو !) و به قول پائولو کوئیلو :وحشتناک ترین سلاح نابودگری که انسان توانسته اختراع کنه ، کلمه است و مادر ستم ها ، ستم به کلمات است!  و هم به قول جبران خلیل: واژگان زندانی معنی اند! و یا به قول علیرضا: ...! هیچی بابا از ظلم و تجاوز به کلمات منصرف شدم! صلح !

۵- از جملات دهن پر کن:شاید درباره کوه مقدس شنیده ای:آن بلندترین کوه در جهان است. اگر به قله برسی فقط یک آرزو خواهی داشت و آن این که فرود آیی و با آنانی باشی که در ژرف ترین دره سکنا گزیده اند. بدین دلیل است که کوه مقدس خوانده میشود!(ستمی از جبران خلیل!)

۶- چند وقتی بود پستها از شعر پایانی با حال و هوای خودش محروم بود ولی حالا یه شعر قشنگ از منزوی(آقای منزوی خیلی به گردن ترنجمون حق دارند!!): 

یک بوسه که از باغ تو چینند به چند است؟

پروانه ی تاراج گلت بند به چند است؟

خالی شدم از خویش و به خالت نرسیدم

آخر مگر این دانه ی اسفند به چند است؟

یک نامه به نامم ننوشتی مگر آخر

کاغذ به سمرقند تو ای قند به چند است؟

نرخ لب پر آب تو و شعر تر من

در کشور زیبایی تو چند به چند است؟ ...

یک،ده ،صد و بیش است خط ساغر عشاق

تا حوصله ی ذوق تو خرسند به چند است؟ ...

                                                                                                  علیرضا

تمام شعرهای من

 

دست تو زخمی ، دست من پینه

تو داس خشمی ، من پتک کینه

 

خوب ، اینقدر پست نفرستادم که دیگه روم نمیشه! یه مدت هم که فعال نباشی ، پشتت باد می خوره و شروع مجدد سخت میشه.

پشتیبان فنی یه دستی به سر و روی وبلاگ کشید و یه رنگ و رویی پیدا کرد.

حرف و بحث زیاده ، نمی دونم از کدوم شروع کنم. اعضای جدید که قرار است اضافه شوند را بنویسم یا گله کنم از یاران نیمه راه که ما را گذاشتند و رفتند.

حکایت رئیس بنویسم؟ ارزش داره؟ استادی می گفت : انسان باید یا سخنی دلپذیر داشته باشه یا دلی سخن پذیر. خدارو شکر این رئیس جماعت هیچکدوم رو ندارند !

 

بقیه ش بمونه برای بعد !

 

اما همیشگی تویی ٬ ستاره ی دنباله دار 

 

منصور

 

تنهاتر از پدر

سلام

ایام سوگواری آخر صفر بر همه ی محبان و شیعیان تسلیت باد. به همین مناسبت شعری کوتاه و ساده درباره امام حسن مجتبی ( ع ) نقل می شود:

خط خورشید

 

چه قدر آه مهربان بودی            حرفهای تو طعم خرما داشت

باغ سرسبز سینه ات ای خوب     نخل های بلند بالا داشت

 

روز و شب عطر مهربانی تو       در تمام مدینه می پیچید

تا به لبخند می گشودی لب         بوی گل توی سینه می پیچید

 

رفتی اما تو را نفهمیدند             جمع یاران مهربان حتی

بی کران بودی و نگنجیدی         در دل آسمانیان حتی

 

گرچه تنهاتر از پدر بودی            به خدا خوب امتحان دادی

پس زدی پرده ی سیاهی  را        خط خورشید را نشان دادی       

                                                                              تقی متقی

نصیر