رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

آپ دیت میکنیم!

1-دوستان زیاد گفتن این آپ دیت کردنت دولت مستعجل بود و بعدی رفت دوسال دیگه و این حرفا. منم با تمام بی وقتی های این روزام، آپ دیت میکنم که مشت محکمی زده باشم بر دهان یاوه گویان شرق و غرب!  

2-آخه پست بعدی ، هزارمین پست وبلاگ میشه و مجبورم برای اون خیلی وقت بذارم. از ترس این موضوع ، پست 999 رو نگه داشته بودم برای رواداری! علی ایحال رفتیم وشد.  

3-فوتبال دیشب بارسا جیگرم رو خنک کرد. بعد مدتها.به زور خودم رو بیدار نگه داشتم تا ساعت 1:15 . نظیر این کار رو فقط تو شبای قدر از خودم سراغ دارم!  

4-دو شب پشت سر هم رفتیم مرکز تجاری الماس ایران . طزفای لویزانه. همه لباسهای مارک دار حراج شده بود. یه تی شرت خریدم از Gapیه دونه شلوار هم از Benetton . می خوام یواش یواش بپوشم که هر کس دید پس نیفته! حراج کرده بودن شده بود دو برابر قیمت یه جایی مثل تجریش! امامزاده حسن یک چهارم قیمت. منتها مارکتینگ یعنی این. کسی که به قصد گردوندن بچه ش رفته سه تا چیز می خره میاد بیرون.

 

-امان از رانندگی در ایران. حدیث تکراری است ولی می گم باز. طرف ورود ممنوع میاد، راه نمی ده ، لج میکنه ، عقب نمی ره. حرف هم نمیشه بهش زد. تو هم راه نداری بری عقب. هیچی ، وامیسی خسته بشه بره!

 

6-از دوستانی که هی آمار ناتالی پورتمن رو میدن ممنونم. کاملا شناختمش دیگه!  حالا نوبت مگی گریسه!

 

7-روزهای پایانی سال رو داریم طی میکنیم و شلاق کش درسارو داریم جلو میبریم تا تموم بشه. با این برنامه های مزخرف مدارس مختلف! هیچ دو مدرسه ای یه جور تقویم ندارن. Order  های جور واجور هم میدن. سرویسیم!

 

8-(به نقل از آرشیو)خسته شدم ، کلافه ام. زندگی سخت شده. اینو نگو. چرا اونجوری شد. به اون برنخوره. فلانی ناراحت شد . برخورد بهش. چرا اینو گفتی. چرا این کار رو کردی. قهر کرد. چرا چپ رفت. چرا راست رفت. اونجوری نگاه کردی. اینجوری خندیدی. به این توجه نکردی. به اون زیاد دقت کردی. رفتی. نرفتی. لبخند زدی. بلند حرف زدی. ساکت بودی. اینو انجام ندادی. اونو ندیدی. این تکمیل نشده. جواب این کو. این درست نشده٬محل نمی دی٬ چپ نگاه کردی٬ چرا وانیسادی٬ دیر اومدی٬ زود رفتی٬اخم کردی چرا٬ بی حوصله ای٬ عصبانی هستی انگار٬ سرت شلوغه همیشه٬دائم دور و برت شلوغه٬چرا به قضایا اینجوری نگاه میکنی ...... اوووووه. خسته ام. دوست دارم فارغ از این ماجراها یه گوشه ای بخزم . یا اینکه بمیریم و راحت شیم ! حالا توی این موقعیت که حالت گرفته ست و کلافه ای، کمکی که بهت نمیشه هیچ ، نمک هم به زخمت پاشیده میشه.

 

9-یه عکس العملی نشون بده که من بفهمم لامصب!

نظرات 30 + ارسال نظر
رضا ۲۶ چهارشنبه 18 اسفند 1389 ساعت 22:13

واللا ما همون یه لئون رو بیشتر ندیدیم! مگی گریس هم فکر کنم همون لاستی‌ه باشه؟! هان؟!
خوزه مورینیو چی شد استاد؟! یه زمانی عشق آقای خاص بودید٬ نه؟! دو هفته دیگه دوتا ال کلاسیکو در پیش داریم! تمرین بیداری کنید ..!

