رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

یاد امام و شهدا

 

شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها را به شما تسلیت می گویم.

 

 

1- بعد نود و بوقی ، پشتیبان فنی رو دیدیم و قرار شد یه دستی به سر و گوش قالب وبلاگ بکشه . البته اگه بکشه !

 

2- شما اگه نصیر و علیرضا رو دیدین و یا خبری ازشون دارین ، من هم دارم ! دلمون خوشه که اعضای وبلاگ داریم! کجایند یاران ! دورانی بود که وبلاگ با ده تا عضو می رفت جلو و جلسات آنچنانی. هی ی ی ...

 

3- بعض دوستان در کامنت هاشون می گن حرفای وبلاگ تیره و تاره  و آدم رو از زندگی نا امید میکنه . ببخشید! ما جور دیگه بلد نیستیم ! البته می دونم خیلی بی انصافیه در شرایطی که همه چیز تو مملکت میزون و روبراهه ، آدم تیره و تار حرف بزنه!

 

4- یاد امام و شهدا – دل و می بره کرب و بلا

شب حمله همهمه بود ، روی لبا زمزمه بود ، کی تو دلا واهمه بود، دعوا سر سربند یا فاطمه بود.

 

کلیپ قشنگیه، نمی دونم شعرش از کیه. کسی میدونه؟ منو که تحت تاثیر قرار داد. سعید حدادیان و پسرش ! دو صدایی اجرا کردن. بحر طویله . شهدایی که نام می بره. وعکس یا فیلمشون پخش میشه. چه شیرانی بودن. جهان آرا با اون حجب و حیای مثال زدنی. صیاد ، باکری ، آوینی ، بابایی با اون صلابت و مصممی . و البته چمران. غلامعلی رجبی که هروقت حاج منصور می ره تو حال شعرای اونو می خونه.  یاد شهدای دبیرستان م به خیر . دسته گلهای پرپر شده و غنچه های ناشکفته. به قول مداحا ، خداوند ان شاءالله سر سفره زهرای مرضیه میهمانشون کنه.

 

۵- دیروز رفتم اداره بیمه برای یکسری کارها. کی گفته بروکراسی کم شده؟ گنده. روسا از آی کیو بسیار کمی برخوردارند. یک شعبه ،سابقه بیمه منو  به این یکی شعبه ایمیل بزنه ، دستش شاقولوس در میاره؟ باید به روش دوره هخامنشیان یک هفته بعد برم شعبه دیگه نامه رو دستی بگیرم. حالا اگه بدن.

 

 الغرض ، نشسته بودیم توی نوبت تعویض دفترچه که یک آقایی شروع کرد درد دل و از بیماری دیابت خانمش و شوک و کمای هایپو گلاسمی اون تعریف کرد و هزینه ها و مشکلات فراوان و غیره. آقای بغل دستی ما گفت : ما که کار دیگه ای از دستمون بر نمیاد ، فقط دعا می کنیم.  من هم یک خطابه که : بزرگترین کار رو می کنی و می گی هیچی نیست. واقعا در فرهنگ جامعه هم "توحیدمون" خیلی ضعیفه. مثلا یه قرص به طرف بدیم کاره ولی دعا کنیم هیچی. یا جمله معروف" شهدا را یاد کنید ولو با یک صلوات" می بینید که صلوات خیلی اندک و کم جلوه داده شده . مثلا منظورش اینه که ولو با یک صلوات که هیچی نیست یاد کنید. یا این شبه ضرب المثل که " مملکت ما رو امام زمان می چرخونه" اتفاقا امام زمان نمی چرخونه که اینجوریه! اگه دست حضرت بود اینطوری بی حساب و کتاب بود؟!

 

خلاصه اینکه اعتقادات و باورهای دینی ما عمیق نیست و رسوخ نکرده. البته خودم و چهار تا لنگه خودم رو می گم، به خوانندگان فرهیخته و با معنویت وبلاگ توهین نشه خدایی نکرده !

 

۶- بازآی و بر چشمم نشین

 

منصور

خورشید بی حجاب

 

1-      خوانندگان وبلاگ ما ، تو کار نظر گذاشتن نیستن. فقط بازدید می کنن.

 

2-      یکی از دوستان ، اس ام اس زد و گفت :"وبلاگت رو آپ دیت نمی کنی ، ما زمانهای اضافه کاریمون رو چی کار کنیم پس؟" این شد که تصمیم گرفتم پست بدم !

3-      دیدار ورزشکاران در بیت امام . همه چیز داشت غیر از مسائل مربوط به امام و الگو سازی و امثالهم. برنامه شب شیشه ای ، درشب شهادت حضرت زهرا ( سلام الله علیها) علی دایی رو میاره، شب 15 خرداد ، وحید شمسایی رو! بدون توضیح !

4-      باز هم از خوانندگان عزیز وبلاگ درخواست دارد اگر دستتون به جایی می رسه ، یه کاری کنید که این جواد خیابانی پاش از تلویزیون بریده بشه که سلامت اعصاب ما حفظ بشه. تو این برنامه ورزشکاران هم مجری بود. نمی دونم این به کجا متصله؟ نمی دونم از دیدن او بیشتر عصبی میشم یا از دیدن سیاوش اکبرپور !

