رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

مثل پروانه ای در مشت ، چه آسون میشه ما رو کشت

 

1-      دیگه ماجرای پست فرستادن من هم شده چوپان دروغگو ! همش وعده ، همش وعید!

 

2-      این مدت خیلی ماجراها اتفاق افتاده که قابل به عرض باشه ، ولی مجالی برای نوشتن نبوده.از جمله مراسم بزرگداشت مقام معلم که خیلی بزرگداشت شدیم ! قسمت جالب ماجرا ، رفتن به منزل استاد خدابخش ، دبیر هندسه سال سوم و چهارم دبیرستانمون بود که می دانم خیلی از خوانندگان وبلاگ ( اگر کسی باقی مونده باشه !) دوست دارند در اون مورد بنویسم. مخصوصا حسین از کانادا !

خاطرات برایمان گفتند، رهنمودهای معلمی ، آموزشهایی که دیدند و بعد رفتند سر کلاس. خاطرات از کلاسهای مرحوم روزبه و پروفسور هشترودی و دکتر فاطمی و دیگر معلمین ایشان. حشر و نشرهایش با جلال آل احمد و مرحوم مطهری. اینکه 5 سال روانشناسی خوانده و از فرانسه مدرک تدریس زبان فرانسه داره. و 8 دفتر شعری که داره و چند شعر بسیار زیبا. پیش خودم خجالت کشیدم که دارم درمدرسه ای که ایشان معلم بودند، میرم سر کلاس و همان درس را می دهم . هندسه . دو سال معلم ما بود و نفهمیدیم که فرانسه بلد است. اونوقت من که دو دفه از جلو در کلاس فرانسه رد شدم ، تا حالا چهار بار هم برای آموزشش کلاس گذاشتم، چه برسه به قمپز درکردنها و یهو یه تیکه فرانسوی از دهن پریدنها ! یه دفه عوض «خوب» بگی :  Da'ccord 
!! داشتم فکر میکردم ، چه آدمهایی با چه توانمندی هایی و جامع بودنهایی می اومدن سر ما به عنوان معلم و  اونوقت الآن ما چه گاگولهایی رو که باید بست به گاری ، می فرستیم سر کلاس و تعلیم و تربیت نسل جوانمان را می دیم دست این جماعت و همینه که هیچی هم ازمون در نمیاد !

3-      عنوان این پست ، شعر یکی از آهنگای آلبوم جدید ابی ست . آلبوم "حسرت پرواز" یا یه چیزی تو این مایه ها! شعراش قشنگه . بالاخره شعرهای ایرج جنتی عطایی و زویا زاکاریان که بد نمیشه ولی آهنگها و تنظیم "در پیته" ! یادش بخیر، چه آثاری رو خلق می کرد و الآن چه افتی کرده. ما نشستیم و یکی از آهنگای این آلبوم جدید رو با  Dance Ejay   ساختیم. فکر کنم خود شوبرت هم همین کار رو کرده ! اینو مقایسه کنید با قطعه ناب و بی نظیر زیر که وقتی ابی در اوج بود ، خوند . از آلبوم ستاره های سربی :

 

 

کی اشکاتو پاک میکنه
شبا که غصه داری
دست رو موهات کی میکشه
وقتی منو نداری

شونه کی

مرهم هق هقت میشه دوباره
از کی بهونه میگیری
شبای بی ستاره

برگ ریزونای پاییز
کی چشم برات نشسته
از جلو پات جمع میکنه
برگای زرد و خسته

کی منتظر میمونه
حتی شبای یلدا
تا خنده رو لبات بیاد
شب برسه به فردا

کی از سرود بارون
قصه برات میسازه
از عاشقی میخونه
وقتی که راه درازه

کی از ستاره بارون
چشماشو هم میذاره
نکنه ستاره ای بیاد
یاد تو رو نیاره
                            

 

                                      «امیر فرخ تجلی»

 

شعرش دیوانه کننده است و آهنگ و تنظیم عالی از سیاوش قمیشی. شاید هزار بار این آهنگ رو گوش کردم. بد جوری با قلب و روح آدم بازی می کنه. همه چی جدیدش افت کرده ، آلبوم ها هم از این قاعده جدا نبوده اند.