دوتا ال کلاسیکو نداریم٬ دو اثر جاودان از بارسا داریم!

farzaneh پنج‌شنبه 19 اسفند 1389 ساعت 15:33

sa...laaaaaaaaaaam!
1.tnx 4 up!
2.ishalah ham zaman ba eyde norouz 1000romin up ro ham jashn migirim inja!
3.khodaE bazi kheili hal dada!(albate az ghabl pishbini shode boud!)
4.lebashaye notoun mobarak!ma ke be lotfe baazi moalema hanouz vaght nakardim berim kharid.hameye 5shanbe jomehamoun ta ordibehesht rezerf shode!
5.vase hamin mozou tasmim gereftam hata agaram be sene ghanouni residam donbale govahi name naram!
6.----------
7.ma hamdaneshAmouza ham hamintor!servisim!:))
8.zendegi zibast ey ziba pasand....

اتفاقا اولین نفر گواهینامه می گیری!

احسان ش جمعه 20 اسفند 1389 ساعت 12:30

به به . خوب یه پست هوا کردی ها !!! از سر وا کنی بود . مخصوصا بند 9 !!!! چاکریم

بابا خوبه دیگه! بند ۹ از سر واکنی نیست٬ استفاده ابزاریه!

ندا جمعه 20 اسفند 1389 ساعت 20:23

چههههه عججججججججججب
با بند 8 فجیعا موفقم :)

\-/ >( ! \ 3 )V( جمعه 20 اسفند 1389 ساعت 21:50

سلام
واقعآ زیبا مینویسید!!دیگه نمی دونم چه جوری بگم:)...
منم امشب الماس ایران رفتم و واسه داداشم از اون تی شرت های Gapدیدم!
درباره بند 5 هم باید بگم که پدرم به همین دلایل اصلآ حالوحوصله رانندگی تو ایرانو نداره ،به اصرار ما رانندگی میکنه!!!ولی خیلی مشتاقه من گواهی نامه بگیرم!!
راستی ناتالی که تو black swan بازی کرد،جایزه اسکار گرفت (حتمآ میدونید!D:)
با بند 8 هم کاملآموافقم ولی به نظرم بدون اینا خوبی های زندگی برا آدم بی معنی میشه.....
راستی اسممو تونستین بخونین؟

نه نتونستم بخونم. برا این چیزا زیاد استعداد ندارم!

رضا م جمعه 20 اسفند 1389 ساعت 23:28

شنبه 31 خرداد 1382
برای چی وبلاگ مینویسم؟(۱)

تشکر از دوستان وبلاگی که به ما سر میزنند : غزل ٬ مهمان ناخوانده ٬ علی ٬ نیما و دیگر دوستان.

چند وقت بود فکر میکردم برای چی دارم وبلاگ مینویسم... که چی بشه؟ فایدش چیه؟ و از این حرفا........ از شما چه پنهون که یه خورده هم دچار یاس وبلاگی (!) شدم ....
یکی از دوستان هم در نظر این دفه گفته برای چی وبلاگ مینویسی؟

میخوام که یه خورده در این مورد بنویسم...
اول یه مقدار خودمو بیشتر معرفی کنم برای کسانی که وبلاگ رو میخونن( البته خیلی از خواننده ها کامل منو میشناسن) :
من مهندسی عمران دانشگاه پلی تکنیک خوندم. در حال حاضر ادبیات فارسی میخونم در دانشگاه پیام نور. معلم هستم (بیشتر پیش دانشگاهی) رشته ای که تدریس میکنم هندسه و هندسه تحلیلی است . غیر از کار معلمی در زمینه های کامپیوتری در یک شرکت مشغول به کار هستم. یه کار دیگر رو هم شروع کردم تا خدا چی بخواد. قصد دارم هر کاره ای که باشم و هر جا که باشم ٬ معلمی رو هم در کنار کارهایم ادامه بدهم ...