5-      کلا در نفهمی بسر می برم!  نفهمیدم سود بانکی چی شد، سهمیه بندی بنزین چی شد ، تاریخ انتخابات مجلس چی شد و خیلی "چی شد" های دیگر.

6-      ایام فراز و نشیب برایم شروع شده ، بین مثبت و منفی بینهایت در حال نوسانم.

7-      نامردی شاخ دم نداره.

8-      می دونم پست این دفعه مالی نشده . به بزرگیتون ببخشین و بذارید به این حساب که این روزا دل و دماغ درستی ندارم. هیچ کار قوی ازم صادر نمیشه. امیدوارم هر چه سریعتر این ایام بگذزه و به روال عادی برگردم.

9-      گوگل یکسری از سرویسهاشو در ایران اجازه نمی ده استفاده کنیم. کسی از دوستان میدونه راه حلش چیه؟

 

فکر من باش که هنوز مثل قدیمم
با همون رفاقت و همون سخاوت
با همون دل ، دل نبضی که همیشه
برای تو میزنه تا بی نهایت

 

منصور

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا

 

 رفتیم مشهد. خلوت و خوب. راهها خلوت. بگیر و ببند پلیس توی راه زیاد بود. 100 تا بیشتر می رفتی می گرفتنت. ما هم جریمه شدیم. بالاخره باید تند نرفت دیگه ! همیشه آداب و ترتیب می جستیم برای رفتن به حرم. نصفه شب برو ، رواق فلان جا زیارت بخون، اونجا بشین ، نماز در فلان قسمت بالای سر بخون، آدمهایی که همدیگر رو هل میدادن و از سر هم بالا می رفتن که به ضریح برسن رو یک جوری نگاه کن که مثلا انگار تو بیشتر حالیته که اینجوری نمی کنی.

 

هیچ آدابی و ترتیبی نجستیم و هر چه خواست دل تنگمون گفتیم. یک راست رفتم داخل و رفتم لای جمعیت و مثل اونا رفتم تو فشار که برسم به ضریح. که نشد ! کار یکی مثل من نیست! ولی نزدیک شدم. دیدم این ماجرا هم دنیاییه. دفعه قبل که رفتم لای فشار جمعیت ، مرداد 1370 بود. تازه کنکور داده بودیم و با رفقا رفته بودیم مشهد. در اون حال و هوا رفتم لای جمعیت که برسم به ضریح ، یه آقایی مچم رو گرفت که داشتی جیب منو می زدی! حالا بیا و درستش کن. من؟ کنار ضریح ؟! مگه به خرجش میرفت. داشت منو کشون کشون می برد نگهبانی حرم. طرف شنیده بود که در اون شلوغی جیب می زنن و اینقدر برای خودش تصویر ذهنی ساخته بود که به زور آدمش رو هم گیر آورد ! من هم ترسیده بودم چون مرغ نون رو از دستم می گرفت چه برسه یکی به من بگه داشتی جیبم رو می زدی ! یادش به خیر ، یکی از دوستان به نام مهرداد کریمی ( البته الان آقای دکتر) اومد و از من حمایت کرد و شروع کرد به دعوا با طرف که یارو ولمون کرد. وگرنه شاید الان پشت میله های زندان بودم!

 

همه تون رو دعا کردم . شما هم مارو دعا کنید که به حاجاتمون برسیم.

 

بقیه مشهد دیگه حرفی نداره. اینور اونور رفتن و الماس شرق و وکیل آباد و ...

 

برگشتنه، نزدیکای گرمسار رفتیم برای نماز. وضوخونه ش خیلی باحال بود. این شیر رو باز می کردی از اون یکی آب می اومد! باور کنید اغراق نمی کنم ! عین لورل هاردی. تو کف این ماجرا بودم که یه آقایی گفت من همیشه از اینجا رد می شم ، ول کن شیرای اینجا قاطی داره . خودت رو خسته نکن. بعدش گفت: نگاه کن دم نمازه ،اونم تو جاده مشهد که زوار میرند و میان ، یه نفر نیومده برای نماز. راست هم می گفت. هیچکس نبود. یه تحلیل داد در مورد اسلام در جامعه و علل افت نماز و امثالهم. اومدیم بیرون ، گفتم ببینم طرف چی کارست. دیدم راننده کامیونه ! حال کردم. در بین مردم عادی اینقدر حرف حساب زن هست که حد و حساب نداره. ما فکر میکنیم فقط خودمون و دوستامون و حداکثر همسایه هامون آدم حسابین!

 

مورینیوی بزرگ برد. جام حذفی هرچند اعتبار نداره ولی مرهمی بود بر آلام طرفداران چلسی! سایپا هم برد حال کردم. قهرمان میشه احتمالا. بارسا هم که شیش تا تو خونه حریف زد. هفته هفته من بود! تیمهایی که طرفدارشون هستم برنده شدن. فردا هم که میلان می بره خیالمون راحت میشه. نه اینکه طرفدار میلان باشم، از منچستر متنفرم ! سایپا هم همینطور. طرفدارش نیستم ولی اینکه نذاره استقلال قهرمان بشه حال میکنم !

 

داره از قبیله ما یکی یکی کم میشه

 

منصور