 

4-      یه مدته غر نزدیم! امان از این ترافیک! باور کنید با یکسری کارهای آسان میتونن وضعیت را بهتر کنن ولی بی عرضگی حرف اول رو می زنه.

5-      بارسا قهرمان شد و روی بعضی ها کم شد و دلم خنک شد. بارسا قهرمان شد در شبی که رونالدینیو اصلا رو فرم نبود. و ژاوی نبود . مبارکه صاحابش باشه.

۶-   عشق اولین تو بودی٬ با تو من عشقو شناختم ٬ ای تو عشق آخرینم ....

  

منصور

در خونه ی ما ، همیشه به روی شما بازه !

 

۰۰۰

 

" یه روز یه نفر اومد خونه ی ما  ، اومد تا جارو  بفروشه ! ما دعوتش کردیم بیاد تو ، با چکّش زدیم تو سرش و تو کمد قایمش کردیم . تو اتاق پدرم !

ولی در خونه ی ما همیشه به روی شما بازه ! در هر ساعتی از روز ! آره ! در خونه ی ما همیشه بازه! دوست داریم پیش ما بمونین !

بعد یه روزی یه خانومه اومد خونمون تا ببینه که چرا من امروز مدرسه نرفتم . ماهم دعوتش کردیم بیاد تو ، توی شربتش سم ریختیم و بعد توی فریزر قایمش کردیم ! یه جای قشنگ و خنک !

ولی در خونه ی ما همیشه به روی شما بازه !

بعد یه روز یه پسر بچه اومد تا توپش رو از حیاط برداره .  ما دعوتش کردیم بیاد تو . بردیمش زیرزمین و گذاشتیمش لای دیوار و روش سیمان کشیدیم !

ولی در خونه ی ما همیشه یه روی شما بازه !هر وقت که خواستید می تونید بیاید خونمون . کمی تفریح می کنیم و دعوتت می کنیم تو آشپزخونه ، میندازیمت تو اجاق گاز تا کباب شی !

ولی در خونه ی ما همیشه به روی شما بازه ! در هر ساعتی از روز ! آره ! در خونه ی ما همیشه بازه! دوست داریم پیش ما بمونین ! می دونیم که پیش ما می مونین ! "

 

حامد

 

حافظه ی آب

امروز روز غزل های فاضل نظری بود غزل سرایی جوان که زیبا می سراید.

دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت
آه از آیینه که تصویر تو را قاب گرفت

خواستم نوح شوم، موج غمت غرقم کرد
کشتی ام را شب طوفانی گرداب گرفت

در قنوتم ز خدا عقل طلب می کردم
عشق اما خبر از گوشه ی محراب گرفت

نتواست فراموش کند مستی را
هر که از دست تو یک قطره می ناب گرفت

کی به انداختن سنگ پیاپی در آب
ماه را می شود از حافظه ی آب گرفت؟

نصیر

آسمان با من است

سلام


در ایامی که رییس را بوی گل و گلاب تسخیر کرده است ، سر آن شد که یاد نوشتن تازه شود.  و از آن جا که ایام ماضیه را مستغرق شعر و شعر خوانی بودم، نوای این بار را به غزلی از مرحوم فریدون مشیری مترنم می کنم.

تو را دارم ای جان، جهان بامن است
تو تا با منی جان جان با من است

چو می تابد از دور پیشانی ات
کران تا کران آسمان با من است

چو خندان به سوی من آیی به مهر
بهاری پر از ارغوان با من است

کنار تو هر لحظه گویم به خویش
که خوشبختی بی کران با من است

چه غم دارم از تلخی روزگار
شکر خنده ی آن دهان با من است

روانم بیاساید از هر غمی
چو بینم که مهرت روان با من است

نصیر