به خاطر نوع کارم(معلمی) این وبلاگ رو شروع کردم و اتفاقا به همین خاطر هم تا حالا ۱۰ بار تصمیم گرفتم که ادامه ندم!!

یک سری ازخواننده های این وبلاگ٬ دانش آموزان قدیم و حال حاضر من هستن... خواستم که با تشکیل وبلاگ یه مطالبی بگم که احتمالا به درد بخور باشه (خوب٬ معلم خیلی دوست داره اگه بتونه مطلبی به دیگران ارائه بده ٬ این رو هم بگم که خیلی از شاگردهای سابق الان دوستان و همکاران من هستن و من از اونا چیز یاد میگیرم)
تا الان برنامه من بال و پر گرفتن وبلاگ بود و جا افتادن و بیننده جذب کردن... برنامه هایی برای ادامه وبلاگ دارم که تا الان ارائه نکردم (البته خیلی به اعضاء تیم بستگی داره که نمیدونم تا چه حد موفق باشیم)
اگه یه وقت دیدین من وبلاگ نویسی رو ول کردم و از بچه های تیم خواستم که این کارو ادامه بدن٬ بدونین این هم به خاطر معلمی بوده!! بعضی از خواننده ها و برخی از افراد کم ظرفیت مطالبی میگن یا نظراتی بی ربط میذارن که آدم عطای وبلاگ رو به لقای اون ببخشه . چون برای این موقعیت کاری مناسب نیست و درست نیست که یک معلم با این جور چیزا در نظر دانش آموزانش حاشیه داشته باشد.

و دیگه اینکه:

چند سال پیش که با اینترنت کار نمیکردم٬ فکر میکردم که این کار علافیه! واینترنت کارها یکسری آدم بیکارن ! بعد خودم درگیر این موضوع شدم و دیدم که نه! بعد یه مدت زیادی فقط از ای میل استفاده میکردم و مسنجر رو چیز مهملی میدونستم و فکر میکردم که آدم هایی که chat میکنن از زور بیکاریه! بعد که خودم از مسنجر استفاده کردم دیدم که عجب سرویس بدرد بخوریه و با چه کسانی تونستم ارتباط بگیرم که در حالت عادی اصلا نمیشد. وبلاگ هم یه قصه ای مشابه داشت . یک سال با خودم کلنجار رفتم تا راضی شدم که وبلاگ شروع کنم٬ فکر میکردم که آخه یعنی چه؟ به چه درد میخوره؟ با دوستانم که وبلاگ داشتن صحبت میکردم میگفتم آخه وبلاگ نویسی چه فایده ای داره؟ یه وبلاگ شروع کردم تو blogspot ولی فورا تعطیلش کردم. تا اینکه وقتی برای خودم حل و فصل شد و طرح و برنامه هایم شکل گرفت٬ استارت زدم و برای این کار همکار میخواستم که سه تا دوست خوب دعوت منو قبول کردن ( ولی امان از کمبود وقت!)
حالا هم هستن کسانی از آشنایان که وبلاگ نویسی رو علافی میدونن و بعضی هاشون هم هستن که اگه خودشون وبلاگ نمینویسن و این کار رو قبول ندارن ٬ هر وبلاگ نویسی رو در ظلالت و گمراهی میدونن!!! (به این طرز فکر میگن چی؟!!!)

ولی با همه این حرفا هنوز که هنوزه بعضی وقتا به خودم میگم : وبلاگ نویسی به چه درد میخوره؟! ول کن بابا...
منصور

چیه؟ منظورت اینه که از آرمانهای وبلاگ فاصله گرفتم؟! یا اینکه باید تعطیلش کنم؟ یا اینکه خواستی نشون بدی بعد ۷ سال عجب آدم کثیفی شدم؟!!!!!

farzaneh شنبه 21 اسفند 1389 ساعت 10:03

e........
alan chi shod??????
mage oun aghaye REZA.M nistan?pas chera paEnesh zadan MANSOUR?!
yaani khatab be aghaye MANSOUR?!
pas alan kie ke javabe nazarato mide???????

سحر یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 12:47

سلام
با اینکه این دفعه پستتون مثل دفعه های پیش هیجان انگیز نبود اما به خاطر پست های پیشین میشه غر نزد! البته میشد رگه هایی از باحالی رو تویه این پستم دید اما این اون حدی نیست که حداقل من از اقای آقا خانی انتظار دارم!!( در کمال پروییت!!!! ولی مرسی که اپ دیت کردین ... میتونستید همین کارم نکنید و همچنان تو خماری بمونیم!! )
1.به من میگید بچه مایه!!!؟؟؟ لباس از الماس ایران اونم Gapمی خرید بعد به من می گید پول/ فریم عینک/ 300/.......?
ولی جایه باحالیه یکی عطر فوروشیش که مثله sephora فرانسه است البته اون خیلی بزرگتره و قیمت چیزاشم نسبت به اون خیلی خوب بود دوم کافی شاپش که*تیرامیسو* و قهوه ی خوشمزه ای داشت! اگه رفتید بد نیست امتحان کنید!
2. با همه ی این حرفا من عاشقه رانندگی ام حتی تو ایران! تا الان چند بار بی اجازه با اجازه روز یا شب ماشینو پیچوندم رفتم.... فردایه کنکورم میرم کلاس!!
3. از مگی گریسم خوشم نمیآد هیچی نمیگم!!!!!!
4. با بند 8 با مردنش کاملا موافقم!( البته فقط من ها خدا نکنه کسه دیگه ای!!!)
5. شلاق کش/درس/تموم/مزخرف/سرویس........باشه!:(

گاهی خدا پنجره هارو می بنده
در هارو قفل می کنه
زیباس اگر فکر کنی شاید بیرون طوفانه
و خدا می خواد از تو محافظت کنه.......

zolll چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 15:19

salam fekr konam vase nazar gozashtan khaily dir bashe vali omidvaram bekhunin!!!khub shod k update kardin ama malume k vaght ziad nazashte budin ama bazam khub bud!!!omidvaram poste1000 beterekune!!lebasaye gapetunam k napushidin ma bebinim fekr konam tarsidin cheshm bokhorin!!va vase shomareye5 mamnunam!!shomareye 7 r bahash movafegham ama kash moalema b in fekr konan k in bachehaye bichare chejury bayad in darsa r bekhunan kash az aval injuri dars midadan!!shomareye 8 hamin shode k bachehamun estedadashun mikhabe dg!!!!montazere poste jadidim mersy

رضا م جمعه 27 اسفند 1389 ساعت 13:59

نخیر بنده هیچ کدوم از دریافت هایی که شما داشتید رو در ذهن نداشتم. خواستم فقط مروری کرده باشیم بر یک پست قدیمی!

moori دوشنبه 8 فروردین 1390 ساعت 18:26

baba mashti fek mikoni bemiri hamechi hal mishe??
taze avvale badbakhtiye,shanse maro ke midooni??

pfdf یکشنبه 21 فروردین 1390 ساعت 02:09

من مدتهاست فکر میکنم چت کار علافاست و هنوزم به این معتقدم. بگذریم از این که کلا خود چت یه مصیبته. یه چیزی که تو دو ثانیه میشه گفت باید تو 10 ثانیه بگی. تازه conflict (!!!) هم داره. میای یه چیزی بگی طرف وسطش میاد یه چیز دیگه میگه بعد تو میای جوابشو بدی اون طرف تازه فهمیده که جفت پا وسط حرف تو، برمیگرده یه اظهارنظر درباره حرفی که از اول داشتی میزدی میکنه. بعد تو....

محسن یکشنبه 21 فروردین 1390 ساعت 15:37

در مورد بند ۹ به نظرم رسید

خوبرویان جهان رحم ندارد دلشان
...

ولش کن، یعنی چاره ای نیست
اصل حالت چطوره حاجی؟

farzaneh شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 18:27

kojaEn?!

احسان ش دوشنبه 12 اردیبهشت 1390 ساعت 15:10

آقای بوکسور که مشت بر دهان یاوه گویان میزنی . لطفاً آپدیت نمایید که شبهه سیاسی پیش نیاد !!!!

ندا شنبه 31 اردیبهشت 1390 ساعت 18:47

فک کنم وبلاگ دیگه بسته شد نه؟سره پست هزار درشو تخته کردن.

مسافر تنها دوشنبه 2 خرداد 1390 ساعت 21:33 http://mosafer.razedel..ir

مثل این که رویای دیگری در سر ندارید!!!!! حداقل آخرین پست را که همان هزارمین پست است بنویسید بابا جماعت منتظرن!!!!!!!

سحر شنبه 14 خرداد 1390 ساعت 13:09

فکر کنم پست ۱۰۰۰ام اینقدر طول کشیده یعنی دارین می ترکونید دیگه! نه؟........احتمالا یه چیزی د حد بوندس لیگاس!
.....پست بدید دیگه غر خونمون اومده پایین! :)

ملیکا سه‌شنبه 17 خرداد 1390 ساعت 20:23

پس کی پست ۱۰۰۰ام رو می نویسید؟؟؟
انتظار کشیدنم کاره سختیه هااااا!!!!

[ بدون نام ] جمعه 7 مرداد 1390 ساعت 00:11

سلام مثل اینکه دیگه قصد نوشتن ندارین خیلی وقته که ننوشتین ها مثل اینکه دیگه حوصله خوندن نظراتم ندارین شاید کارای مهم تری دارین خوانندگان وبلاگتون منتظر به روز رسانی هستن امیدوارم این ارزو را به گور نبرند

[ بدون نام ] شنبه 29 مرداد 1390 ساعت 23:56

من در بند ۹اسیرشدم

مهسا دوشنبه 31 مرداد 1390 ساعت 14:42

۷ماه فکر کنم یکم فقط یکم زیاده!!

غزاله سه‌شنبه 1 شهریور 1390 ساعت 13:12 http://eliza.blogfa.com

دیگه قصد اپ دیت کردن ندارین نه؟سرتون خ شلوغه؟راستی به وب منم سر بزنید!

ناشناسی دیگر شنبه 17 دی 1390 ساعت 01:38

بابا ما تازه اومده بودیم داشتیم با پستاتون حال میکردیم ولی 6 ماه منتظر پست 1000 رم ولی مثله اینکه قصد نوشتن ندارین

ناشناسی دیگر شنبه 24 دی 1390 ساعت 03:25

اقا دیگه نمی خواین پست بدین مگه نه؟
دیگه شور و اشتقیاق پست دادن ندارین مگه نه؟
جون هر کی دوست داری اپ دیت کن لامصب.
حداقل تا اخره امسال یه پست بده شارژ شیم؟

ناشناسی دیگر سه‌شنبه 16 اسفند 1390 ساعت 02:22

خوب لا اقل خداحافظی می کردید که ما منتظر پست 1000 نمیشستیم نامرد

نا شناسی دیگر جمعه 18 فروردین 1391 ساعت 02:40

در یک کلام خیلی نامردی. حداقل تو این عید پست ۱۰۰۰ رم و میدادی

یک موجود زنده چهارشنبه 23 فروردین 1391 ساعت 02:02

از دولت امروز جز این هیچ ندیدم
از باغ تو ای دوست گلی هیچ نچیدم
صدبار مرا وعده‌ی دیدار بدادی
صدبار ز تو وعده نشد هیچ پدیدم

رسول ٢٦ سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1391 ساعت 21:47

یعنی منم دیوانه ام که سر زدم اینجاها! واقعا به چه امیدی اومدم؟
اسفند ٨٩ کجا، اردیبهشت ٩١ کجا.
عمره دیگه، مثل برق و باد می گذره.
موفق باشی آقا منصور.
سلام مارو به آقای میرجانی هم برسونید، اگر مارو یادشون باشه البته!

ده سال بعد چهارشنبه 16 مهر 1399 ساعت 17:36

تقریبا ۱۰ سال از زمانی که هزارمین پست قرار بود بیاد میگذره....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد